تیلههای رنگی دوران کودکی، از نوستالژیهای خاطرهانگیز جوانان این نسل خصوصاً نویسندگان باانگیزه روان حامی است. وقتیکه چند تا از اونها رو میداشتیم، می تونستیم بادی به غبغب بندازیم و سرمونو با افتخار بالا بگیریم. گه گاهی که مسابقهای بین بچهها برگزار میشد، دلت میخواست فقط بنشینی و به انعکاس نور خوشید توی اون گلولههای نورانی کوچولو دل بدهی.
یکی از بازیهای موردعلاقه بچههای اون زمان، بازی نشانه گرفتن یک هدف خاص با تیله بود. اما نه آن بازی معروف که همه برای برنده شدن نیاز بود تیله هاشون را به هدفی خاص بزنند. بلکه نوع سختتر و درعینحال جذابتری از آن: ۱ تیله به عنوان هدف جلوی بچهها قرار داده میشد و هر نفر باید تیلههایی که در دست داشت را طوری روی زمین قل میداد که درست روبرو یا کنار تیله اصلی بایستد. نباید تیله بازیکن به تیله هدف میخورد. بلکه باید همراستای آن متوقف میشد. اگر از جایی که تیله هدف بود جلوتر میرفت یا عقبتر میایستاد، فرد امتیازی نمیگرفت و اگر به تیله هدف برخورد میکرد و آن را حرکت میداد، از امتیاز بازیکن کسر میشد.
وقتی درباره مرزهای هر فرد در روابطش مطالعه میکردم، این مثال به ذهنم خطور کرد. در روابط بین فردی، اصابت تیلهی بازیکن (= مرز یک فرد) به تیله هدف (= مرز فرد دیگر) باعث ایجاد تنش در رابطه طرفین میشود. اگر تیله بازیکن، دورتر متوقف شود، رابطه صمیمیت لازم را نخواهد داشت و اگر خیلی نزدیک شود، به آن برخورد میکند. پس چطور میتوان تیله را درست نزدیک تیلهای دیگر ولی بدون برخورد به آن نگه داشت؟!
مثال زیر را بخوانید تا نمونه کوچکی از فردی که مرزهای شخصی در روابطش ندارد، را شاهد باشید.
بعد از ارتباط با خانوادهتان (چه حضوری و چه تلفنی) غمگین میشوید، بحثوجدل میکنید، از خودتان ایراد میگیرید،کمالگرا میشوید، خشم را تجربه میکنید، زودرنج میشوید یا از جمع کنارهگیری میکنید. درواقع از خانوادهی اول خودتان چیزی را میگیرید و آن را به خانوادهی کنونی خودتان منتقل میکنید.
خانوادهی اولیه شما این قدرت را دارد که خانوادهی کنونی شما را به شکل تحلیل برنده ای تحت تأثیر خود قرار دهد. یک نشانه قطعی از داشتن مشکل در مرزبندی زمانی است که رابطه شما با یک نفر، این قدرت را دارد که رابطه شما با دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.
درواقع شما به یک فرد خاص در زندگی خود قدرت بسیار زیادی میدهید.
توی زندگی شخصیتون زمانی بوده که این سوالات دغدغه ذهنی شما بوده باشن و در یک یا چند حوزه از آنها به مشکلی برخورد کرده باشید؟
- آیا شما در ذهن خود اصول و قواعدی برای نحوه رفتار دیگران با خود دارید؟
- آیا میتوانید هنگامیکه کسی این اصول را زیر پا گذاشت، ناراحتی خود را بیان کنید؟
- آیا قادرید وقتی انتظاری از شما دارند و شما نمیخواهید یا نمیتوانید آن را انجام دهید با آن مخالفت کنید و نه بگویید؟
- آیا احساس میکنید کنترل زندگی از دستانتان خارج است؟
- آیـا احسـاس میکنید دیگران مدام از شما سوءاستفاده کـرده و حقوق شـمـا را زیـر پـا میگذارند؟
اگر دچار چنین احساسی هستید بیتردید شما تاکنون هیچگونه مرزی میان خود و سایرین تعیین نکردهاید و یا از مرزهای تعیینشده مـتزلزلی برخوردار هستید.
حد و مرز شخصی یا فردی (Personal Boundries)
تعریف متعارف مرز چنین اســت: حدفاصلی که قلمرو دو کشور و یا دو شـیء را از هم متمایز میسازد.
سادهترین تعریف از حد و مرز شخصی، عبارت است از حوزه مالکیت هر فرد.
ما با دیدن تابلوی «ملک شخصی است، وارد نشوید»، بهراحتی متوجه پیام آن میشویم: «ورود، تجاوز محسوب میشود.»
این نوع حد و مرز برای همه قابلتصور و فهم است. میتوان علائم آن را دید و محدوده آن را لمس کرد، اما تعریف حدومرزهای فردی دشوارتر است. مرزهای فردی را میتوان اینگونه تعریف کرد:
- خط نامرئی که میان دو فرد ترسیم میگردد که عبور از آن تجاوز به قلمرو طرفین قلمداد میگردد.
- مرزهای فردی تعیینکننده و تأمینکننده هویت، تمامیت و امنیت افراد است.
- تبیین کنندهی ارزشها و اعتقادات موردحمایت افراد در کلیه عرصههای زندگیشان میباشد.
- مرزها حصارها و یا نردههای فرضی و نمادینی میباشند که ۲ کاربرد دارند:
- جلوگیری از تجاوز دیگران به قلمرو و محدوده ما و سوءاستفاده از ما.
- جلوگیری از تجاوز ما به قلمرو و محدوده دیگران و سوءاستفاده از دیگران.
هدف از تعیین مرزهای میان فردی: مراقبت و محافظت از افکار، احساسات، امنیت، رفتارها و هویت شما.
انواع حدومرزهای فردی
حدومرزهای فردی، شامل مرزهای فیزیکی و روانی است که فرد میان خود و دیگران کشیده است. حد و مرز فردی، محافظ هسته درونی هویتِ شماست و درواقع مشخص میکند که شما کجا پایان مییابید و دیگری آغاز میشود. حدو مرزهای فردی همچنین به شما کمک میکنند تا تصمیم بگیرید از دیگران چه نوع ارتباط، رفتار، یا تعاملی را بپذیرید. نوع حدومرزی که شما دارید، مشخص میکند که آیا روابط سالمی دارید یا خیر .
حد و مرزهای فیزیکی
این نوع مرزبندی به شما کمک میکند تا محدوده خود را از نظر فیزیکی مشخص کنید. حدومرزهای فیزیکی؛ شامل بدن، گرایشهای جنسی، حریم شخصی و چیزهای دیگری مانند لباس، خانه، امنیت، پول، و غیره میشود. یک نمونه از حد و مرز فیزیکی زمانی است که شخصی بهسوی شما میآید و به شما بسیار نزدیک میشود. پاسخ خودکار و فوری شما آن است که قدمی به عقب بردارید تا فضای شخصی خود را دوباره برقرار سازید. با این کار پیام غیرکلامی شما این است که آن فرد فاصلهاش را با شما حفظ کند. چنانچه او بیتوجهی کرده و نزدیکتر بیاید، اقدام بعدی شما ممکن است دفاع از حد و مرزتان بهصورت کلامی باشد و بیان این نکته هست که او مزاحم شماست.
نمونههایی از تجاوز به حد و مرز فیزیکی عبارتاند از :
– زیادی به دیگران نزدیک شدن و به فضای شخصی آنها تجاوز کردن؛
– دست زدن به بدن دیگران یا لمس کردن آنها بدون رضایت آنها؛
– سرک کشیدن به پروندهها، نامهها، و مدارک خصوصی دیگران؛
– ورود به حریم شخصی دیگران بدون اجازه آنها؛ نظیر اینکه بدون در زدن وارد اتاق کسی شوید .
حد و مرزهای روانی
حد و مرز روانی نوعی مرزبندی است که فرد بین روان و احساسات خود با دیگران ایجاد میکند. این حد و مرز حافظ عزتنفس شماست و به شما کمک میکند تا بتوانید بین احساسات و افکار و عقاید خود و دیگران تفاوت قائل شوید. ما حد و مرز میگذاریم تا بگوییم که هستیم و چه میخواهیم. حد و مرز روانی؛ شامل عقاید، رفتارها، انتخابها، مسئولیتها، و توانایی شما برای ایجاد روابط صمیمانه با دیگران است و به شما کمک میکند تا انتخاب کنید که چه فردی وارد فضای شما شود و چگونه با شما رفتار کند .
حد و مرز روانی یک محدودیت است. تعیین خطوطی که دیگران نباید از آن بگذرند. با حدومرزهای بینِ فردی که شما در زندگی خود تعیین کردهاید، شیوه تعاملِ دیگران با شما مشخص میشود. هدف از گذاشتن مرزهای روانی، حفاظت و حمایت از خود است. ما نیاز داریم که به دیگران بگوییم که چه مواقعی شیوه رفتارشان با ما موردقبول ما نیست و مانع تجاوز آنها به حدود خود شویم. توانایی نه گفتن و بیان خود، مستقیماً با توانایی مرز گذاری شما مربوط است.
حدومرزهای احساسی و روانی بسیار مهم هستند. وقتی شما حدومرزهای روانی ضعیفی دارید مثل آن است که در میان یک گردباد، بدون دفاع گیر افتادهاید. شما بهآسانی در معرض احساسات دیگران قرار میگیرید و صدمه میبینید. بیشترین تضادهای درونی ما ناشی از آسیب دیدن حد و مرزهای ما هستند .
موارد زیر نشاندهنده آسیبهایی است که به حدومرزهای حسی و روانی وارد میشود .
– مسئولیت احساسات دیگران را به عهده گرفتن (ناتوانی در جداسازی احساسات خود از دیگران، که به وابسته شدن غم و شادی فرد به احساسات دیگران منجر میشود)
– قربانی کردن برنامهها، آرزوها، و اهداف برای جلب رضایت دیگران؛
– مسئولیت خود را نپذیرفتن و سرزنش دیگران برای مشکلات خود؛
-کنترل افکار، احساسات، و رفتار دیگران .
تعیین مرزها
هیچ فردی سزاوار آن نیست که مورد بیاحترامی و بدرفتاری قرار گیرد. اما این وظیفه خود فرد است که با مشخص ساختن مرزهای شخصی از حریم امن خود در برابر تجاوز و هجوم دیگران محافظت کند.
تعیین مرزها بیانگر آن است که شما فردی مسئولیتپذیر و بالغ بوده و خواستار مساوات و احترام در روابط خود هستید. هنگامیکه شما خود را بیحفاظ و بدون هیچگونه مرزی در معرض دیگران قرار میدهید و از آنجایی که دیگران فرا روی خود هیچگونه محدودیتی در نحوه رفتار و برخورد با شما احساس نمیکنند، با شما هر رفتاری را که صرفاً به سود و مصلحت خودشان باشد روا خواهند داشت.
ضمن آنکه برای شما احترام و ارزشی نیز قائل نخواهند شد. درواقع شما اینگونه به اطرافیان خود القاء میکنید که هیچگونه اراده، اقتدار و خواستهای ندارید و دیگران مجاز هستند هرگونه که تمایل دارند با شما رفتار کنند.
از آنجایی که درخواستها و تقاضاهای همکاران، دوستان، اعضاء خانواده و حتی همسایگان ممکن است پایانناپذیر باشند، اجابت و برآورده ساختن همه آنها سرانجام شما را فرسوده، ناامید و ناکام در زندگی خواهد ساخت. این نکته بسیار مهم را باید همواره به یاد داشته باشید که نه گفتن به دیگران تنها نه گفتن به درخواست آنها است و نه خود آنان. برخی افراد به سبب اعتمادبهنفس پایین و ترس از طرد شدن، کشمشها و تردید در حقوق فردی خود در برابر هرگونه رفتار ناشایستی سکوت اختیار میکنند.
در زیر نشانههایی از وجود مرزهای ناسالم بین فردی در اینگونه افراد را ملاحظه میکنید:
- همهچیز را گفتن، افشای تمام اطلاعات و رازهای شخصی.
- با صمیمیت سخن گفتن در نخستین جلسه ملاقات.
- مدام در اندیشه فرد دیگری بودن، وابسته بودن.
- مقدم داشتن نیازها و خواستهای دیگران بر نیازها و خواستههای خود.
- مدام نگران نوع واکنش دیگران نسبت به رفتار، نگرش، عقاید و سبک زندگیشان میباشند.
- ترس از طرد شدن از سوی دیگران.
- نیاز به پذیرش و تائید دیگران.
- نیاز به خشنودسازی دیگران در همه اوقات.
- اجازه میدهند تا دیگران هدایت زندگیشان را در دست بگیرند.
- اجازه دادن به دیگران تا هرگونه که خواستند آنان را تعریف کنند.
- تظاهر به موافقت در صورتی که کاملاً مخالف هستند.
- پنهان ساختن احساسات حقیقی خود.
- مدام در اختیار دیگران بودن.
- نادیده گرفتن نیازهای خود.
- پرداختن به فعالیتهایی که به آنها علاقه ندارند و بالعکس.
- روی آوردن به فعالیتها و رفتارهای افراط آمیز و غیرقابلکنترل بهمنظور نفی خود و اجتناب از خود و فرار از واقعیتهای زندگیشان مانند: مصرف مواد مخدر و الکل، گرسنگی کشیدن، پرخوری عصبی، بیمحابا خرج کردن، افراط در رابطه جنسی، ورزش و غیره.
- برنامه روزانه مشخصی نداشته و دنبالهرو برنامههای روزانه دیگران میباشند.
- انتخاب و ترجیحات منفعلانه.
- به سهولت میتوان آنها را متقاعد ساخت.
نویسنده: فاطمه شعیبی
مقدمه و اصلاحات: الهام نیک فر
منابع:
www.selfgrowth.com/articles/Boundaries the importance.html
http://soulselfhelp.on.ca/unhealthyboundaries.pdf
بیشتر بدانیم:
نشانههای داشتن یک دلبستگی ناسالم به شریک عاطفی چه چیزهایی است؟
اختلال شخصیت چیست؟ تعریف، طبقهبندی و ویژگیهای آن بر اساس DSM-5