تعارض های فردی اجتماعی در نظریه روانکاوی زیگموند فروید:
سازگاری در مقابل تعالی:
فروید اعتقاد داشت که بین نیاز جامعه سازمانیافته به قواعد و مقرارت و تمایلات بنیادی فرد برای ارضای فوری و بدون توجه به نیازهای دیگران تعارض اساسی و غیرقابل حلی وجود دارد. این وضع به طور خالص نمایانگر تقابل فراخود با نهاد، اصل واقعیت در مقابل اصل لذت است. با روان حامی همراه باشید.
فروید بدون تردید معقتد بود که لازم نیست فرهنگها به اندازهی دورهی ویکتوریایی در مورد تمایلات جنسی کودکی سختگیر باشند. بدون شک او بیش از هر فرد دیگری در انقلاب جنسی موثر بود. با وجود این فروید این عقیده را پذیرفت که فرهنگ باید تا حدودی بازدارنده باشد. او در مقام فردی متمدن بر تمدن تأکید میکرد و خواستار برخورد با نارضایتیهای آن بود.
برخی از پیروان افراطی فروید معتقدند که لازم نیست انسانها سرکوب شوند. همه جلوههای مخرب غریزی مرگ، مثل خشونت و متلاشی کردن طبیعیت از طریق تحلیل علمی و ساختار تجاری، حاصل ناکامی مکرر غریزهی زندگی است. اگر سبکهای زندگی ساده و خودانگیختهای در پیش بگیریم که در آن بتوانیم به بازی آرادانه در بستر و در سایه زمینهها بپردازیم لازم نیست ناکام و زیاد پرخاشگر شویم. کسانی که دیگاه فرویدی افراطی دارند معمولاً میل جنسی را غریزی اما پرخاشگری را ناشی از ناکامیای میدانند که بر اثر سرکوب تمایل ما به فعالیت جنسی خودانگیخته ایجاد میشود. پیروان افراطی فروید معمولاً معتقدند که باید انسانها را ترغیب کرد تا فرهنگهای خاص خود را تعالی بخشند و از طریق پیروی کردن شیوههای منحصر به فرد خودشان برای رویارویی با انزوای اجتماعی احتمالی را به خاطر برسند. اما خود فروید با وجود اینکه از جنبههای زیادی افراطی بود بر این باور بود که حتی آگاهترین افراد باید با فرهنگی که در آن زندگی میکنند مصالحهی زیادی انجام دهند و خیالپردازیهای مربوط به تعالی را به فرشتگان واگذار کنند.
کنترل تکانه
کنترل تکانه یکی دیگر از تعارض های فردی اجتماعی است. فروید معتقد بود که تکانههای جنسی و پرخاشگرانهی انسان باید مهار شود. ما حیواناتی هستیم که با لایهی نازکی از تمدن پوشانده شدهایم. از دیدگاه رواندرمانگران ترغیب به کنار زدن این پوشش در نهایت کمک کردن به تجاوز جنسی و آشوب در خیابانهاست. برخی معتقدند که خود فروید به کنار زدن این پوشش نازک کمک کرد. آنان رفتار جنسی و پرخاشگری در جوامع پس از فروید را خارج از کنترل میدانند. وابستگی به مواد مخدر، الکل، و غذا شایع شده و به نظر میرسد خشونت خیابانها را زیر سلطهی خود در آورده است. با وجود این فروید از نخستین کسانی بود که متوجه شد برای درمانگران رها کردن کنترلهای افراد روانرنجور بسیار آسانتر از برقرار کردن کنترل در شخصیتهای آکنده از تکانه است. او کنار زدن پوشش نازک کنترلها را تبلیغ نکرد بلکه معتقد بود که بهترین امید برای افراد و جامعه قرار دادن مجموعهی سنجیدهتری از کنترلها به جای پوشش کودکانهی انعطافناپذیر اما ضعیف است.
گذر از تعارض به خرسندی
معنی زندگی. اگر چه فروید معقتد بود که نمیتوانیم به فراسوی تعارض گذر کنیم اما گفته است که میتوانیم در جریان تعارض به معنی زندگی دست یابیم. زندگی در عشق و کار معنی مییابد. کار کردن از بهترین مجاری جامعه برای والایش غرایز است خود فروید توانست کنجکاوی جنسیاش را با تحلیل تمایلات جنسی بیماران والایش کند. والایش از دفاعهای کمالیافتهی خود است که هدایت انرژی نهاد را به فعالیتهای جانشین پذیرفتهتر امکانپذیر است. مکیدن میتواند به سیگار کشیدن تبدیل شود، و بیان مقعدی به هنر انتزاعی و به همین منوال.
پذیرش کلی معنی کار کردن برای فروید عمدتاً حاصل غرق شدن خود او در کارش بود، بارآوری فراوان او فقط میتوانست ناشی از اشیاق وی به کار باشد. عشق منبع شفافتر معنی است: شرایطی که به دو نفر امکان نزدیک شدن به یکدیگر را میدهد، متمدنترین جلوه میل جنسی و بنابراین قابل اعتمادترین و ارضاکننده ترین آن. فقط کسی میتواند به شکل وسواسی دربارهی معنی زندگی فکر کند که در عشقورزی و کار کردن بسیار نابالغ است.
فرد آرمانی
از نظر فروید فرد آرمانی و هدف غایی روانکاوی شخصی است که تثبیتها و تعارضهای پیشتناسلیاش را به اندازهی کافی تحلیل کرده تا به سطح کارکرد تناسلی برسد و آن را حفظ کند. شخصیت تناسلی فرد آرمانی است و شخصیت تناسلی لذت جنسی را بدون وابستگی مصرانهی منش دهانی دوست دارد، در کارش توانمند است، بدون اینکه وسواس منش مقعدی داشته باشد، و از خود راضی است بدون اینکه تکبر منش آلتی را داشته باشد. این فرد آرمانی نوعدوست و بلندنظر است، بدون اینکه پرهیزکاری منش مقعدی را داشته باشد و کاملاً اجتماعی و سازگار است بدون اینکه از تمدن بیاندازه آسیب ببیند.
منبع: نظریه های رواندرمانی و مشاوره پروچاسکا و نورکراس


