انسان موجودی است چندبعدی و دنیایی دارد به وسعت آنچه نمیتوان تصور کرد، ژرف و پهناور. به قول دکتر شریعتی، انسان تنها موجودی است که پا در زمین دارد و سر در آسمان. شناخت انسان، از این رو کاری است بسیار دشوار. روانشناسی به ناگزیر باید مانند روان انسان پهناور و ژرف باشد و روانشناس باید ماجراجو.
روانشناس از یک طرف ضمیر ناهشیار روان را میکاود و از طرف دیگر قدرت انتخاب انسان را زیر ذرهبین قرار میدهد، از یک طرف انسان را در تکاپوی خودشکوفایی میبیند و از طرفی دیگر او را یک دانشمند که در پی اکتشاف دنیاست. از یک سو خاطرات نخستین را بررسی میکند و از سوی دیگر روابط بین محرک و پاسخ را. به بهانه روز روانشناس
روانشناس یک جا بند نمیشود، گاهی کبوتری را خلبان یک هواپیما میکند و گاهی میرود به کمک گوسفندان برای در امان نگه داشتن آنها از حملهی گرگها و در همان حال به گرگها نیز کمک میکند تا شکار انسان نشوند. اما به اینها اکتفا نمیکند، انگار بیشفعالی دارد و به هر جایی سرک میکشد، میرود به ناشناختهترین غارهای تاریک ذهن انسان، میرود در پی کاوش دردهای عمیق روان، میرود تا جنگلهای دوردست اندیشههای گذشته و کودک گمشدهی جنگلی انسانها را پیدا میکند، آنقدر با کودک درون همدلی میکند و مدارا در پیش میگیرد تا کودک سخن باز کند، دردهای او را به شنیدن مینشیند، سپس تا قلههای نظریهپردازی میرود تا مرحم دردهای او را بیابد.
گاهی بزرگ شدن انسان را به نظاره مینشیند و لحظه به لحظه زندگی را زیر نظر میگیرد و کودک را تا بزرگسالی همراهی میکند. سعی میکند مسیر رشد را پیدا کند و به انسان نشان دهد.



روز روانشناس مبارک/به بهانه روز روانشناس
او روزهای زیادی را به گفتن و شنودن میپردازد، در کنج اتاقی که با سلیقه و اشتیاق آن را آراسته است تا همتراز شأن انسانیِ انسان کند. در این اتاق گاهی همنشین گریه میشود، گاهی با خندهها همراهی میکند و در طول چندساعت، تمام احساسات انسانی را از نزدیک لمس میکند: گریه، خنده، شادی، غم، اضطراب، نگرانی، تشویش، شوق ازدواج، از هم گسستن روابط و شاید صدها احساس دیگر. در هر یک ساعت، روایتی از یک زندگی متفاوت را میشنود، و مراجعانش دست او را میگیرند و به درون خود میبرند و از او انتظار شفا دارند. یالوم در کتاب هنر درمان مطرح میکند که:
ما صندوقچهی اسراریم. هر روز، بیماران، اسراری را که گاه تاکنون با دیگری در میان نگذاشتهاند، به ما میسپارند. این امتیازی است که به افراد کمی داده شده است. اسرار، پشت صحنهی رفتار انسانی را بدون هرگونه پیرایهی اجتماعی، نقش آفرینی، لافزنی و ژستهای سر صحنه به ما مینمایاند. . . . اسراری هم هستند که از درون تکانم میدهند و خاطرات و تکانههای فراری و فراموشی شدهی خودم را به یادم میآورند. برخی رازها هم اندوهگینم میسازند، زیرا میبینم چگونه یک زندگی، بیجهت به دلیل شرمساری و ناتوانی در بخشودن خویش نابود میشود.
روانشناس هر روز در خطر است، خطر فرسودگی، خطر تنهایی و انزوا، خطر خودبزرگبینی و خطر درماندگی. او هر روز با هر بیمار صمیمیت را تجربه میکند اما این صمیمیت جنسش با صمیمیت در زندگی واقعی تفاوت دارد، همدلی میکند بدون قضاوت، خودش اما قضاوت میشود. شبانههای اندیشیدن به ملاقاتهای فردا با مراجعان فرصت برای خویش بودن را گاهی از او سلب میکند.
فروید توصیه کرده است که هر پنج سال، روانشناس باید به روانکاوی خویش بپردازد زیرا به طور مداوم در معرض مسائل سرکوب شده قرار گرفتن، همانقدر خطرناک است که فرد در معرض اشعهی ایکس باشد (یالوم، ۲۰۰۲).
او مجبور است هر روز و شاید هر لحظه، در اندیشهی مهمترین بیمار خود یعنی خودش (فروید، ۱۹۱۱) باشد. خودش را موشکافی کند و مراقب تأثیرات ناخواسته و نابهنجار خود بر دیگران باشد. این موضوع اما میتواند به نوبهی خود یک مزیت نیز باشد. روانشناس مجبور است خود را مورد مداقه و موشکافی قرار دهد و این کار از او در برابر رکود درونی و رخوت زندگی محافظت میکند.
یکی از بزرگترین مواردی که باعث میشود روانشناس از جایگاه شغلی خود رضایت خاطر داشته باشد لذت کمک کردن به دیگران برای غلبه بر مشکلات و چالشهای زندگیشان و ارتقاء کیفیت زندگی آنهاست. افراد بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که از بیماریهای ناتوانساز روانشناختی رنج میبرند. روانشناس به این افراد میآموزد که چگونه با اختلالها و ناتوانیهایشان مقابله و بر چالشهای روانی و هیجانی خویش غلبه کنند. اروین یالوم میگوید:
زندگی یک رواندرمانگر (روانشناس) سراسر خدمت است، خدمتی که در آن هر روز از خواستهای شخصیمان میگذریم تا به نیازهای دیگری پاسخ دهیم و به رشد دیگری چشم بدوزیم. ما لذت را نه فقط در جریان رشد بیمارمان، که همچنین در موجی مییابیم که بیمار ایجاد میکند: تأثیر مثبتی که بیمار بر زندگی اطرافیانش مینهد…. این امتیازی فوقالعاده و رضایتی فوقالعاده به بار میآورد.
روانشناس هر روزه این فرصت را در اختیار دارد با آدمهای جدیدی ملاقات داشته باشد. اما به هر حال کار کردن با مراجعان روانشناختی استرسآور است. بنابراین بهترین پاداش روانشناس که کمک به مراجعان است بزرگترین منبع استرس او نیز میباشد. ملاقات هر روزه با مراجعان دشوار است و اکثر روانشناسها فرصت آرام کردن و رهاسازی ذهن خویش را ندارند. روانشناسان موفق باید یاد بگیرند که زندگی کاری، و زندگی شخصی خود را از یکدیگر متمایز سازند و تکنیکهای مدیریت استرس را تمرین کنند. برنامهی کاری روانشناس انعطافپذیری بالایی دارد اما در عین حال نامنظمی گریبانگیر وی میشود.
به هر حال، امتیازهای روانشناس بودن به دردسرهای آن میچربد. اختصاص دادن یک روز از روزهای سال به روانشناس، رویداد هیجانانگیزی است. در این چند روز که خبر اختصاص نهم اردیبهشت به روانشناس در بین اساتید، همکاران، دانشجویان و همکلاسیهایم پیچیده است، رضایت خاطر آنها را احساس میکنم.



روانشناس عزیز روزت مبارک / به بهانه روز روانشناس
وب سایت روانحامی این روز را به تمامی اساتید، همکاران، دانشجویان روانشناسی و تمام کسانی که در این زمینه مشغول به فعالیت هستند تبریک عرض میکند. امیدواریم مشکلات سر راه روانشناسی و روانشناس بودن هر روز کمتر از دیروز شود و شاهد باشیم که ارائهی خدمات روانشناسان کشورمان به ملت ایران ارتقای بیشتری پیدا کند.