با توجه به تلویحات محسوس در بر چسب زدن احساسهای یک نفر نسبت به دیگری به عنوان عشق، به جای دوست داشتن، روانشناسان بالاخره مجبور شدند دست از این عقیده بردارند که عشق چیزی بیشتر از دوست داشتن شدید نیست.
جالب اینکه اولین کوشش برای تفاوت قائل شدن بین عشق و دوست داشتن در تلاشی برای ایجاد پرسشنامه نگرش (به عشق) ایجاد شد که مقدار دوست داشتن یک نفر نسبت به شخص دیگر را از مقدار عشق یک نفر نسبت به شخص دیگر متمایز میکرد. بخصوص روبین (۱۹۷۰) دو مقیاس نگرش برای سنجش عشق و دوست داشتن ایجاد کرد. چند مثال در زیر میآید:
موارد دوست داشتن
من فکر میکنم که …… فوق العاده سازگار است.
من فکر میکنم که …… یکی از افرادی است که سریعاً کسب احترام میکند.
من فکر میکنم که …… و من کاملاً شبیه یکدیگر باشیم.
من اطمینان زیادی به قضاوت خوب …… دارم.
موارد عشق ورزیدن
اگر من هرگز نتوانم با . . . . . بیچاره میشوم.
من احساس مالکیت زیادی نسبت به . . . . . میکنم.
من تقریباً هر کاری برای . . . . . . انجام میدهم.
من احساس میکنم که میتوانم تقریبا درباره هر موضوعی به . . . . . . اطمینان کنم.
یک نگاه به بخشهای هر دو مقیاس چند چیز را نشان میدهد. اول اینکه، به نظر میرسد دوست داشتن موضوعی دال بر ارزیابی مطلوب دیگری، احترام نسبت به دیگری، و درک شباهت باشد. از سوی دیگر به نظر میرسد عشق ورزیدن شامل یک جزء نیاز به وابستگی و پیوندجویی، یک جزء انحصاری بودن و جذب شدن و یک آمادگی به کمک کردن باشد.
برای جستجوی بیشتر تفاوتها بین دوست داشتن و عشق ورزیدن، روبین هر دو مقیاس را بین ۱۵۸ زوج اجرا کرد و از آنها خواست تا یکبار با در نظر گرفتن همسرشان پاسخ دهند و یکبار هم با در نظر گرفتن دوست نزدیک همجنسشان. یافتههای این مطالعه بسیاری از حدسهای روبین درباره تفاوت بین دوست داشتن و عشق ورزیدن را تأیید کرد، هر چند، چند چیز تعجب آور هم وجود داشت.
اول اینکه هر دو مقیاس فقط یک همبستگی متوسط با همدیگر داشتند و این وضع پیشنهاد دهنده این است که هر چند دوست داشتن و عشق ورزیدن با هم هماهنگ میباشند اما یک چیز نیستند. همانطور که همه ما میدانیم ممکن است دیگران را دوست داشته باشیم بدون اینکه عاش آنها باشیم و گاهی اوقات ممکن است عاشق دگیران باشیم بدون اینکه واقعا همان مقدار دوستشان داشته باشیم.
شرکت کنندگان در پژوهشی دیگر به روشی مشابه همسرشان را فقط کمی بیشتر از دوست همجنسشان دوستشان داشتند اما خیلی بیشتر از دوستشان، عاشق همسرشان بودند. تا حدی تعجب آور است که نمرههای مردان در مقیاسهای دوست داشتن و عشق ورزیدن همبستگی بالاتری داشت و این نکته به آن معنی است که شاید مردان درباره ماهیت واقعی احساسهایشان بیشتر سردرگم هستند، در حالی که زنان استعداد بیشتری برای این تمایزهای ظریف دارند.
و بالاخره اینکه میزان دوست داشتن زنان بیشتر از همسرانشان بود. این تفاوت، تقریبا به طور کامل وابسته به تفاوتهایی بود که در ارزیابیهای ابعاد مربوط به تکلیف از قبیل قضاوت خوب، هوش و توانایی رهبری، وجود داشت. توجه داشته باشیم که این مطالعه تقریباً ۳۰ سال قبل انجام شده است. ممکن است که این روزها تساوی بیشتری بین دو جنس وجود داشته باشد، این نوع یافتهها ممکن است در طولانی مدت به دست نیاید.
نمونه نخسیتن عشق
هنگام فکر کردن درباره تفاوتهای بین دوست داشتن و عشق ورزیدن روبین (۱۹۷۰) در آغاز از نوشتههای انسانشناسان، روانشناسان و جامعهشناسان الهام گرفت. حدسهایشان درباره ماهیت عشق مبنایی برای بسیاری از مواردی شد که بعداً مقیاس عشق را شکل دادند. در مورد این رویکرد، نمونه مطالعات روبین، کسانی بودند که بیشترشان تحصیلات دانشگاهی داشتند و ممکن است شیوههای تفکر خاصی داشته باشد.
اما وضعیت درباره افرادی که شیوه فکر کردنشان با سالها غوطهوری ذهنی در یک رشته تحصیلی آلوده نشده است چگونه است؟ آیا آنها درباره عشق به همان شیوهای فکر میکنند که یک روانشناس یا یک انسانشنان فکر میکند؟ شاید بله؛ شاید هم خیر. تا حدی، آنچه در نظر بیشتر مردم عشق تلقی میشود ممکن است یک سؤال تجربی باشد.
در راستای این هدف، نیاز است از تعداد بسندهای از افراد بخواهیم تا ویژگیهای عشق را همانطور که آنرا میبینند فهرست کنند و توافق افراد درباره اینکه کدام یک از ویژگیها با مرکزیت بیشتر و کدام یک با مرکزیت کمتر در نظر گرفته میشوند را بررسی کنیم. این وضع یک نمونه نخستین از عشق ایجاد خواهد کرد به این معنا که نتایج منجر به ویژگیهایی میشود که بیشترین همراهی را با عشق دارند.
فهر (fehr) این رویکرد را بدین شکل پیگیری کرد که از تعداد زیادی دانشجویان که در پژوهش شرکت کرده بودند خواست تا در طول سه دقیقه فکر کردن، هر تعداد که میتوانند ویژگیهای عشق را فهرست کنند. این شیوه منجر به فهرست کردن ۶۸ ویژگی شد که توسط دو نفر یا بیشتر انجام شد.
فهر سپس از گروه دومی از دانشجویان خواست تا هر مورد از فهرست را در رابطه با مرکزیت این ویژگی برای عشق، ارزیابی و برای این ارزیابی از یک مقیاس ۸ درجهای استفاده کنند که دامنه آن از ۱ (ویژگی بسیار ضعیف عشق) تا ۸ (ویژگی بسیار قوی عشق) بود. ۱۰ ویژگی که بیشترین مرکزیت و ۱۰ ویژگی که کمترین مرکزیت را دارد در جدول زیر ارائه شده است.
مرکزیترین | پیرامونیترین |
اعتماد
مراقبت صداقت دوستی احترام دغدغه بهزیستی دیگری وفاداری تعهد پذیرش حمایت |
ترس آور
وابستگی تردید احساس دلشوره در معده فقط ویژگیهای خوب دیگری را دیدن خیره شدن به دیگری سرخوشی افزایش ضربان قلب انرژی همیشه درباره دیگری اندیشیدن |
تصویر عشقی که از این مطالعه بدست آمد، از آنچه روبین بیان کرده تا حدی متفاوت بود. از یک سو به نظر میرسد «آمادگی برای کمک» روبین در «دغدغه بهزیستی شخص دیگر» و «حمایتگر بودن» انعکاس یافته باشد. به طور مشابه «نیاز به پیوندجویی و وابستگی» روبین به نظر میرسد در «میل به بودن با دیگری» انعکاس یافته باشد.
از سوی دیگر «دوستی» و «احترام» که در بین ویژگیهای با بیشترین مرکزیت فهر قرار دارد، توسط روبین به عنوان بخشی از دوست داشتن طبقهبندی شده است. با این همه قبل از انیکه اجازه داشته باشیم به دانشگاهیان این انگ را بزنیم که متأسفانه در فکر کردنشنان دچار گمراهی شدهاند، لازم است یک نارسایی در مطالعه فهر (۱۹۸۸) را بپذیریم. ممکن است پاسخهای شرکتکنندگان در مطالعه فهر، حداقل تا حدی از انتظارات هنجاریشان درباره آنچیزی که عشق باید باشد تأثیر پذیرفته باشد تا آنچیزی که عشق واقعا هست. این موضوع را میتوان اینگونه نیز توضیح داد که چرا «میل شدید جنسی» به عنوان خصوصیت پیرامونی عشق ارزیابی شده تا خصوصیت مرکزی عشق.
صرف نظر از نقاط ضعف هر دو دیدگاه، احتمالا با اطمینان میتوان نتیجهگیری کرد که برای بیشتر مردم، عشق ترکیب عجیبی از اعتماد، مراقبت، کمک کردن، نیاز داشتن و تعهد است. با در نظر داشتن این مطلب، اکنون میتوانیم نظریههایی را بررسی کنیم که به این مسأله پرداختهاند که چگونه این هیجان خاص، برای اولین بار وجود میآید.
علم عشق و عاشقی: تغییرات مغزی و بدنی در عشق


