سفری به سوی پذیرش خود
همه ما آرزو داریم بتوانیم خودمان را آنچنان که هستیم بپذیریم. گاهی میتوانیم و گاهی نه. میتوانیم خیالبافی خود از اینکه آرزو داریم چگونه باشیم را بپذیریم اما از پذیرش واقعیت خود ناتوانیم. پس با این سوال مواجهیم که اولین قدم در پذیرش خود بودن وقتی که قادر نیستیم واقعیت خودمان را بپذیریم چیست؟ پاسخ این است: باید قبول کنیم که در حال حاضر نمیتوانیم خودمان را پذیرا باشیم. با روان حامی همراه باشید.
شاید گفتن این نکته عجیب به نظر برسد که مسیر بهبودی و التیام، پذیرش خودمان است که این خود شامل پذیرش این واقعیت است که ما خودمان را نپذیرفتهایم. ما فکر میکنیم که اگر جنبههای مشخصی از خودمان را نپذیریم، آن جنبهها ناپدید میشوند. به جای اینکه خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم، در جستجوی مدلی از خود هستیم که آرزو داریم یا ترجیح میدهیم آنگونه باشیم. اما ما همانیم که هستیم، و به وسیله وانمود کردن خود به صورت دیگر، به خودمان و دیگران کمکی نمیکنیم. وقتی اعتراف کنیم که خودمان را نپذیرفتهایم، میتوانیم اقدام برای «پذیرش خود بودن» را شروع کنیم.
هنگامیکه عدم پذیرش خود را قبول کردیم، باید خیال پردازی برای کمالگرایی را رها کنیم. شاید دوست داشته باشیم از نظر ذهنی فوقالعاده سالم، فوقالعاده هوشمند یا فوق هر چیز دیگری باشیم. اما در عوض باید پرسید کدام جنبه ما حقیقی است؟ آنچیزی که هستیم یا آنچیزی که آرزو داریم باشیم. فقط یکی از این دو حقیقی است. آنچیزی که هستیم واقعی است نه آنچیزی که آرزو داریم باشیم.
به یاد داشته باشید که هر شخص کاملی، فقط کسی است که شما هنوز او را به طور کامل نشناختهاید. درباره فرایند عاشق شدن فکر کنید. ممکن است ابتدا فکر کنید که فرد مورد علاقه شما کاملترین شخصی است که تا به حال دیدهاید. بهرحال کم کم شروع به دیدن خصوصیاتی میکنید که ممکن است برای شما عجیب به نظر برسد. گاهی این ویژگیها میتواند رابطه را از بین ببرد، اما در عشق و روابط طولانیمدت یاد میگیریم که خصوصیات شریکمان را بپذیریم. یا شاید حتی یاد بگیریم که آنها را دوست داشته باشیم. این موضوع درباره خودمان نیز صادق است: برای داشتن رابطهای سالم با خودمان باید یاد بگیریم که خصوصیات عجیب خودمان را بپذیریم.
در گام بعدی، باید از دنبال کردن هدف غیرممکن فوق انسان بودن دست بکشیم. همه ما محدودیتهایی داریم، و وقتی که به طور وسواسگونه به تغییر این محدودیتها فکر میکنیم، به سمت مسیری میرویم که پایانی جز ناکامی و ناامیدی بیحد و حصر برایمان ندارد. و این یعنی قرار گرفتن در همان مسیر عدم پذیرش خودمان. اگر گفته میشود که از هدف فوق بشری بودن دست بکشیم به معنای این نیست که خود ارتقایی را کنار بگذاریم. این دو با یکدیگر متفاوت هستند. میل به داشتن تغییرات سالم در زندگی همچون تلاش برای غلبه بر اعتیاد یا بیشتر ورزش کردن اشتباه نیست. اما تغییر مثبت نمیتواند حاصل آسیب رساندن به خودمان باشد، اگر این آسیب باعث پسرفت ما شود یا اینکه نتوانیم نتایج فوری و لحظه ای آن را ببینیم. ما باید یاد بگیریم یه خودمان را در تمام طول سفر رشد و بالندگی بپذیریم. و این یعنی پذیرش اینکه ما گاهی اوقات باید شکست را بپذیریم.
ممکن است متعجب شوید و از خود بپرسید «آیا مجبورم خودم را آنچنان که هستم بپذیرم؟ آیا مجبورم قبول کنم که نمیتوانم واقعیت خودم را بپذیرم؟ و آیا مجبور هستم که استعدادم در خیالپردازی و مورد توجه قرار دادن این خیالپردازیها به جای زندگی حقیقی خود را بپذیرم؟» خیر. شما مجبور نیستید. اما زمانی که ما در مقابل واقعیت خودمان میجنگیم، رشد نمیکنیم. در واقع با این کار در تلاش هستیم که واقعیت خودمان را به یک خیال تقلیل دهیم و آن را کوچک بشماریم.
واقعیت شما همیشه وسیعتر از آن است که در قالب یک مفهوم یا تصور بگنجد. تنها به وسیله پذیرش خود آنچنان که هستیم و زندگی آنچنان که هست، میتوانیم در مسیر واقعیت و حقیقت رشد کنیم.
مجید افشاری



http://www.edgemagazine.net/2017/02/the-journey-toward-self-acceptance/