نظریه ی طرحواره ی نقش جنسیتی به این تئوری اشاره دارد که کودکان، با توجه به فرهنگی که در آن زندگی می کنند درباره ی معنای مذکر یا مونث بودن خود می آموزند. بر اساس این نظریه، کودکان رفتارهای خود را در جهت تناسب با استانداردهای جنسیتی و انتظارات فرهنگیشان تنظیم می کنند. برای مطالعه ادامه مطلب با سایت روان حامی همراه باشید:
این نظریه، نخستین بار در اوایل سال ۱۹۸۰ توسط روان شناسی به نام “ساندرا بِم” معرفی شد. نظریه نقش جنسیتی او به عنوان تجلّی اولیه در رشد روان شناسی جنسیت به کار گرفته شد.
از آن پس، نظریه های مدرن تری که بر تاثیرات اجتماعی روی جنسیت تمرکز می کنند عمدتا نظریه طرحواره ی نقش جنسیتی را جایگزین کرده اند.
نگاهی دقیق تر به نظریه طرحواره ی نقش جنسیتی
کودکان چگونه تفاوت های جنسیتی را درک می کنند؟ آیا این خصوصیات به طور زیستی برنامه ریزی شده یا اینکه جامعه نفوذ بیشتری اِعمال می کند؟ طرحواره ی نقش جنسیتی مطرح می کند که تاثیرات فرهنگی به طور گسترده ای روی شکل گیری و پرورش تفکر کودکان درباره ی معنای مرد یا زن بودن اثر می گذارد.
نظریه بِم تحت تاثیر انقلاب شناختی دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و اشتیاق او برای اصلاح مواردی بود که به عنوان کاستی های نظریات روانکاوی، رشد و یادگیری اجتماعی ملاحظه می کرد. به عقیده ی او نظریات فرویدی بیش از حد روی تاثیر آناتومی بر رشد جنسیتی تاکید داشتند. در عوض وی مطرح کرد که ترکیبِ رشد شناختی یک کودک با تاثیرات اجتماعی موجود، چیزیست که منجر به رشد طرحواره جنسیتی می شود.
اثرات فرهنگی روی طرحواره ی نقش جنسیتی
بم اظهار کرد که کودکان، هویّت جنسیتی خود را به واسطه ی اجتماعاتی که با توجه به فرهنگشان تشکیل داده اند می سازند.
باورهای اجتماعی درباره ی چیزهایی که “ویژگی های مردانه” و ” ویژگی های زنانه” را می سازد روی رشد یک طرحواره جنسیتی اثر می گذارد. سپس این طرحواره ها نه تنها روی چگونکی پردازش اطلاعات اجتماعی مردم اثر گذاشته بلکه روی نگرشها، باورها و رفتارهایشان نیز تاثیر می گذارد. مردم مستعد رفتارهایی می شوند که با طرحواره هایشان برای رفتار متناسب با جنسیت، سازگار است.
بنا به نظر بِم، افراد، مردم و فرهنگ پیرامونشان را مشاهده کرده و تداعی های مختلف مردانگی و زنانگی را می آموزند. این موضوع تنها شامل تفاوت های فیزیکی بین زن و مرد نمی شود بلکه نقش های اجتماعی که مرد و زن می پذیرند، خصوصیات هر جنس و چگونگی رفتار جامعه با هر جنس را نیز در بر می گیرد. اثرات فرهنگی که می توانند روی طرحواره ی نقش جنسیتی تاثیر بگذارند عبارت اند از: همسالان، مدارس، فرزند پروری و رسانه.
به عنوان مثال، کودکی که در یک محیط بسیار سنّتی زندگی می کند ممکن است بیاموزد که نقش یک زن، مراقبت و بزرگ کردن فرزندان و نقش یک مرد، کار کردن و فعالیت در صنعت است. کودکان، طرحواره های مرتبط با چگونگی رفتار و برخورد مرد یا زن را از طریق مشاهداتشان می سازند و سپس این طرحواره ها، ما را از نحوه ی تفکر، پردازش اطلاعات و طرز نگاه آن ها به دنیای اطرافشان آگاه می کند.
دختری که در یک فرهنگ سنتی بزرگ شده ممکن است تصور کند که تنها راه پیش روی او به عنوان یک زن، ازدواج و بچه داری است. یک دختر پرورش یافته در فرهنگی پیشرفته تر که در آن مرتباً شاهد زندگی زنانی است که درگیر انواع فعالیت ها هستند ممکن است تصمیم بگیرد حرفه ای را در زمینه ی فناوری، علم، مراقبت بهداشتی یا سایر حوزه ها دنبال کند. طرحواره هایی که این کودکان در اوایل زندگی شکل می دهند عدسی های (ذره بین) جنسیتی مشخصی می سازد که نحوه ی تفکر آنها درباره ی رفتاری که باید از مردم سر بزند و حتی چیزهایی که باور دارند برای خودشان نیز ممکن است را تحت تاثیر قرار می دهد.
بِم معتقد بود این طرحواره های نقش جنسیتی، برای مردان، زنان و به طور کلی برای جامعه محدود کننده بوده است. بزرگ شدن کودکان بدون طرحواره ها و کلیشه های جنسیتی منجر به آزادی بیشتر و قید و بندهای کمتر خواهد شد.
دسته بندی های جنسیتی
بِم، همچنین بیان کرد که افراد می توانند در یکی از ۴ طبقه ی جنسیتی مختلف قرار بگیرند:
- افراد سنخ مردانه یا زنانه که با جنسیتشان شناخته می شوند و اطلاعات را نیز از طریق همین طرحواره های جنسیتی پردازش می کنند.
- افراد سنخ متضاد، او (ساندرا بم) می گوید این افراد اطلاعات را از طریق عدسی های جنس مخالف پردازش می کنند.
- افراد سنخ دو جنسیتی که هر دو نوع تفکر مردانه و زنانه را به نمایش می گذارند.
- افراد سنخ نامتمایز که کاربرد پایدار و باثباتی از پردازش مبتنی بر جنسیت از خود نشان نمی دهند.
نقد های نظریه ی بِم مطرح می کند که او افراد را در رشد طرحواره ی نقش جنسیتی، صرفاً به عنوان ناظرینی منفعل به تصویر کشیده و نسبت به نیروهای پیچیده ای که در ساختار جنسیت سهیم اند بی توجه بوده است.
فهرست نقش جنسیتی بِم
بِم علاوه بر نظریه اش، پرسشنامه ای خلق کرد که به عنوان فهرست نقش جنسیتی بِم شناخته شده است. این فهرست شامل ۶۰ واژه ی مختلف بود که هم مردانه، هم زنانه یا خنثی بودند. سپس از پاسخ دهندگان خواسته، میزانی را که آنها با هر ویژگی شناخته می شوند، درجه بندی کنند. این فهرست به جای اینکه افراد را خیلی ساده با عنوان مردانه یا زنانه دسته بندی کند هر دو ویژگی را در قالب یک پیوستار ارائه می دهد. افراد می توانند در یک جنسیت درجه بالایی کسب کرده و در دیگری درجه پایینی به دست آورند(سنخ مبتنی برجنسیت/ مردانه یا زنانه) اما آن ها می توانند در هر دو ویژگی مردانه یا زنانه نیز نمره ی بالایی کسب کنند(سنخ دو جنسیتی).
BSRI (فهرست نقش جنسیتی بِم) اولین بار در سال ۱۹۷۴ ساخته و از آن پس تبدیل به یکی از پرکاربردترین ابزارهای جهان شد. در زندگینامه ی بِم که در سال ۱۹۹۸ توسط خود او به نگارش در آمده وی نوشته ازینکه این فهرست تا این حد، محبوب و مورد اقبال و استفاده قرار گرفته شوکه است. اما اظهار می کند که به اندازه ی کافی برای توسعه ی این ابزار آماده نبوده است.
:Sources
Bem SL. Gender schema theory: A cognitive account of sex typing. Psychological Review, ۱۹۸۱: ۸۸, ۳۵۴–۳۶۴
Bem SL. Gender schema theory and its implications for child development: Raising gender-aschematic children in a gender-schematic society. Signs, ۱۹۸۳ ۸(۴), ۵۹۸–۶۱۶
Bem SL. Lenses of Gender: Transforming the Debate on Sexual Inequality. Yale University Press; 1994
Bem SL. The measurement of psychological androgyny. Journal of Clinical and Consulting Psychology, 1974. 42, 155-162
Hoffman RM, Borders LD. Twenty-five years after the Bem Sex-Role Inventory: A reassessment and new issues regarding classification
variability. Measurement and Evaluation in Counseling and Development, ۲۰۰۱:۳۴, ۳۹-۵۵
نویسنده: کندرا چری
مترجم: سمیرا پیازچیان
مقاله ی ۲۳ اُکتبر ۲۰۱۷


