هیستری (Hysteria) در حال حاضر به عنوان اختلال تبدیلی (CD) یا اختلال عصبشناختی کارکردی (FND) شناخته میشود. این یک اختلال پیچیده است و در نقطه ارتباط روانپزشکی و عصبشناسی اختلالی است که خیلی بدفهمیده شده است.
در این اختلال علائم عصبشناختی در غیاب بیماری عصبشناختی قابل تشخیص رخ میدهد و بهطور تاریخی فرض شده که در اصل ریشه روانشناختی دارد، هرچند این مفهوم بهطور فزایندهای مورد چالش قرارگرفته است. اختلال تبدیلی یکی از شایعترین عوامل نشانگان عصبشناختی است امّا در مقایسه با سایر اختلالهای رایج و ناتوانکننده مانند اسکلروز چندگانه (MS) توجه پژوهشی اندکی دریافت میکند. درنتیجه علتهای اختلال تبدیلی عمدتاً ناشناخته باقیمانده و درمانهای مؤثر اندکی وجود دارند.
به نقل از روان حامی، این مطالعه روی ۴۳ بیمار اختلال تبدیلی دارای ضعف جسمی، ۲۸ بیمار دارای افسردگی و ۲۸ نفر سالم به عنوان افراد کنترل اجرا شد. از فهرست وقایع زندگی و دشواریها (LEDS) برای گردآوری دادهها در یک سال قبل از شروع علائم استفاده شد. این روش قویترین روش برای شناسایی، طبقهبندی و درجهبندی شدت حوادث استرسزا حدود زمان شروع علائم است. یک درجهبندی جدید «فرار (escape)» برای حوادث ساخته شد تا این نظریه فروید آزمون شود که نشانههای جسمانی اختلال تبدیلی میتواند فراهم کننده فرار از حوادث استرسزا باشد، یعنی یک نوع «مزیت ثانویه».
محققان دریافتند که بیماران دارای اختلال تبدیلی بهطور معناداری در مقایسه با افراد کنترل حوادث زندگی شدیدتری تجربه کرده بودند و این تفاوت در زمان نزدیک به شروع علائم افزایش داشت. در یک ماه قبل از شروع علائم در ۵۶ درصد از بیماران اختلال تبدیلی حداقل یک واقعه شدید تشخیص داده شد، این مقدار برای گروه افسرده ۲۱ و برای گروه سالم ۱۸ درصد بود. در دوره زمانی مشابه ۵۳ درصد از بیماران اختلال تبدیلی حداقل یک حادثه فرار بزرگ داشتند که بهطور معناداری بیشتر از ۱۴ درصد بیماران افسرده و صفر درصد افراد سالم بود. سوءاستفاده جنسی قبلی در بیماران اختلال تبدیل بیشتر از افراد کنترل گزارش شد و در یکسوم بیماران از نظر زمینهای با وقایع زندگی در شروع علائم مرتبط بود. در ۹ درصد از بیماران اختلال تبدیلی در طول یک سال قبل از شروع علائم هیچ حادثه استرسزایی مشخص نشد.
دکترتیم نیکلسون پژوهشگر مسئول این مطالعه گفت: «این حقیقت که ما در بیماران تبدیلی در مقایسه با افراد کنترل حوادث استرسزای بیشتری یافتیم از ارتباط آنها با شروع علائم اختلال حمایت میکند، مخصوصاً که فراوانی حوادث بهطور حیرتانگیزی در نزدیک شروع علائم افزایش یافت.»
«با این وجود بسیار مهم است که علیرغم استفاده از یک روش کامل در جمعیتی که به روانپزشک ارجاع داده شده بودند، درصد معناداری از بیماران تبدیلی (۹ درصد) یک حادثه استرسزای قابل تشخیص نداشتند. این یافته یک صدمه بزرگ به نظریه فروید است که اینگونه آسیبها تنها علت این اختلال هستند. زمانی که یک استرسزا پیدا نمیشود توسط بسیاری از بالینیکاران فرض میشود که آن «سرکوب شده» است یا حتی بهگونهای مخربتر بهطور فعالانه توسط بیمار انکار میشود.»
نظریه روانکاوی شخصیت زیگموند فروید
در تحقیق قبلی که توسط دکتر نیکلسون و همکاران به روش تصویربرداری مغزی کارکردی انجام شد، نتایج نشان داد وقتی بیماران تبدیلی به حوادث استرسزای مرتبط با شروع علائم آنها فکر میکردند در مقایسه با حوادثی با شدت مشابه فعالیت مغزی متفاوتی نشان دادند، مخصوصاً در مناطقی که در پردازش هیجان درگیر هستند.
دکتر نیکلسون در مورد نتایج گفت: «آیا فروید در مورد هیستری اشتباه میکرد؟ پاسخ هم بله است هم نه. نتایج قطعاً نشان داد که فروید در این مورد که همیشه استرس پیدا خواهد شد اشتباه میکرد. با این وجود مطالعه ما نشان داد احتمالاً در این مورد حق با فروید است که حوادث استرسزا یا آسیبها احتمالاً در ایجاد اختلال تبدیلی نقش دارند، حداقل در برخی بیماران. حالا چالش پیشرو این است که چه علت یا علتهایی که در یک فرد وجود دارند و بعد نمایش اختصاصی توسعه دهیم که مؤثرتر از نمایش کنونی برای این اختلال رایج و بدفهیمده شده باشد.»
منابع:
T. R. Nicholson, S. Aybek, T. Craig, T. Harris, W. Wojcik, A. S. David, R. A Kanaan. Life events and escape in conversion disorder. Psychological Medicine, ۲۰۱۶; ۱ DOI: ۱۰.۱۰۱۷/S0033291716000714