اصیل نبودن: اگر خودمان نباشیم . . .
«اصیل بودن» به این معناست که در تمام لحظات زندگی با خویشتن خود یا به عبارتی با خودمان صادق باشیم. ما برای اینکه بتوانیم زندگی موفقیتآمیزی داشته باشیم و بتوانیم بهترین تصمیمها را بگیریم لازم است که با خودمان صادق باشیم، ضروری است که اصیل باشیم. وقتی اصیل باشیم از تأثیراتی که موضوعات بیرونی بر ما میگذارند اجتناب میکنیم. گاهی اوقات زندگی ما به چیزهای بیاهمیتی وابسته میشود مثل یک مهمانی. این اتفاقهای بیرونی دائما ما را به سمت عمل کردن بر خلاف شم درونیمان هدایت میکنند.
همه ما در واقع میخواهیم که اصیل باشیم اما هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم باید نقابی به صورتمان بزنیم و نقش بازی کنیم. وقتی نقش بازی میکنیم برای خود دلایل موجهی میتراشیم تا احساسات حقیقیمان را نگوییم. تلاش میکنیم به هر نحوی که شده احساسات واقعی خود را ابراز نکنیم و وانمود میکنیم که همه چیز روبراه است. در این صورت ما صرفاً برای مثبت جلوه دادن خود تلاش کردهایم.
در طول بیداری تلاش میکنیم مراقب رفتار و کلام خود باشیم و حتی در وقت عصبانیت نیز میخندیم. این، جریان زندگی ما را به سمت اصیل نبودن سوق میدهد. ما به سمت ناکجاآباد زندگی غیرواقعی حرکت میکنیم.
سنت وجودگرایی در روانشناسی، آسیبشناسی روانی را ناشی از دورغ گفتن میداند. دروغ گفتن یعنی غیراصیل بودن، یعنی خود نبودن، یعنی مطابق سلیقهی دیگران زندگی کردن، یعنی سرپوش گذاشتن بر احساسات واقعی و سعی در وانمود مثبت نشان دادن. وقتی دروغ میگوییم ارتباط خود را با منبع رهنمود درونی شخصیمان قطع خواهیم کرد. این رهنمود شخصی از نظر وجودگراها قصدمندی است و آن را به عنوان آفرینش معنی و مبنایی برای هویت تعریف کردهاند.
اگر ما در زندگی، غیراصیل باشیم یعنی با خودمان و با دیگران با دروغ ارتباط برقرار کنیم بازنده خواهیم بود، خودمان را نخواهیم شناخت، به شناخت دیگران هم نائل نخواهیم شد. وقتی نتوانیم خودمان را بشناسیم شاید بزرگترین وظیفهی انسانیمان «خودت را بشناس» را پشت گوش انداختهایم و تن به دشواری یک زندگی غیراصیل دادهایم.
وقتی غیراصیل باشیم مورد ستایش نه تنها خود بلکه مورد تحسین دیگران هم نیستیم، و تنها میشویم. سپس برای پر کردن تنهایی خویش دست به دروغگویی بیشتر میزنیم و در نهایت تنهاتر میشویم و فرجام ما چیزی جز ناکامیهای فروخورده و انباشته شده در روانمان چیز دیگری نخواهد بود. وقتی غیراصیل بودن را انتخاب میکنیم نیازهای خود را به طور مستقیم باید نادیده بگیریم، احساساتمان را باید در نطفه خاموش کنیم، عقیدههایمان را باید در هزارتوی دلیلتراشیهای صد تا یه غاز مدفون کنیم، باید عشقمان را ابراز نکنیم و همهی اینها تاوان دروغگویی است.


