تحلیل شخصیت اصلی سریالهای برکینگبد و فارگو را باید ضمن تحلیل عمیق فلسفی جهانبینی سازندگان آن خواند که جهانی جفنگ، تلخ و عمیق است؛ که این مهم از حوصله و توان این تحلیل کوتاه خارج است.
والتر وایت، قهرمان سریال برکینگ بد (افسارگسیخته) مردی میانسال و متأهل است که در دبیرستان شیمی تدریس میکند و سربهراه است. والتر به خاطر شخصیت محافظهکارش مدام در کنار اطرافیان احساس حقارت میکند؛ تا اینکه میفهمد به بیماری لاعلاجی مبتلاست، پس تصمیم میگیرد از علم شیمی به نفع تولید مواد مخدر استفاده کند تا خودی در دنیای گنگستری که نماد شجاعت است نشان داده باشد.
لستر نیگارد، قهرمان سریال فارگو، نیز مردی میانسال و متأهل است که او نیز ترسو، محافظهکار و حرفگوشکن است. در اوایل داستان از سوی زنش و همکلاسی دوران کودکیاش تحقیری نابخشودنی میشود و هر دو را به طریقی میکشد و در جریان تحول گام میزند.
اینکه چرا هر دو شخصیت اصلی سریالهای برکینگبد و فارگو از الگوی شخصیتی تحقیر بهسوی تحول و انتقام قدم برمیدارند و در حقیقت اینکه چرا در کشور آمریکا سریالهایی با درونمایههایی مثل شناخت خویشتن در راه انتقام ساخته میشود جای تأمل داشته و در حوصله تحلیلهای اجتماعی-فرهنگی میگنجد. بااینحال نگارنده قصد دارد در این تحلیل، شخصیت اصلی این دو سریال را از ابعاد روانشناختی بررسی کند. هر دو شخصیت را میتوان اسیر طرحواره نقص/شرم دید.
برای خواندن تحلیل شخصیت اصلی سریالهای برکینگبد و فارگو با روانحامی همراه باشید
طرحواره چه بود؟ الگوی فکری، هیجانی و رفتاری که هم میتواند سازگار و بهنجار و هم میتواند ناسازگار و نابهنجار باشد. طرحواره نقص/ شرم، الگویی از تفکر و احساس است که در آن فرد احساس ناقص بودن، نامطلوب بودن و بیارزش بودن میکند؛ حتی اگر فردی کاملاً باکفایت و باارزش باشد (یانگ، ۲۰۰۶)
اینکه چرا قهرمانهای سریالهای برکینگبد و فارگو یعنی والتر (برکینگ بد) و لستر (فارگو) به اینگونه از تفکر معیوب مبتلا شدند موضوع این تحلیل از سریالهای برکینگبد و فارگو نیست؛ ولی علت تداوم و شدیدتر شدن این افکار و عواطف منفی در شخصیتهای اصلی یعنی والتر و لستر در سریال عیان است. اشخاصی که طرحوارهی معیوبی دارند با طرحواره خود احساس راحتی میکنند، زیرا همیشه در حال انجام دادن رفتارهایی هستند که طرحوارههایشان را تأیید کند.
مثلاً در سریال برکینگ بد، والتر بعد از اخراج شدن از مدرسه در اوایل سریال چشم روی مقام تحصیلات خود میبندد و به شغلی ساده (کارواش) میپردازد، نه اینکه این کانش بهخودیخود اشتباه باشد، ولی در جامعه سرمایهداری سریال که به ظرافت ترسیمشده تحقیری نسبی در پی دارد، چنانکه میبینیم در سریال والتر به خاطر کارواشی بودنش توسط یک جفت دانشآموز دختر-پسر لوکس تحقیر میشود. حال چرا فردی که طرحواره دارد به طرحواره خود دامن میزند؟ مثلاً چرا شخصیتی که احساس شرم از نقصهای مندرآوردی خود دارد، خود را در سرازیری این باور میاندازد؟ چرا که نمیتواند دنیایی بدون طرحوارهاش را تصور کند که در آن بهاندازه مهارتهایش به او توجه شود و از او استقبال شود و اگر حادثهای وجودی مثل بیماری لاعلاج در زندگی والتر روی نمیداد، قصد داشت تا دم آخر در ناحیه امن و آرام ولی حقیر و کذایی خود سپری کند.
در فارگو نیز، لستر نیگارد برخوردی با مشتریان محل کارش میکند که پیشاپیش باروت تحقیر شدن خود را جرقه میزند و یا مثلاً زمانی که دوست دوران دبستان خود که به همراه دو پسر دمکفلتش در خیابان راه میروند را میبیند اجازه میدهد دوستش او را دست بیاندازد و تحقیر کند؛ و اگر در فارگو نیز شخصیتی مثل جنایتکار (که کاربرد همان بیماری لاعلاج در برکینگ بد را دارد) نبود و لستر را به جسارت دعوت نمیکرد، لستر نیز میپذیرفت تا ابد زنش بر سر او بکوبد.
افرادی که طرحوارهای معیوب دارند با چه نوع رفتارهایی به این الگوی معیوب دامن میزنند؟ با رفتارهایی که طرحواره درمانگران آن را پاسخهای مقابلهای ناسازگار مینامند. این نوع پاسخهای ناسازگار سه نوعاند:
یک. تسلیم: در این نوع پاسخ افراد در برابر حوادث زندگی که طرحواره آنها را فعال میکنند به درست پنداشتن آن طرحواره گردن مینهند و اجازه میدهند طرحواره آنها ادامه پیدا کند؛ مثلاً والتر در سریال برکینگ بد اجازه میدهد شاگرد بیادبش او را تحقیر کند. یا لستر در سریال اجازه میدهد برادرش او را غیرمستقیم و بدون همدلی بازنده بنامد.
دو. اجتناب: در این نوع دفاع مقابلهای، فرد پیشاپیش زندگی خود را بهگونهای تنظیم میکند که طرحوارهاش هیچوقت فعال نشود و عملاً از موقعیتهایی که ممکن است برای او کفایت به همراه داشته باشد جلوگیری میکند: مثلاً لستر از ادامه مکالمه با جنایتکار خونسرد سریال جلوگیری میکند چرا که آن فرد باعث میشد آفتاب جسارت در لستر بدمد و این روشنایی طرحواره اشتباه لستر را تخریب کند.
سه. جبران افراطی: و این نوع پاسخ مقابلهای ناپخته ازاینقرار است که شخص از نتایج منفی و زننده طرحوارهاش به ستوه آمده و با پاسخی افراطی و ناسازگار قصد در جبران طرحوارهاش دارد. مثلاً در برکینگ بد و فارگو هر دو قهرمان در اوایل سریال دست به جنایاتی مثل قتل میزنند (البته که کمدی سیاه و شیرین سریال جنایات را حکایت میکند و از منظر زبان سینما با آثاری هیجانانگیز و دوستداشتنی روبهرو هستیم ولی تحلیل رفتار شخصیتها ماده خوبی برای زندگی واقعی توأم با طرحواره بسیاری از ماست)
در آخر اگر بپرسیم رفتار پخته و انسانی و در جهت طرحواره سازگار چیست باید گفت، رفتاری خالی از دفاعها و پاسخهای مقابلهای ناپخته و اینکه هر فرد باید به حقوق فکری-هیجانی-اجتماعی خود دست پیدا کند.
منبع: طرحوارهدرمانی. یانگ، کلوسکو و ویشار. ۲۰۰۶. ترجمه حمیدپور و اندوز. نشر ارجمند.