نوشته درباره اختلالات خواب چه می دانید؟ اینسومنیا یا بیخوابی چیست؟ اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>بیشتر بخوانید: آیا می دانید وقتی خواب هستید در بدن چه اتفاقی می افتد؟
خواب و اختلالات روانی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. بسیاری از اختلالات روانی مانند اوتیسم، اسکیزوفرنی، افسردگی اساسی، اختلال دوقطبی و اختلالات مرتبط با استرس و اضطراب میتوانند الگوی خواب را برهم ریزند. شاید بارها برایتان پیش آمده باشد که درباره رویدادی استرس دارید و هر کاری میکنید نمیتوانید بخوابید. گاهی نیز پیش میآید که خواب شما به خودی خود و بدون دلیل مشخص دچار مشکل میشود. مشکلاتی که در DSM-5 اختلالات خواب و بیداری (Sleep-Wake disorders) نامیده میشوند.
تا کنون تعداد بسیار کمی از اختلالات خواب و بیداری شناخته شدهاند. این اختلالات برای تشخیص راحتتر در دو طبقه کلی دسته بندی میشوند. دسته دیس سومنیا[۱] (بد خوابی) شامل اختلالاتی میشود که کیفیت خواب را تحت تأثیر قرار میدهند. پیشوند dys در زبان یونانی به معنای غیر عادی یا دشوار است. Somnia نیز از ریشه لاتین به معنای خواب است. در لغت dyssomnia یعنی بدخوابی (گنجی،۱۳۹۵. ص.۸۶۷). افراد مبتلا به انواع دیس سومنیا ممکن است شرایط زیر را تجربه کنند:
دسته بعدی اختلالات خواب پاراسومنیا[۲] ها هستند. پیشوند Para در یونانی معانی زیادی دارد، اما در مورد parasomnia، به معنای ناقص، ناکامل، پر مشکل است و در کل parasomnia یعنی خوابِ پرمشکل یا ناقص (گنجی،۱۳۹۵. ص.۸۶۷). در انواع پاراسومنیا، خواب فرد کیفیت، کمیت و زمان بندی کاملاً طبیعی دارد. اما در طول خودِ خواب یا زمانی که فرد دارد به خواب میرود، اتفاقات غیر عادی روی میدهد. خوابی را تصور کنید که فرد در آن دائماً کابوسهای وحشتناک میبیند یا در طول آن راه میرود. این افراد خوب میخوابند. سریع خوابشان میبرد و مدت زمان مطلوبی را در خواب میمانند اما عاملی مانند ترسناک بودنِ کابوسها برایشان مشکل ساز میشود.
نخستین اختلال از دستهی اختلالات دیس سومنیا اختلال بیخوابی است. اینسومنیا (بیخوابی) با شکایت فرد در مورد بیخوابی شناخته میشود و رایجترین اختلال خواب – بیداری است.
اختلال بیخوابی سه نشانه اصلی دارد که داشتن حداقل یکی از آنها برای تشخیص کافی است:
راحتترین راه برای آن که متوجه شوید بیخوابی چگونه است، تصور کردن فردی است که هرگز نمیخوابد. جالب است بدانید که انسان بدون خوابیدن میمیرد به همین دلیل افراد مبتلا به اینسومنیا بعد از یک یا دو روز نخوابیدن، خورده – خوابی[۴] را تجربه میکنند. به این صورت که به مدت چند ثانیه یا اندکی بیشتر خوابشان میبرد و دوباره بیدار میشوند. در مورد نادری به نام بیخوابی خانوادگی کشنده[۵]، که فقط حدود صد نفر در دنیا به آن مبتلا هستند، خواب فرد به طور کامل مختل میشود به گونهای که بیماریش به مرگ منجر میشود.
حالت دیگری نیز وجود دارد که فرد تمام شب را میخوابد. اگر در آزمایشگاه مدت نهفتگی خواب (زمانی که طول میکشد فرد خوابش ببرد) او را اندازه گیری کنند، بیشتر از یک ربع زمان نمیبرد و تعداد دفعاتی که فرد در طول شب از خواب بیدار میشود به پنج بار نمیرسد. به ظاهر خواب این فرد مشکلی ندارد و اختلالی نیز وجود ندارد اما احساس فرد نسبت به کیفیت خوابش این گونه نیست. این افراد ادراک اشتباه از وضعیت خواب خود دارند به همین دلیل مبتلا به اختلال بیخوابی تشخیص داده میشود (چیزی که در گذشته به آن بیخوابی تناقضی میگفتند. زیرا تناقضی بین ادراک فرد و آن چه واقعاً اتفاق می افتد، وجود دارد). همان طور که پیشتر گفتیم شکایت فرد در مورد فقدان خواب اهمیت دارد نه آن چه در واقعیت روی میدهد.
سونیا دانشجوی ۲۳ ساله رشته حقوق، سابقه مشکلات خواب دارد. او میگوید هرگز نتوانسته است یک خواب واقعی داشته باشد. هم شبها نمیتواند به خواب رود و هم معمولاً صبح زود از خواب میپرد. او در چند سال گذشته هفتهای چند شب از داروی سرماخوردگی استفاده کرده است تا به خوابیدنش کمک کند. متاسفانه از چند سال پیش که به دانشکده حقوق رفت مشکلات خوابش بدتر شدهاند. او تا پاسی از نیمه شب در تخت خواب بیدار میماند و درباره دانشگاه فکر میکند و به این ترتیب هر شب معمولاً سه تا چهار ساعت میخوابد. به هنگام صبح، به زور از تخت خواب بیرون میآید و معمولاً دیر به کلاسای صبح میرسد.
مشکلات خواب سونیا و مختل شدن کارهای دانشگاه در اثر آنها باعث شدهاند او به طور فزایندهای احساس افسردگی کند. علاوه بر آن میگوید که چند وقت پیش دچار یک حمله اضطراب شدید (sever anxiety attack) شده و نیمه شب با وحشت از خواب پریده است. همه این مشکلات باعث شدهاند که او بیش از پیش از خانواده و دوستانش دوری میکند ولی همانها او را متقاعد کردهاند که نزد پزشک برود.
مشکلات خواب دو پیامد اصلی در زندگی انسان به همراه دارند. در طول شب رنج و ناراحتی زیادی برای فرد ایجاد میکند و به احتمال زیاد در طول روز عملکرد فرد را دچار نقص میکند. کاهش بازدهی فرد در محل کار، عصبی بودن و درگیریهای بین فردی، خستگی شدید و… همه جزو این موارد هستند. نقص عملکرد فرد در طول روز میتواند پیامدهای ناگواری را به همراه داشته باشد به همین دلیل پی گیری و درمان اینسومنیا اهمیت زیادی دارد.
عوامل بسیار زیادی میتواند منجر به بیخوابی شود که در زیر به چند تا از آنها اشاره میکنیم:
بسیاری از اختلالات پزشکی و روانپزشکی به همراه خود بیخوابی میآورند. دردها و ناراحتیهای جسمانی یا مشکلات تنفسی از جمله این مشکلات هستند. یکی از عوامل مهمی که میتواند باعث بروز بیخوابی شود فعالیت و تحرک نداشتن در طول روز است.
بدانید: چرا بیخوابی منجر به افسردگی می شود؟
بدن ما دارای یک ساعت زیستی است. یک ساعت درونی که از طریق میزان نوری که در معرض آن قرار داریم تنظیم میشود. شاید افرادی را دیده باشید که هر روز صبح در یک ساعت مشخص از خواب بیدار میشوند بدون آن که ساعتی کوک کرده باشند. یا شاید برای خودتان پیش آمده باشد که ساعتتان سر ساعتی که کوک کردید زنگ نمیزند اما خودتان سر زمان مقرر از خواب بیدار میشوید. همه اینها به خاطر ساعت درونی بدن شماست. این ساعت یک چرخه در بدن ما ایجاد میکند که بدن مطابق آن هر ۲۴ ساعت یک سری اعمال مخصوص را به طور منظم انجام میدهد. به طور مثال در ساعات مشخصی از شبانه روز دمای بدن انسان افزایش یا کاهش مییابد. گاهی اوقات مشکلات بیخوابی از آن جا به وجود میآیند که این ساعت زیستی و در نتیجه دمای بدن که توسط آن کنترل میشود، بر هم میریزند. در طول شب دمای بدن کاهش پیدا میکند و کاهش دما منجر به خواب آلودگی میشود. عدهای از افراد که در این ریتم ۲۴ ساعته تأخیر دارند، دمای بدنشان تا ساعاتی بعد از نیمه شب کاهش نمییابد به همین دلیل تا آن هنگام احساس خواب آلودگی نمیکنند. به طور کل میتوان گفت افراد خوش خواب در مقایسه با افرادی که مشکلات خواب دارند، دمای بدن پایینتری دارند و همچنین نوسان دمایی در بدن آنها بیشتر است.
مصرف مواد و تغییرات محیطی میتوانند عوامل دیگر بروز مشکلات خواب باشد (مثل تغییر در نور، دما یا صدای محیط).
سایر اختلالات خواب مانند آپنه آی خواب (مسدود شدن مجاری تنفسی در طول خواب) و اختلال پاهای بی قرار (حرکات پرشی پا به صورت افراطی) میتوانند خواب فرد را مختل کرده و شبیه اختلال بیخوابی به نظر برسند.
متاسفانه یا خوشبختانه خوابیدن ما و نوع تفکراتمان (شناختها) بسیار به یکدیگر مرتبط هستند. انتظارات غیر واقعی که فرد در مورد خواب و خوابیدن خود دارد میتواند برای فرد اضطراب ایجاد کند و اضطراب، خواب را مختل میکند. تفکراتی مانند این که “من اگر کمتر از ۸ ساعت بخوابم نمیتوانم امتحان فردا را خوب بدهم ” یا “من هر شب باید ساعت ۹ بخوابم”.
بهداشت خواب ضعیف نیز میتواند منجر به بروز بیخوابی شود. افرادی که از تخت خواب خود برای روزنامه خواندن، انجام تکالیف، تلویزیون تماشا کردن، شام خوردن و… استفاده میکنند (کارهایی که سطح استرس را بالا میبرد) بهداشت خواب ضعیفی دارند و بیشتر مستعد بیخوابی هستند.
تعدادی درمان برای اینسومنیا (بیخوابی) وجود دارد که از جمله آنها میتوان به انواع درمانهای دارویی و روانشناختی اشاره کرد. هر یک از این درمانها مزیتها و معایب خاص خود را دارند و اثر بخشیشان بر افراد مختلف بسیار متفاوت است. در ادامه به شرح مختصری از هر درمان میپردازیم:
رایجترین نوع درمان برای اختلال بیخوابی دارو درمانی است. اما دارو درمانی تنها برای رفع مشکلات کوتاه مدت مفید هستند. مانند فردی که به خاطر اضطراب بستری شدن در بیمارستان، دچار اینسومنیا شده است. داروها با از بین بردن اضطراب او میتوانند مفید واقع شوند. اما هیچ دارو درمانیای برای مشکلات مزمنِ خواب اختراع نشده است.
داروهای اینسومنیا به دو دستهی کوتاه اثر و طولانی اثر قسیم میشوند. داروهای کوتاه اثر داروهایی هستند که تنها برای مدت کوتاهی ایجادِ خواب آلودگی میکنند. به همین دلیل نیز به داروهای طولانی اثر ترجیح داده میشوند؛ چرا که گاهی اوقات تا بعد از صبح اثر داروهای طولانی اثر از بین نمیرود و مصرف کنندگان در طول روز احساس خواب آلودگی میکنند.
معمولاً هنگامی که داروهای کوتاه اثر نتوانند آثار منفی اینسومنیا (مانند احساس اضطراب در طول روز که علت زیر بنایی آن کمبود خواب است) را از بین ببرند از داروهای طولانی اثر استفاده میشود.
دسته دیگری از داروها نیزاختراع شده است که با اثرگذاری بر سیستم ملاتونین (هورمونی که به نتظیم چرخه خواب و بیداری در بدن کمک میکند) به خوابیدن و در خواب ماندن کمک میکند.
افراد بالای ۶۵ سال به کمک بیشتری برای خوابیدن نیاز دارند اما دارو درمانی برای افرادی در همه سنین، از جمله کودکان خردسال هم استفاده میشود.
منابع
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.
[۱] Dyssomnia
[۲] Parasomnia
[۳] Insomnia
[۴] Microsleep
[۵] Fatal familial insomnia (FFI)
نوشته درباره اختلالات خواب چه می دانید؟ اینسومنیا یا بیخوابی چیست؟ اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>نوشته چرا عملکرد جنسی ما مختل میشود؟ علت اختلالات جنسی کدامند؟(۲) اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>اما همان طور که می دانید، تنها عوامل فیزیکی بر بدن ما تأثیر نمیگذارند. ما همواره تحت تأثیر متغیرهای محیطی قرار داریم. متغیرهایی که به ظاهر سادهاند و ما به طور روزانه با آنها سر و کار داریم. با روان حامی همراه باشید تا به بررسی آخرین عامل زیست شناختی یعنی پیری و تعدادی از متغیرهای روانشناختی بپردازیم.
فرایند بهنجار پیر شدن تغییرات ظریفی در عملکرد جنسی افراد به وجود میآورد. هنگامی که سالمندی دچار مشکلات جنسی میشود، باید بررسی شود که آیا این مشکل جزو روند بهنجار پیری، ناهماهنگی جنسی یا اختلال جنسی است.
ناتوانی نعوظی و انزالی در مردان جزو روند بهنجار پیری محسوب نمیشود. آقایان میتوانند از زمان بلوغ تا پایان حیات خود نعوظ و انزال را تجربه کنند. اما کهولت سن با ایشان چه میکند؟
پیری میتواند مدت زمان دستیابی به نعوظ و یا مرحله فرونشینی چرخه جنسی (دستیابی مجدد به نعوظ) را افزایش دهد. کاهش نیروی برون ریزی انزال نیز محتمل است. پیر شدن در آقایان با تغییرات ذهنی نیز همراه است. به طور مثال ممکن است احساس “اجتناب ناپذیری” در مرحلهی انزال تجربه شود.
همانند آقایان، پیری در عملکرد جنسی خانمها هم تغییراتی ایجاد میکند. ممکن است جدارههای مهبل نازک شود یا خاصیت ارتجاعی آن کاهش یابد. احتمال کاهش احتقان عروقی و همچنین میزان لیز شدن وجود دارد. در مواردی نیز کاهش انقباضات ارگاسمی دیده شده است.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به فصل هشتم کتاب درمان اختلالات جنسی اثر سوزان. ج.اسپنس مراجعه کنید.
عوامل روانی اجتماعی تأثیر بسیار زیادی بر عملکرد جنسی دارند. تا آن جا که نقششان در ایجاد بدکارکردی جنسی بسیار بیشتر از عوامل زیست شناختی است. هاوتون (۱۹۸۵) بیان میدارد که علل نابهنجاری جنسی در سه دسته طبقه بندی میشود:
چنین تقسیم بندیای از نظر تئوریک و نظری کاملاً درست است و میتوان برای شناخت علل کژکاری جنسی به آن مراجعه کرد اما در عمل نمیتوان به راحتی عوامل آشکارساز و نگهدارنده را از هم متمایز کرد.
به طور کل میتوان گفت که هر عامل محیطی تأثیر روانی مخصوص به خود را در ما ایجاد میکند و این حالات روانی هستند که فعالیت و علمکرد جنسی ما را تحت تأثیر قرار میدهند. در ادامه بحث به بررسی تعدادی از عوامل محیطی مؤثر بر کژکاری جنسی میپردازیم:
همان طور که در بالا نیز اشاره کردیم هیچ رویدادی به تنهایی نمیتواند مشکل جنسی ایجاد کند بلکه ارزیابی فرد از آن رویداد و واکنشهای هیجانی ناشی از آن به اختلال در پاسخهای جنسی منجر شود.
این رویدادها میتواند بسیار متنوع باشد مثلاً وجود اجبار برای انجام کارهای غیر دلخواه، سقط، زایمان، مرگ یکی از اعضای خانواده و… .
یکی از رویدادهای بسیار تأثیر گذار بر عملکرد جنسی، سو استفاده جنسی در سنین کودکی است. در مجموع سو استفاده جنسی در کودکی یا ضربه جنسی در سنین بالاتر با مختل شدن عملکرد بهنجار جنسی رابطهی مستقیم دارد. خوشبختانه همیشه به دنبال سو استفاده جنسی، عملکرد جنسی فرد مختل نمیشود. بسیاری از زنان و مردانی که در معرض چنین رویدادی قرار داشتند توانستند خود را با آن تطبیق دهند. میزان سازگاری فرد با شرایط پیش آمده بسیار به مدت زمان سو استفاده، رخ دادن آن در سنین بالاتر، فشار شدید روانی، دردهای متحمل شده در حین سو استفاده و… بستگی دارد.
تجاوز نیز میتواند پاسخهای جنسی فرد را مختل کند و درست مانند مورد قبل میزان سازگاری در افراد مختلف متفوت خواهد بود. آلیس در سال ۱۹۸۳ شواهد تجربی پیدا کرد که نشان میداد پس از تجاوز دستهای مشخص از واکش ها در افراد مختلف رخ میدهد:
در یک تعامل جنسی، هر دو نفرِ درون رابطه بر پاسخهای جنسی یکدیگر اثر میگذارند. هر گونه تحریک، ارتباط یا پاسخ شریک جنسی نقش مهمی را در چگونگی پاسخهای بعدی فرد ایفا میکند. به همین دلیل بدیهی است کژکاری های جنسی، اختلالاتی مربوط به هر دو شریک جنسی میباشد و مشکلی متعلق به یک نفر درنظر گرفته نمیشود.
هنگامی که مشکلی در عملکرد جنسی به وجود میآید، واکنش شریک جنسی احتمال تکرار شدن این مشکل را تعیین خواهد کرد. شریک جنسی میتواند در چنین موقعیتی هیچ اظهار نظری نکند. یا واکنش میتواند به صورت نوازشهای محبت آمیز باشد و بیان شود که این مشکل هیچ ارتباطی با نقش خود فرد ندارد. ممکن است گفته شود که این مشکل بازتاب عدم وجود علاقه و محبت فرد است یا این که بازتابی از بی کفایتی کلی رابطه بین دو طرف است.
معمولاً مشکلات جنسی و زناشویی در یک رابطه باهم بروز پیدا میکنند. اکثر زوجهایی که به منظور مشکلات جنسی مراجعه میکنند، در طی جلسات مشاوره ناسازگاریهای زناشویی را نیز گزارش میکنند و به عکس، اکثر زوجینی که به خاطر اختلافات زناشویی مراجعه میکنند، از مشکلات جنسی هم رنج میبرند. این امر بسیار طبیعی است. تصور کنید درون رابطهای ناخوشایند و پر از دعوا با همسر یا شریک جنسی خود هستید. در چنین شرایطی به هیچ عنوان ارتباط جنسی بهنجار و رضایت بخش امکان پذیر نیست. همچنین تعامل جنسیای را در نظر بگیرید که در آن کژکاری هایی وجود دارد. میتوانید احساس کنید که خود به خود کیفیت ارتباط عمومی بین دو نفر کاهش مییابد.
به همین دلیل است که در بسیار از مواقع درمان مشکلات جنسی و زناشویی به طور همزمان انجام میشود. اگر مشکلات جنسی منجر به مشکلات ارتباطی شده باشد، در بیشتر مواقع با درمانها، مشکلات ارتباطی خود به خود حل میشود و اگرمشکلات جنسی در نتیجهی ناسازگاریهای زناشویی به وجود آمده باشد، واجب است که ابتدا برای برطرف کردن مشکلات زناشویی اقدام کنیم.
البته باید در نظر داشت که تشخیص دادن تقدم مشکلات زناشویی بر جنسی و یا عکس آن بسیار سخت است.
خستگی جسمانی و فیزیکی میتواند فعالیت جنسی را مختل کرده، کژکاری جنسی ایجاد کند. بسیاری از زوجها فعالیت جنسی خود را به پایان روز موکول میکنند که میتواند در آن انواع فشارهای جسمی و روانی در محل کار، منزل یا هنگام تفریح بروز پیدا کرده باشد. به همین دلیل گاهی کژکاری های جنسی در پایان روزی طولانی و سخت کاملاً طبیعی است.
بدون اغراق میتوان گفت برای تجربه کردن یک رابطه جنسی کاملاً موافقیت آمیز، زوجین به حداقلی از تمام موارد زیر نیاز دارند:
هر گونه مواجهه جنسی به ترکیب پیچیدهای از سه عامل دانش جنسی، مهارت در عملکرد و ارتباط اجتماعی نیاز دارد. اکثر افراد دانش جنسی خود را از مطالعه کردن، گفت وگو با همسالان و گاهی دیدن فیلمها به دست میآورند. اما دانش جنسی تا زمانی که به مهارت عملی تبدیل نشود، تأثیر زیادی در کیفیت تعامل جنسی ایجاد نمیکند. مهارت جنسی نیز به دست نمیآید مگر با تکرار و تمرین.
زوجین اغلب به وسیله آزمون و خطا به یک مهارت، دستیابی پیدا میکنند؛ به همین دلیل گاهی با شکست مواجه میشوند. هیچگاه در شرایط بهینه و مناسب، مهارتهای جنسی و ارتباطی افزایش نمییابد. پس شکست در تعامل جنسی همیشه به معنی کژکاری نیست بلکه گاهی نقطهای مهم برای بهبود رابطه است و با واکنش مناسب میتوان بر مسئله فائق آمد.
تا این جای کار همواره تلاش کردیم بگوییم نحوهای که فکر میکنیم، به مسائل زندگی نگاه میکنیم و اعتقاداتی که داریم همگی میتوانند بر عملکرد جنسی ما تأثیر بگذارند.
گاهی رسانهها و جامعه برای ما تصاویری ایده آل از یک رابطه جنسی خلق میکنند که گاهی در زندگی واقعی و با امکانات موجود در یک موقعیت معمول، نمیتوان به این ایده آل دسترسی پیدا کرد. عدم دسترسی به ایده آلها موجب احساس نارضایتی در فرد میشود و هر چقدر این عدم دسترسی در مدت زمان طولانیتری اتفاق افتد، میزان نارضایتی افزایش یافته، از کیفیت زندگی فرد میکاهد.
آیده آلهای ما از مجموعهای از باورها تشکیل شده است. باور به این که چه چیزی درست است و جهان باید چگونه باشد. گاهی ایده آلهای ما از باورهای نادرست ساخته میشوند. باورهایی که در عمل انجام شدنی نیست. اگر ایده آلهای جنسی ما از همین دسته باشد، احساس نارضایتی جنسی و به دنبال آن کژکاری های جنسی بروز پیدا میکند.
نخستین گام برای اصلاح کردن باورهای نادرست، شناسایی آنهاست. بسیاری از افراد، تنها نوع خاصی از فعالیت جنسی در یک زمان و مکان مشخص و به علتی خاص را لذت بخش میدانند. چنین شرایط خشک و بدون انعطافی به احتمال بسیار زیاد، به نارضایتی و به دنبال آن به کژکاری جنسی منجر میشود.
عامل دیگری که میتواند یک رابطهی جنسی بدون انعطاف ایجاد کند، شکل گرفتن نقشهای جنسی در اذهان ماست. بسیاری از اوقات بدون آن که متوجه شویم، یک عمل جنسی را طبیعی می دانیم اگر توسط جنسی خاص (مذکر/ مؤنث)، به دلیلی ثابت و در مکان یا زمانی مشخص روی دهد.
همچنین ممکن است تعریف مشخصی برای رابطه جنسی، الگوی این رابطه را محدود به چارچوب خاصی کند، انعطاف را از بین ببرد و لذت بردن را به حالتی مشخص تقلیل دهد. برای مثال ممکن است هر نفر مؤلفههای رابطهی جنسیِ خوب را به صورتی ویژه تعریف کند: هر دو نفر در یک تعامل جنسی باید به ارگاسم برسند. زمان انجام آن چه موقع است. خود انگیختگی باید چگونه باشد. ارگاسم باید چگونه باشد. و…
زیلبرگ (۱۹۷۸) باورهای بدون انعطاف را در مورد عملکرد جنسی مردان فهرست میکند:
ساندرز و کایرنس (۱۹۷۸) نیز مجموعهای از باورهایی را پیشنهاد کردند که ممکن است در عملکرد جنسی تداخل ایجاد کند:
تعداد این نوع باورهای اسطورهای بسیار زیاد است. حتی اگر در ذهن خود کاووش کنید ممکن است تعدادی از این قبیل باورها را پیدا کنید. باورهایی که به واسطه فرهنگ، شبکههای اجتماعی، رسانهها و… در ذهن ما شکل میگیرد اما از واقعیت فاصله بسیار زیادی دارد.
به طور کل وظیفه هر شخصی است که سطح مهارت و دانش جنسی خود را ارتقاع دارد. اصلاح کردن باورهای اسطورهای جنسی بخشی از ارتقاع جنسی محسوب میشود. اما این امر میسر نمیشود مگر با افزایش آگاهی و سپس گوشزد کردن مداوم باورهای درست به خود.
همواره به یاد داشته باشید که بهبود مهارت جنسی مانند هر مهارت دیگری به تلاش و کوشش فراوان نیاز دارد و هیچ کس از ابتدا عملکرد جنسی خوبی ندارد. پس نگذارید نا امیدی، به کژکاری و ناتوانی جنسی شما منجر شود. توانایی جنسی، مهارت ذاتی انسان است و با آن متولد میشود لذا قطعاً با تمرین و تلاش بهبود مییابد.
منبع:
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.
نوشته چرا عملکرد جنسی ما مختل میشود؟ علت اختلالات جنسی کدامند؟(۲) اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>نوشته چرا عملکرد جنسی ما مختل می شود؟ علت اختلالات جنسی کدامند؟ اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>شاید تعجب کنید اگر بدانید هرگاه مشغول یک رفتار جنسی (شامل امیال، خیال پردازی ها و اعمال) هستید، مجموعه پیچیده ای از فرایند های فیزیکی و ذهنی، درونتان فعال می شود و باز هم بیشتر تعجب می کنید اگر بدانید نقش فرایند های ذهنی در عملکرد جنسی بسیار پرنگ تر از مشکلات فیزیکی است. این نقش می تواند آن قدر پررنگ باشد که حتی بتوانیم دلیل عملکرد جنسی ضعیفمان را در رویداد های ناخوشایندِ روزِ گذشته جست و جو کنیم.
خانم ژ. ۳۷ ساله به خاطر مشاجره ی طولانی که بعد از ظهر با رئیسش داشته، شب نمی تواند ارگاسم را تجربه کند.
اختلال موقت در عملکرد جنسی، می تواند به کژکاری جنسی تبدیل شود. برای آن که بتوانیم از بروز چنین رویدادی جلوگیری کنیم، کسب دانش جنسی اولین و مهم ترین گام است. همچنین دانش جنسی می تواند در تسریع فرایند درمان بسیار موثر باشد. به همین دلیل در ادامه این مقاله، دلایل مختلف کژکاری جنسی را بررسی می کنیم.
با یک استدلال منطقی می توان فهمید که اگر هر یک از عوامل زیربنایی عملکرد جنسی مختل شود، قسمتی از عملکرد جنسی ما نیز آسیب می بیند. دستگاه های هورمونی، عروقی و عصبی از جمله عوامل دخیل در عملکرد جنسی هستند. هر نوع بیماری، اختلال یا آسیبی که معطوف به این دستگاه باشد، به کژکاری جنسی منجر می شود. آسیب جسمانی به اندام های تناسلی نیز چنین است و می تواند مستقیما پاسخ جنسی را با مشکل مواجه کند.
دسته دیگری از بیماری ها هستند که تاثیر مستقیم بر عملکرد جنسی ندارند بلکه از طریق تاثیر روانشناختی خود به عملکرد جنسی آسیب می رسانند. اما چگونه تاثیرات روانشناختی می تواند عملکرد جنسی را مختل کند؟
تحقیقات همواره نشان می دهد که حالت روانی ما می تواند بر عملکرد تک تک سیستم های درونی بدنمان تاثیر بگذارد. شیمی مغزمان را تغییر می دهد یا سرعت شلیک های نورونیمان را کم و زیاد کند و از همین طریق عملکرد دستگاه های عصبی، هورمونی، عروقی و … تحت تاثیر قرار می گیرند. به عنوان مثال آقایی که مبتلا به مشکل سکته قلبی است، می تواند عملکرد جنسی کاملا طبیعی و به هنجار داشته باشد. اما در عمل این گونه نیست زیرا تنش و فشار خون در حین انجام فعالیت جنسی افزایش پیدا می کند. این حالت فرد را می ترساند. او همواره نگران است که مجددا به سکته قلبی دچار شود و همین ترس از آسیب دیدن مجدد است که فرد را از طی کردن کامل چرخه جنسی باز می دارد.
برخی از بیماری ها با احساس ضعف، خستگی و ناخوشی عمومی که ایجاد می کنند، باعث کاهش یا از بین رفتن میل جنسی می شوند. چرا که بدن به صورت خودکار ابتدا بقای خودش را تضمین می کند و تولید مثل و بقای نسلش را در درجه دوم اهمیت قرار می دهد.
گاهی نیز یک بیماری یا آسیب، منجر به بدریختی شدید بدن می شود. همین که فرد فکر کند برای شریک جنسی اش فاقد جذابیت جسمانی است، دچار اختلال در عملکرد جنسی می شود.
زمانی پیش می آید که یک بیماری خاص در عملکرد جنسی فرد اختلال کوچکی ایجاد می کند، اما میزان اختلال جنسی فرد بسیار بیشتر از آن است که توسط بیماری ایجاد شده باشد. به عنوان مثال دیابت شیرین میتواند با آسیب به اعصاب محیطی و رگ های اندام تناسلی در نعوظ مردان اختلال ایجاد کند اما مطابق تحقیقی که توسط وایت هید و همکارانش در ۱۹۸۳ انجام شد علت اصلی مشکلات نعوظی مردانِ مبتلا به دیابت نه مشکلات فیزیکی بلکه تجربیات روانشناختی مانند اضطراب بود که از دیابت شیرین ناشی می شد. در واقع پیامد های روانشناختی بیماری، مشکلات جنسی فرد را تشدید می کرد.
پاسخ های برانگیختگی و ارگاسم توسط شبکه پیچیده ای از مکانیسم های عصب شاختی تولید می شود. در سطح بنیادی، این وانکش ها، نوعی بازتاب هستند که در اثر تحریک جسمانی اندام تناسلی به وجود می آیند؛ در نتیجه از طریق نخاع شوکی و بخش های تحتانی ساقه مغز تولید می شوند اما توسط فعالیت های قشری بالا ترِ مغز کنترل و تعدیل می شوند. همین مسئله نشان می دهد که شناخت های ما و طرز تفکراتمان بر آن چه حین تعامل جنسی انجام می دهیم، تاثیر گذار است.
انواع جراحات و صدمات مغزی، آسیب های نخاعی، ضایعات مغزی و تومور ها (بسته به ناحیه ای که صدمه دیده) می توانند عملکرد جنسی ما را مختل کنند. و البته انواع دارو های موثر بر دستگاه عصبی نیز ممکن است بر چرخه جنسی تاثیر سوء بگذارد.
(توضیحات بیشتر و جزعی تر از حوصله این مطلب خارج است لذا اگر مایل به مطالعه بیشتر هستید می توانید فصل دوم از کتاب درمان اختلالات جنسی به قلم سوزان.اچ.اسپنس را مطالعه نمایید).
نعوظ در مردان با گشاد شدن شریان های آلت، افزایش جریان خون شریانی و انقباض جریان وریدی همراه است؛ یعنی انقباض آلت و نعوظ به علت افزایش جریان خون، در اندام تناسلی مردان اتفاق می افتد.
هرگاه به دلیل مصرف یک دارو، بیماری، جراحی و… جریان یا فشار خون آلت با مشکل مواجه شود، به علت کاهش تراکم خونی یا کاهش فشار خون، نعوظ تا حد زیادی مختل می شود. همین مشکل در خانم ها نیز می تواند منجر به اختلال در مراحل لیز شدن واژن و تورم آن شود.
البته باز هم نباید فراموش کرد که تاثیرات روانی ناشی از این مشکلات می تواند عملکرد جنسی را با شدت بیشتری مختل کند.
هنگامی که اندام تناسلی با مشکل مواجه شود، برقراری رابطه رضایت بخش را مختل می سازد. اندام تناسلی ممکن است با نقص ساختاری همراه باشد مانند چسبندگی کلیتوریس در خانم ها یا انحنای افراطی اندام تناسلی در آقایان. انواع عفونت ها نیز آمیزش جنسی را با درد همراه می کنند. درد، نقش بسیار مهمی در مختل کردن تعامل جنسی دارد.
تمامی اختلال ها و معلولیت های جسمانی با عملکرد نابهنجار جنسی همراهند و این عملکرد به وسیله پیامد های روانی – اجتماعی که معلولیت ها به همراه دارند، تشدید شده و پایدار می شود.
سرطان می تواند به طرق مختلفی بر عملکرد جنسی تاثیر گذاشته، آن را مختل کند. بسیاری از مواقع جراحی هایی که برای درمان سرطان صورت می گیرد (مانند برداشتن پروستات) منجر به کژکاری جنسی می شود. پرتو درمانی ها و شیمی درمانی نیز ممکن است به اختلال در عملکرد جنسی منجر شوند. بسیاری از سرطان ها به خاطر عوارض ظاهری خود مانند تغییر رنگ پوست یا کاهش وزن چشمگیر تاثیرات عمیق روانشناختی بر فرد و شریک جنسی وی دارد.
عامل دیگری که می تواند باعث کژکاری جنسی شود، تاثیرات روانشناختی خودِ سرطان بر فرد است. کاهش امید به زندگی، اضطراب مرگ و… تماما می توانند به کاهش میل جنسی و برانگیختگی منجر شوند.
بسیاری از مواد شیمیایی و دارویی می توانند بسته به نوع عمل زیست شناختی شان در عملکرد جنسی تداخل ایجاد کند. هر دارویی که دستگاه های عصبی،عروقی یا غدد درون ریزِ درگیر در عملکرد جنسی را تحت تاثیر قرار دهد ممکن است پاسخ جنسی را با مشکل مواجه کند. انواع دارو از دارو هایی که توسط پزشک تجویز می شود تا الکل و دارو های ممنوع (مواد مخدر) می توانند تاثیرات مخربی بر کارکرد جنسی داشته باشند.
ترکیبات مسکن مانند الکل، باربیتورات ها و… باعث کند شدن عمل درستگاه عصبی می شوند و از این رو است که تاثیرات آرامش بخشی دارند. اما کند کردن دستگاه عصبی می تواند به عملکرد جنسی آسیب برساند. گرچه دیده می شود که مصرف مسکن ها و الکل در دوز بسیار پایین می تواند به انگیختگی و تمایلات جنسی کمک کند. تصور می شود که این افزایش به خاطر تاثیر غیر بازدارندگی الکل و سایر مسکن ها است. در عملکرد های اجتماعی نوعی ترس و اضطراب، فرد را از برقرار کردن تعامل بهنجار باز می دارد.
الکل و سایر مسکن ها با کاهش دادن میزان این اضطراب، فرد را قدری بی پروا تر و جسور تر می کند. این تاثیرِ موقت باعث می شود که فرد راحت تر احساساتی از جمله تمایلات جنسی خود را بروز دهد.
اما پژوهش ها مختلف حاکی از آن است که سطوح بالای مصرف الکل با آسیب نعوظی در مردان و کاهش شدت ارگاسم در زنان همراه می باشد. در دوز های بالاتر ، الکل تاثیر کند کنندگی بر عملکرد قشری (در مغز) دارد که می تواند به طور کامل پاسخ نعوظی را در مردان متوقف سازد.
تاثیر مخرب دیگر الکل، آن جا آشکار می شود که به مدت طولانی سوء مصرف شود. به دلیل آن که در این شرایط روابط بین فردی مختل می شود، مشکلات جنسی می توانند با شدت بیشتری بروز یابند.
گرچه اکثر متون علمی بر تاثیر دارو های فشار خون در عملکرد جنسیِ مردان تمرکز دارند اما شواهدی مبنی بر وجود اختلال در عملکرد جنسی، به دنبال مصرف این دارو ها، در هر دو جنس دیده می شود. دارو های فشار خون معمولا از طریق تاثیر بر سطوح فعالیت دستگاه های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک -که هر دو در عملکرد جنسی دخیل هستند- فشار خون را کنترل می کنند.
می دانیم که هر دوی این سیستم ها در فعالیت جنسی دخیل هستند. از این رو است که گاهی با مصرف این دارو ها اختلال هایی در مرحله میل، برانگیختگی و یا ارگاسم مشاهده می کنیم.
برخی از دارو های روان پریشی از جمله دسته های فنوتیازین، بوتیروفنون ها و مشتقاتشان ممکن است عملکرد جنسی را با مشکل مواجه کنند. (اسم های تجاری این دارو ها ممکن است متفاوت باشد)
در میان فنوتیازین ها، تیوریدازین به خصوص مردان را با مشکلات نعوظی و انزال رو به رو می کند. و در برخی زنان فقدان اوج لذت جنسی دیده می شود.
در بین بوتیروفنون ها ترکیبات هالوپریدول گاهی مشکلات انگیختگی و نعوظی را به وجود می آورند.
آرام بخش های خفیف مانند کلرودیازپوکساید، دیازپام و سایر مشتقات بنزودیازپین، معمولا با اختلالات جنسی ارتباطی ندارند اما دوز های بالای دارو های آرامبخش یا مصرف طولانی مدت آن ها می تواند به فقدان ارگاسم در زنان و میل جنسی پایین در زنان و مردان منجر شود.
شواهدی وجود دارد مبنی بر این که داروهای ضد افسردگی در عملکرد جنسی اختلال ایجاد می کند. اما ارزیابی تاثیر آن بر مشکلات جنسی غالبا کاری بسیار دشوار است.
دارو های ضد افسردگی خلق مثبت را افزایش می دهند و می دانیم بالا رفتن خلق با افزایش علاقه به فعالیت جنسی همراه است. از این رو نمی توان تاثیر مستقیم و جداگانه ی خودِ دارو را بر عملکرد جنسی مشخص کرد.
در مورد تاثیر دارو های ضد بارداری بر عملکرد جنسی یافته های مناقضی وجود دارد. عقایدی وجود دارد مبنی بر این که استفاده از چنین دارو هایی سطوح انگیختگی جنسی را کاهش می دهند و از این رو عملکرد جنسی زنان را با مشکل مواجه می کنند.
اما امروزه مصرف دارو های خوراکی ضد بارداری نسبت به سایر روش ها اطمینان بیشتری در مورد پیشگیری از حاملگی ایجاد کرده است. چنین اطمینان خاطری می تواند به بهبود عملکرد جنسی منجر شود. به همین دلیل تفسیر نتایجی که به دنبال مصرف دارو های ضد بارداری به دست می آید کار بسیار دشواری است و نمی توان نتیجه قطعی در مورد آن به دست آورد.
مدت زمان زیادی نیست که تحقیقات علمی درباره مسائل جنسی آغاز شده است و نقطه شروع آن را می توان مطالعات مسترز و جانسون دانست. به همین علت نتیجه گیری قطعی در مورد تاثیر بسیاری از عوامل قطعی نیست و تاثیر اکثر متغیرها بر چرخه جنسی ناشناخته باقی مانده است.
شواهد متناقض زیادی نیز در مورد تاثیر مصرف مواد مخدر بر عملکرد جنسی وجود دارد. موادی مانند هروئین، کوکائین و آمفتامین می توانند تاثیر زیادی بر عملکرد جنسی داشته باشند که البته بررسی تخصصی آن ها از حوصله بحث خارج است. اگر مایل به مطالعه بیشتر در این زمینه هستید می توانید به متونی مانند روزن و بک (۱۹۸۸) -که در آن به طور مفصل به تاثیر چنین دارو هایی بر عملکرد جنسی پرداخته اند- مراجعه نمایید.
این مطلب ادامه دارد. شما در مقاله بعدی می توانید عوامل دیگری مانند پیری، عوامل اجتماعی، محیطی و ویژگی های فردی را بر عملکرد جنسی مورد مطالعه قرار دهید.
با روان حامی همراه باشید.
منبع:
نوشته چرا عملکرد جنسی ما مختل می شود؟ علت اختلالات جنسی کدامند؟ اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>نوشته آنروکسیا و بولیمیا چه اثری بر سلامتی ما دارند؟ انواع اختلالات خوردن چیست؟ اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که سلامتی با لاغری و تناسباندام، برابر است. همه ما سعی میکنیم لاغر شویم یا اگر لاغر هستیم، لاغر بمانیم. ممکن است انواع رژیمهای لاغری را امتحان کنیم. بعضیهایمان موفق میشویم اما بعضی دیگر از این مسابقه طاقتفرسا بازمیمانیم و گاهی در دور باطلی میافتیم که بیرون آمدن از آن کاری بسیار دشوار است. ممکن است عادتهای غذایی عجیبی پیدا کنیم. گاهی این عادات، آسیبزا می شوند. شاید افکاری به ذهنمان هجوم آورد. افکاری که مثل خوره به جانمان میافتند و آرام نمیشوند تا کاری برایشان انجام دهیم. کاری که به نظر خودمان هم عجیب میآید و خجالتزدهمان میکند. میخواهیم متوقفش کنیم اما نمیتوانیم. به نظرمان کنترلش غیرممکن است. درست در همینجا است که اختلالهای خوردن کمین کردهاند –مجموعهای از رفتار مربوط به خوردن که شاید خیلی از ما آن را انجام میدهیم اما ناگهان آنقدر شدید میشوند که خودمان و اطرافیانمان را اذیت میکنند و حتی ممکن است بعد از مدتی تهدیدکنندهی سلامتی و جانمان بهحساب آیند.در ادامه دو اختلال از این اختلالات( آنروکسیا و بولیمیا ) را بررسی می کنیم که شیوع نسبتا زیادی در جامعه دارند.
اصلی ترین نشانه این اختلال، گرسنگی کشیدن است. فرد به خود گرسنگی می دهد و از خوردن غذای مناسب اجتناب می کند. این کار منجر به کاهش وزن بسیار شدید می شود به طوری که فرد وزنی کم تر از حد اقل وزن مناسب برای سن و جنس خود دارا است.
فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی به شدت از چاق شدن و افزایش وزن می ترسد. به همین دلیل به طور مداوم رفتار هایی انجام می دهد که از افزایش وزن جلو گیری می کنند. این رفتارها -که معمولا غیر عادی هستند- در خفا انجام می گیرند. آن ها معمولا از خوردن در جمع خانواده یا محیط های عمومی اجتناب می کنند.
غذا و غذا خوردن دغدغه اصلی این افراد است. هر چیزی که به خوردن یا نخوردن مربوط باشد فکر آن ها را به شدت مشغول می کند درنتیجه در مقابل آن رفتار های کنترلی پیش می گیرند. ممکن است وقت زیادی را در روز صرف جمع آوری دستور پخت غذا ها، بررسی کالری موجود درهر ماده غذایی یا درست کردن انواع غذا برای دیگران کنند (خودشان هرگز چیزی از آن نمی خورند).
این افراد تصویر اشتباهی از بدن خود دارند. آن ها بدنشان را بسیار چاق تر از اندازه واقعی اش تصور می کنند و از آن جا که اعتماد به نفسشان بسیار به وزنشان وابسته است، تنها با لاغر شدن و کاهش وزن هرچه بیشتر احساس ارزشمندی می کنند و حالشان بهتر می شود.
بی اشتهایی عصبی در افراد به دو صورت ظاهر می شود:
تقریبا نیمی از افرادی که به آنروکسیا مبتلا هستند، رفتار های محدود کننده دارند. این افراد سعی می کنند با گرفتن رژیم های بسیار سخت، روزه گرفتن و ورزش کردن های بسیار شدید، وزن خود را کاهش دهند. معمولا رژیم غذایی آن ها با حذف شدن خوراکی های کمی شیرین و چاق کننده شروع می شود و بعد به مرور، مصرف غذا های دیگر را نیز از رژیم خود حذف می کنند. آن ها به این برنامه غذایی بسیار پایبند هستند وهرگز حاضر به تغییر آن نمی شوند.
افراد مبتلا به این نوع از آنروکسیا دائما رفتار های تصفیه ای انجام می دهند. در رفتار تصفیه ای فرد بعد از خوردن هر میزان غذا سعی می کند با مصرف دارو های مسهل (ملیّن)، ادرار آور و یا استفراغ کردن، تمام آن غذا را از بدنش خارج کند تا از جذب و در نتیجه چاق شدن جلو گیری کند.
توجه داشته باشید که فرد مبتلا می تواند قبل از رفتار های تصفیه ای پرخوری کرده یا نکرده باشد. در بعضی مواقع تنها با خوردن قطعه کوچکی از غذا رفتار های تصفیه ای انجام می دهند تا همان مقدار ناچیز را از بدن خارج کنند.
زمانی که آنروکسیا پیشرفت می کند، فرد بر روی غذا خوردن خود دقیق و دقیق تر می شود. تا جایی که ممکن است عادت های غذایی خاصی پیدا کند.
او ممکن است فقط غذاها و خوراکی های خاصی را بخورد. یا غذای خود را به ترتیب خاص یا لقمه هایی با اندازه ی مشخص بچیند (تنها بعد از این مراسم حاضر به غذا خوردن می شود).
گاهی اوقات فرد برای خود، جدول های زمانی مخصوص خوردن تنظیم می کنند که برای دیگران عجیب به نظر می رسد. کالری ها نیز برای آن ها بسیار مهم است و ذهنشان را به شدت درگیر می کند. در اینترنت یا کتاب ها، کالری هر چیزی را بررسی می کنند. ممکن است حتی کالری ادویه جات (در حد ۰.۱) را پیدا کرده، مقدارش را در رژیم غذایی خود درنظر بگیرند.
بیش فعالی نشانه اصلی برای آنروکسیا نیست اما بسیاری از افرادی که مبتلا به آنروکسیا هستند علایمی از بیش فعالی نشان می دهند و دائما بی قرارند. هنگامی که افراد از بیرون به این فرد نگاه میکنند تصور می کنند فعالیت بیش از حد یا نا آرامیشان، نوعی راه حل برای کاهش وزن است. انگار که فرد تلاش می کند تا با تحرک هر چه بیشتر وزن خود را کاهش دهد؛ اما این بیشفعالی از درون ناشی می شود و احتمالا نتیجه گرسنگی کشیدن است.
گرسنگی در طولانی مدت باعث پایین آمدن دمای بدن می شود. ظاهرا بدن تلاش می کند با فعالیت زیاد، دمای خود را افزایش دهد و در حد مطلوب نگه دارد.
آخرین نکته مهمی که نباید در مورد این اختلال از قلم بندازیم اشتهای این افراد است. برخلاف نام آن، بیاشتهایی عصبی، فرد مبتلا کاملاً از اشتهای طبیعی برخوردار است. تنها در مراحل بسیار پیشرفته این اختلال ممکن است بیاشتهایی را مشاهده کنید.
درنتیجه فردی که به آنروکسیا مبتلا است کاملاً گرسنه میشود اما تا نهایت توان خود در برابر این احساس مقاومت میکند. مشغولیت ذهنی شدید با غذا نیز از همین مقاومت ناشی میشود. تحقیقات نشان میدهند که افراد عادی نیز بعد از گرسنگی کشیدن زیاد یا گرفتن رژیمهای غذایی بسیار سخت، به همین میزان با غذا درگیری ذهنی پیدا میکنند.
پرخوری عصبی یکی دیگر از انواع اختلالات خوردن است و گاهی آن را سندروم پرخوری نیز مینامند اما در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ میان مردم به بیماری مانکنها معروف بود.
مشخصه اصلی این اختلال پرخوری بسیار زیاد همراه با رفتارهای تصفیهای است. فرد مبتلا ممکن است در عرض دو ساعت بهاندازه کالری موردنیاز برای ۵ روز یک فرد عادی، غذا بخورد. در زمان پرخوری معمولاً این افراد تمایل دارند غذاهایی شیرین و دارای بافت نرم مانند کیک، بستنی، دونات و … بخورند چراکه در این زمان غذا را بسیار سریع و باکم ترین مقدار جویدن فرومیبرند.
درست مانند آنروکسیا افراد مبتلابه بولیمیا نیز از چاق شدن وحشت دارند به همین دلیل بعد از هر دوره پرخوری احساس گناه شدید، نفرت از خود به همراه سیری آزاردهندهای پیدا میکنند که آنها را به سمت رفتارهای تصفیهای میکشاند.
استفراغ کردن عمدی شایع ترین نوع رفتارهای تصفیهای در میان این افراد است. تخلیه کردن این حجم از غذای خورده شده علاوه بر برطرف کردن احساس ناخوشایند سیری، آنها را از احساس گناه شدید رها میکند. غافل از اینکه استفراغ کردن تنها میتواند از جذب شدن نیمی از کالریهای مصرفشده جلوگیری کند؛ به همین دلیل معمولاً لاغر شدن و کاهش وزن در افراد مبتلابه پرخوری عصبی مشاهده نمیشود.
پرخوریهای این افراد ممکن است ۱ تا ۳۰ بار در هفته اتفاق بیفتد. فرد بهطور ناگهانی احساس تنش و بیقراری شدید میکند و نیاز شدیدی به خوردن غذاهای منع شده -غذاهای پرکالری و با قند زیاد هستند که خوردنشان در رژیمهای لاغری ممنوع است- حس میکند و هنگامیکه شروع به خوردن میکند نمیتواند دست از خوردن بردارد.
قطعاً این خوردن انفجاری احساس تنش اولیه فرد و اجبار برای خوردن را کاهش میدهد. این رهایی میتواند تا حدی لذتبخش باشد اما احساس شرم، گناه، افسردگی و ترس از چاق شدن گریبان فرد را میگیرد.
رفتارهای پرخوری در اکثر مواقع پنهانی و مخفیانه انجام میشود؛ زیرا برای این افراد خشنود کردن دیگران، جذاب بودن برای آنها و داشتن روابط صمیمانه اهمیت دارد. آنها از انجام دادن رفتارهای پرخوری خود خجالت میکشند.
رفتارهای تصفیه، شامل استفراغ کردن/ مصرف ملیّنها/ مواد ادرارآور و استفاده از روده شورها (دستگاه تنقیه)، بعد از هر دوره پرخوری انجام میشود. فرد در هر دوره پرخوری تا جایی که میتواند غذا میخورد. آنقدر که احساس سیری بسیار شدید و ناخوشایند باعث آزار او شده، ناراحتی جسمانی شدید برایش ایجاد میکند.
رفتارهای تصفیهای در لحظه باعث میشود که فرد از فشار سیری و احساس گناه رهایی پیدا کند اما در طولانیمدت یک چرخهی معیوب ایجاد میکند که درنهایت به تشدید این اختلال میانجامد. استفراغهای مکرر در طولانیمدت باعث میشود احساس گرسنگی فرد بیشتر شود که این مسئله نیز بهنوبه خود پرخوریها را میافزاید و افزایش پرخوری باعث زیادشدن رفتارهای تصفیهای میشود. این چرخه همینطور ادامه مییابد و منجر به احساس ناتوانی و نفرت شدید از خود میشود.
همانطور که میبینید نوع پرخوری – تصفیه در آنروکسیا و بولیمیا یکجور تعریفشدهاند. پس چیزی که این دو اختلال را از یکدیگر مجزا میکند وزن افراد است.
پیشازاین نیز گفتیم که فرد مبتلابه آنروکسیا وزنی کمتر از حد نرمال دارد اما در بولیمیا، وزن فرد طبیعی است و ظاهر او یا سایز بدنش چیزی در مورد اختلالش فاش نمیکند.
داشتن وزن نرمال و رسیدن بهتناسب اندام برای کارکرد بهینه بدن ضروری است. علت اصلی لاغر شدن نیز همان است. خود را لاغر میکنیم تا بهتناسب اندام برسیم، میزان چربی بدن خود را در حد مطلوب نگهداریم و بهسلامتی دست پیدا کنیم. لاغر و لاغرتر شدن ما را تنها از این هدف دور میکند. “لاغری با سلامتی برابر است” تنها یک شعار بیاساس است. لاغر بودن را ارزش ندانیم.
منابع :
کامر، رونالد ج. آسیب شناسی روانی جلد ۲ (ویراست نهم). ترجمه: یحیی سید محمدی
سادوک، بنجامین؛ سادوک، ویرجینیا و روئیز، پدرو (۱۹۳۳). خلاصه روان پزشکی کاپلان و سادوک، جلد ۲ (ویراست یازدهم). ترجمه: مهدی گنجی (۱۳۹۶). تهران: نشر ساوالان
گنجی، مهدی (۱۳۹۵). آسیب شناسی روانی بر اساس DSM 5 جلد دوم. تهران: نشر ساوالان (۱۳۹۶). تهران: نشر ارسباران
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.
نوشته آنروکسیا و بولیمیا چه اثری بر سلامتی ما دارند؟ انواع اختلالات خوردن چیست؟ اولین بار در روان حامی. پدیدار شد.
]]>