استفاده از پژوهشهایی که در آنها پژوهشگر به دنبال شناسایی متغیرهای واسطهای[۱]و تعدیلکننده[۲]است رونده فزایندهای را در علوم اجتماعی، علوم حوزهی سلامت، مطالعات روانشناختی، علوم تربیتی و جامعهشناسی طی کرده است. متغیرهای واسطهای و تعدیلکننده، نظریههایی برای فهم روابط علّی و از لحاظ ماهوی فرضیههای پژوهشگر در مورد چگونگی تأثیر علت بر معلول هستند.
معنا و مفهوم کلی اثرات واسطهای و تعدیلکنندگی
دانشمندان و پژوهشگران حوزههای علوم رفتاری نه تنها به دنبال فهم روابط علت و معلولی[۱]، بلکه اغلب در پی فراتر رفتن از روابط ساده علت و معلولی بین دو متغیر هستند و تلاش میکنند بفهمند که چه چیزی بین روابط علّی پل میزند (ارتباط برقرار میکند) یا چه چیزی مقدار یا جهت روابط علّی را تغییر میدهد (فرازیر و همکاران[۲]، ۲۰۰۴؛ روز و همکاران[۳]، ۲۰۰۴). به همین دلیل از متغیرهای واسطهای و تعدیلکننده استفاده میکنند.
در یک نگاه کلی، واسطهگرها و تعدیلکنندهها متغیرهای سومی هستند که هدفشان افزایش، عمیقتر کردن و فهم بیشتر روابط علّی بین متغیرهای مستقل و وابسته است. متغیرهای واسطهای و تعدیلکننده، در ماهیت خود مدلهای علّی هستند. حتی اگر دادههای پژوهش مناسب نتیجهگیری علّی نباشند (مانند پژوهشهای مقطعی و غیرآزمایشی) مدلهای واسطهای و تعدیلکننده به سبب طرح نظریههای زیربنایی در مورد رابطهی بین متغیرها به طور ذاتی علّی هستند (روز و همکاران، ۲۰۰۴). اما ماهیت علّی مدلهای واسطهای و تعدیلکننده اغلب بیش از حد مورد توجه قرار میگیرد یا به سادگی در مورد آنها اشتباهاتی صورت میگیرد و منجر به کاربرد و تفسیر نادرست آنها در بسیاری از پژوهشها میشود (فرازیر و همکاران، ۲۰۰۴؛ مککونین و همکاران، ۲۰۰۲؛ روز و همکاران، ۲۰۰۴).
تمایز متغیرهای واسطهای و تعدیلکنندگی
متغیر واسطهای[۱]، متغیر سومی است که موجب برقراری پیوند بین علت (متغیر مستقل) و معلول (متغیر وابسته) میشود، یا به عبارتی دیگر بین آنها پل میزند. اما متغیر تعدیلکننده[۲]نیز در مقام یک متغیر سوم است رابطهی علّی را تغییر[۳](اصلاح) میدهد. از این رو اثرات واسطهای و تعدیلکنندگی به طور قراردادی دو نظریهی رقیب دربارهی مکانیسمهایی هستند که از طریق آنها، متغیر سوم بین علت و معلول، اثر خود را اعمال میکنند (فرازیر و همکاران، ۲۰۰۴؛ روز و همکاران، ۲۰۰۴).
۲-۱- متغیرهای واسطهای
مفهومسازی متغیر واسطهای در روانشناسی دارای قدمت زیادی است (مککورکودال و میهل[۴]، ۱۹۴۸؛ روزبوم[۵]، ۱۹۵۶). شاید اولین مورد استفاده از متغیرهای واسطهای به مخالفتهای وودورث[۶](۱۹۲۸) در مقابل نظریهی محرک-پاسخ (S-R)، و ارائه نظریهی محرک- ارگانسیم- پاسخ (S-O-R) برگردد. در این نظریه، ارگانیسم (موجود زنده) بین محرک و پاسخ به اصطلاح واسطهگری میکند. با وجود این، استفاده از مدلهای واسطهای تا دههی ۱۹۸۰ رواج چندانی پیدا نکرد، تا اینکه گروهی از پژوهشگران شناختی-اجتماعی، شخصیت و روانشناسی سازمانی مانند بارون و کِنی (۱۹۸۶)، جمیز و برت[۷](۱۹۸۴) و همچنین جود و کنی[۸](۱۹۸۱) وارد عمل شدند.
اثر واسطهای را میتوان مشابه اثر دومینو فرض کرد. در دومینو ضربهای که به اولین قطعه وارد میشود باعث افتادن قطعه بعدی میشود، قطعه دوم باعث افتادن قطعه سوم و این جریان به همین صورت تا آخرین قطعه به پیش میرود. اولین ضربه که به اولین قطعه وارد میشود را میتوان متغیر مستقل در نظر گرفت که در نهایت باعث افتادن آخرین قطعه یا همان متغیر وابسته میشود. بین اولین ضربه و افتادن آخرین قطعه، چندین قطعه با افتادن خود بر قطعه بعدی و ضربه زدن به آن نقش متغیرهای واسطهای را ایفا کردهاند (کالینز[۱]و همکاران، ۱۹۹۸).
تعدیلکنندهها
متغیر تعدیلکننده یک متغیر مستقل یا پیشبین است که با یک متغیر مستقل یا پیشبین دیگر تعامل برقرار میکند برای پیشبینی نمرهها برای تبیین واریانس متغیر وابسته یا پیشبینی شده. متغیرهای تعدیلکننده روابط بین متغیرها را شرطی میکند. به این معنا که نیرومندی و/یا شکل (خطی، درجهی دوم) رابطهی بین متغیر X و Yبر اساس ارزشهای متغیر تعدیلکننده تغییر میکند. به عنوان مثال در روانشناسی صنعتی و سازمانی یک نظریهی گسترده وجود دارد مبنی بر اینکه رابطه بین توانایی و عملکرد توسط انگیزش فرد تعدیل میشود. سطح بیشتر انیگزش فرد رابطه بین توانایی و عملکرد را بیشتر و نیرومندتر میسازد.
با مطالعهی تعدیلکنندهها پژوهشگران در مورد اینکه شدت رابطهی بین متغیرها چگونه بر اساس سطوح مختلف تعدیلکننده تغییر میکند آگاهی میدهند. اهمیت متغیرهای تعدیلکننده تا بدان پایه است که گفته میشود میزان پیشرفت هر رشتهی علمی به این بستگی دارد که تا چه حد نظریهها و پژوهشهای آن رشته توانستهاند متغیرهای تعدیلکننده را مورد بررسی قرار دهند.
مرور پژوهشها نشان میدهد که تعدیلکنندها اغلب با متغیرهای واسطهای اشتباه گرفته میشوند. بر خلاف نقشی که تعدیلکنندهها دارند، واسطهها اثرات متغیرهای مستقل را به متغیر وابسته میرسانند (منتقل میدهند) دست به دست میکنند. به عنوان مثال استرس در رابطه بین استرسورها و درد نقش واسطهای دارد.
روشهای متعددی برای محاسبه و توصیف تعدیلکنندهها شکل گرفته است : (۱) تحلیل واریانس، (۲) رگرسیون چندگانه و (۳) آزمون یکسانی ضرایب همبستگی.
[۴]. MacCorquodale, K., & Meehl, P. E.
[۷]. James, L. R., & Brett, J. M.
[۸]. Judd, C. M., & Kenny, D. A.