عامه پسند یا Pulp
عامه پسند یا Pulp نوشته چارلز بوکوفسکی، اثری است که به تعداد طرفداران پرشورش، مخالفان سرسختی نیز دارد؛ بوکوفسکی در ابتدای کتاب در جمله ای جنجالی این کتاب را به “بد نوشتن” تعبیر کرده است که عده ای از منتقدان، کاملا موافق وی بوده و عده ای دیگر، آن را بهترین اثر بوکوفسکی میدانند.
در این نوشتار، از نقد ادبی این اثر صرف نظر کرده و خواننده را به نقدهای متعدد ادبی موجود از این اثر رجوع میدهیم و با توجه به کمبود نقد روانشناختی از این کتاب و تقریبا نبود نقدی اگزیستانسیال (وجودی) بر این اثر، سعی به بررسی عامه پسند از این منظر است.
در این کتاب از میان مفاهیم اساسی فلسفه و روانشناسی اگزیستانسیال، میتوان به آسانی مفاهیم عمیق معنا، تنهایی و مرگ را مشاهده کرد؛ اما به جهت قالب بودن عنصر مرگ، در زیر پوسته طرح کاراگاهی داستان، به بررسی این مفهوم میپردازیم.
درباره نویسسنده
ابتدا به بررسی زندگی نویسنده و ارتباط وی با مفهوم مرگ میپردازیم. بوکوفسکی زندگی پرپیچ و خمی را سپری کرده است که در طول این پیچ و خم ها چهار بار مرگ را با فاصله ای بسیار اندک، ملاقات کرده است. خون ریزی حاد معده، خودکشی، سل، سرطان خون و ذات الریه هرکدام وی را در مقطعی به یک قدمی مرگ رسانده و در نهایت سرطان به همراهی ذات الریه وی را به کام مرگ کشیده اند.
در حقیقت در هنگام نوشتن عامه پسند بوکوفسکی از زمان تقریبی مرگ خود و فرصت اندکی که سرطان برایش باقی گذاشته بود آگاه بوده و عامه پسند آخرین اثر وی میباشد. شاید به دلیل همین نزدیکی فراوان نویسنده به مرگ، شاهد برجسته بودن این مفهوم در این اثر میباشیم؛ گرچه نمیتوان نقش فراوانی تعداد مواجهه نزدیک با مرگ، در طی زندگی نویسنده را نادیده گرفت.
مرگ در متن داستان
شخصیت اصلی عامه پسند، مردی به نام نیک بلان است که کاراگاهی درجه سه و نه چندان زیرک میباشد. بلان در طول داستان با چهار پرونده مواجه میشود که هر یک از آنها به نحوی بوی مرگ میدهد. در واقع نزدیک بودن مرگ نویسنده و ترس از مرگ، در تمام صحنه های عامه پسند مشهود است.
اولین پرونده بلان، درباره زنی به نام بانوی مرگ است که نویسنده ای که باید سالیان پیش مرده باشد را تعقیب میکند. سلین، نویسنده فرانسوی معروف مورد علاقه بوکوفسکی است که در عامه پسند توانسته است از چنگ مرگ بگریزد؛ فراری غیرممکن و دست نیافتنی از مرگ، آرزویی نهفته در دل نویسنده برای فرار غیرممکن خودش از چنگال مرگ را نمایان میکند.
در پرونده دوم بلان، پیرمردی ثروتمند به نام جک باس، زنی جوان به نام سیندی دارد و نگران خیانت همسر خویش است. سلین (نویسنده فرانسوی) در پروژه دوم نیز حضور نسبتا پررنگ دارد؛ مردی از مرگ گریخته و تحت تعقیب مرگ که خود فروشنده بیمه عمر است! فرضیه اولیه بلان این است که سلین و سیندی (همسر جک باس)، در تلاش تدارک نقشه ای برای کشتن جک باس هستند تا ثروت وی را تصاحب کنند.
در پرونده سوم که ژانر علمی_تخیلی به داستان افزوده میشود؛ مردی به نام گراورز که در مرده شور خانه مشغول به کار است؛ به شکایت از زن زیبایی میپردازد که موجودی فضایی است، تداعی کننده فرضیه ای که ما در این جهان تنها نیستیم و موجودات عاقل دیگری وجود دارند؛ که در این داستان قصد اسکان در زمین را دارند. اما در نهایت بوکوفسکی ناامیدی خودش از انسانیت را نمایان کرده و انسان ها را در حدی بد میبیند که برای فضایی ها قابل تحمل نیست و از مهاجرت به زمین منصرف میشوند.
از متن کتاب:
_ ما خیلی فکر کردیم و نتیجه گرفتیم که خیلی وحشتناکه و دلمون نمیخواد روی زمین ساکن بشیم.
+جینی، چی وحشتناکه؟
_ زمین، دود، قتل، هوای آلوده، آب سمی، غذای سمی، کینه، دشمنی، ناامیدی، بیچارگی و همه ی این ها همگی دردناکه.
در آخرین پرونده بلان مامور یافتن گنجشک سرخ است. گنجشکی که وجود خارجی نداشته و نشان عدم و نیستی است؛ گنجشک سرخی که در آخرین صفحات داستان، نماد بالقوه مرگ بوده و در هنگام مرگ کاراگاه بلان، وی را در عدم خود میبلعد.
بدین ترتیب است که در تک تک پرونده های داستان، ردپای مرگ به نحوی آشکار میکند.
نقدی روانشناختی بر داستان
در عامه پسند، شخصیت های زن حاضر در داستان همگی از جاذبه و زیبایی ظاهری برخوردارند؛ اما کاراگاه بعد از چند ازدواج ناموفق تنها میماند. بعضی از منتقدان با توجه به چنین شواهدی اظهار میدارند که بوکوفسکی در بخش هایی از شخصیت بلان، ویژگی های خویش را به نمایش گذاشته است؛ زیرا وی هم تجربه ازدواج های ناموفق را پشت سر گذاشته است. مرگ، در قالب بانوی جذابی ظاهر میشود و بلان، در طول داستان، بارها با خطر مرگ مواجه میشود؛ اما به سادگی نجات مییابد. ظاهرا، نویسنده سعی دارد ابراز کند که از مرگ نمیهراسد و آن را همچون بانویی باوقار و زیبا، شیرین اتفاقی از اتفاقات زندگی میپندارد. حتی در صحنه ای از کتاب و در مرده شورخانه گراورز، بلان خودش را به صورت مرده ای در تابوت میبیند ولی عکس العملی غیرطبیعی از خود نشان نمیدهد؛ با همه این اوصاف، سنگینی مفهوم مرگ در لحظه به لحظه داستان عامه پسند احساس میشود و فرار از مرگ در قالب های متفاوت در داستان ارائه میشود. با این حال، بوکوفسکی در قالب یک نویسنده رئالیست میپذیرد که مرگ غیرقابل گریز است و سلین گریزپا از چنگال مرگ و کاراگاه بلان، هر دو در نهایت به چنگال مرگ گرفتار میشوند.
با وجود اضطراب مرگ آشکار، گاه به صورت بروز خشونت های فیزیکی و یا بی تفاوتی به مرگ (آسان و حتی بی مقدمه مردن شخصیت ها) یا زیبا نشان دادن مرگ (زیبایی بی همتای بانوی مرگ) و فراری غیرممکن ازمرگ یا به تعویق انداختن آن (زنده بودن سلین) در نهایت، مرگ، پدیده غیرقابل اجتنابی ست که در عامه پسند اتفاق میافتد.
نیک بلان در عامه پسند، شخصیت کم خرد و جاهل و گه گاهی فیلسوف بدبینی ست که کاملا بدون معنا و در تنهایی زندگی میکند. بهطوری که در بخش هایی احساس میشود که این حجم از بی تفاوتی و بی خردی عمدا اضافه شده و حتی در پاره ای از موارد، مصنوعی است؛ تا دین نویسنده را به بد نوشتن ادا کند و حتی نشانی از بی معنا بودن زندگی از دیدگاه بوکوفسکی.
مرگ در روانشناسی اگزیستانسیال
در این دیدگاه مرگ و زندگی در هم آمیخته اند و نمیتوان از اندیشیدن به مرگ غفلت کرد یا ترس وجودی ناشی از آن را انکار کرد تا از گرفتاری به اضطراب آن جلوگیری کرد؛ متناقض با این شیوه تفکر، هایدگر مرگ اندیشی را سبب تعالی نگاه به زندگی و بهره بردن بهتر از آن میداند.
از دیدگاه یالوم مرگ مدام زیرپوسته زندگی در جریان است و بر رفتار آدمی تاثیر دارد؛ همچنین سرچشمه اصلی و آغازین اضطراب است. اما راه حل در انکار و ندیده گرفتن آن نیست؛ بلکه مرگ آگاهی و مواجهه با مرگ است که نقشی کمک کننده دارد.
از این رو میتوان اضطراب مرگ سرکوب شده و پنهان در سطرهای عامه پسند بوکوفسکی را درک کرد. بوکوفسکی سعی در انکار اضطراب مرگ و یا طبیعی جلوه دادن افراطی آن دارد که از پیامدهای این انکار از دیدگاه یالوم رفتارهای خودشیفته و پرخاشجویانه است.بلان در عامه پسند کاراگاه دون پایه ایست که دائما خود را بهترین کاراگاه شهر میداند و همچنین مرد خشمگینی ست که به هر کافه ای که وارد میشود درگیری و دعوا را به همراه دارد تا جایی که کافه ای در شهر نمیماند که بلان در آنجا دعوا نکرده باشد؛ مرد خشمگینی که خرده های لیوان شکسته را در دهان مرد پستچی همسایه میریزد و تنها پناه و تکیه گاه روانی وی اسلحه ای ست که به همراه دارد، حاصل تفکرات نویسنده ای ست که سعی در انکار و نادیده گرفتن اضطراب مرگ دارد.
نویسنده: نگار احمدزاده
منابع:
_ عامه پسند، بوکوفسکی، چارلز؛ مترجم: پیمان خاکسار، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۴
_عامه پسند، بوکوفسکی، چارلز؛ مترجم: سمیه چاپاری، تهران: نیک فرجام، ۱۳۹۷
_روان درمانی اگزیستانسیال، یالوم، اروین؛ مترجم: سپیده حبیب، تهران: نشرنی، ۱۳۹۱
_خیره به خورشید، یالوم، اروین؛ مترجم: مهدی غبرایی، مشهد: نیکو نشر، ۱۳۸۸