اثربخشی موج سوم درمانهای رفتاری:
درمان رفتاری (BT) موج اول رواندرمانی علمی است که در حدود ۱۹۵۰ در سه کشور توسعه یافت: ۱) حساسیت زدایی منظم توسط جوزف ولپ در آفریقای جنوبی ۲) استفاده از فنون کنشگر برای بیماران اسکیزوفرنی توسط اوگدن لیندسکی در آمریکا و ۳) در انگلستان هانس آیزنک در توسعه یک رواندرمانی جایگزین روانتحلیلگری نقش داشت.
موج دوم درمان شناختی (CT) است که در ۱۹۷۰ توسط آرون تی بک برای افسردگی توسعه داده شد. در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ ادغام بین درمان شناختی و درمان رفتاری بود که درمان شناختی رفتاری (CBT) نامیده شده است، این درمان بیشترین بنیان شواهد را تا امروز داشته است.
در طول دو دهه گذشته تعدادی درمان یا گسترش درمانهای شناختی رفتاری در حوزه رواندرمانی پدیدار شده اند. هیز (۲۰۰۴) موج سوم درمان را اینگونه توصیف کرده است:
موج سوم درمانهای رفتاری و شناختی با ریشه داشتن در یک رویکرد تجربی و متمرکز بر اصل (principle-focused) به طور ویژه به بافت و عملکرد پدیدههای روانشناختی حساس هستند نه فقط فرم آنها، بنابراین بر راهبردهای تغییر وابسته به بافت و تجربی و راهبردهای مستقیمتر و آموزشیتر تاکید میکنند. این درمانها در پی ساختن یک خرانه وسیع، انعطافپذیر و موثر از طریق یک رویکرد حذفی به مشکلات دقیقاً تعریف شده هستند و بر مرتبط بودن مسائلی که بررسی میکنند برای بالینیکاران و مراجعان تاکید می کنند. موج سوم با هدف بهبود بخشیدن درک و پیامدها، نسلهای پیشین درمان رفتاری و شناختی را مجدداً فرمولبندی و ترکیب میکند و آنها را به سوی سوالات، مسائل و حوزههایی سوق میدهد که قبل از این عمدتاً توسط سایر سنتها بررسی میشدند (هیز، ۲۰۰۴. ص ۶۵۸).
درمانهای موج سوم مشخصههای مشترکی دارند امّا تفاوتهایی نیز وجود دارد. در بین مشخصههای مشترک تمرکز بر ذهنآگاهی، پذیرش، گسلش، ارزشهای مراجع در زندگی، روابط، مبنای منطقی برای نحوه کار درمان، و رابطه مراجع-درمانگر قرار دارد.
در این مقاله درمانهایی که به عنوان درمان عمده برای اختلالهای روانپزشکی توسعه داده شدند و موج سوم درمان تعریف شدند عبارتند از: درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT)، رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)، رواندرمانی سیستم تجزیه و تحلیل رفتاری شناختی (CBASP)، رواندرمانی تحلیلی کارکردی (FAP)، و زوج درمانی رفتاری یکپارچه (IBCT).
نتایج
تعداد آزمایشهای کنترل شده تصادفی (RCT) برای درمانهای مختلف به این صورت بود: ۱۳ برای هر کدام از درمانهای ACT و DBT، یکی برایCBASP، دو مورد در IBCT و برای FAP هیچ مطالعهای مشاهده نشد.
از بازبینی و فراتحلیل حاضر نتایج زیر به دست آمد.
۱) آزمایشهای کنترل شده تصادفی درمان موج سوم که تا کنون منتشر شده اند از روششناسی پژوهشی استفاده کردهاند که به طور معناداری در مقایسه با مطالعات درمان شناختی رفتاری که در همان دوره زمانی و در همان ژورنالها منتشر شدهاند استحکام و دقت کمتری دارند.۱۱ موردی که درمان موج سوم نمره های کمتری در مقایسه با CBT دریافت کردند عبارتند از: معرف بودن نمونه، پایایی تشخیص، روایی و پایایی ابزارهای اندازه گیری پیامدها، گمارش به درمان، تعداد درمانگران، آموزش و تجربه درمانگر، چک کردن تعهد به درمان، کنترل درمان های همایند، تحلیل آماری و بازنمایی داده ها، معناداری بالینی و برابری ساعتهای درمان.
۲) میانگین اندازه اثر (g هجز) برای درمان ACT برابر ۰/۶۸ و برای درمان DBT برابر ۰/۵۸ بود که در دامنه متوسط قرار دارد. اندازه اثر به دست آمده برای ACT بسیار شبیه ۰/۶۶ به دست آمده در مطالعه هیز و همکاران (۲۰۰۶) است که تمامی مطالعه های فراتحلیل حاضر به همراه ۴ مطالعه منتشر نشده و غیر اختلال را شامل می شد. زمانی که درمان های فعال با شرایط لیست انتظار مقایسه شدند اندازه های اثر برای دو درمان ACT و DBT به ترتیب اندازه های بزرگ ۰/۹۶ و ۱/۳ بودند. مقایسه با درمانهای مرسوم یا درمان فعال دیگر به اندازه های اثر متوسط برای هر دو درمان انجامید. آزمون N ایمن از خطا نشان داد اندازه های اثر هر دو درمان در معرض سوگیری انتشار قرار ندارد.
۳) تا کنون هیچ درمان موج سومی ملاک درمانهای حمایت شده تجربی انجمن روانشناسی آمریکا (APA) را برآورده نکرده است.
منبع:
ترجمه: شعیب قاسمی