به زمانی که میخواستید وارد دبیرستان شوید فکر کنید. آیا صبح ها به سختی از خواب بیدار می شدید؟ آیا معلم هایتان فکر می کردند که شما دمدمی هستید؟ آیا والدینتان فکر می کردند که به قدری رفتارتان تغییر کرده که با آنها بیگانه شدید؟ این تغییرات رفتاری شما به این دلیل بوده که شما یک نوجوان بودید و مغز شما به سختی در حال تغییر بوده.
بیایید با بیدار شدن ازخواب صبح شروع کنیم. این مسئله معمولا منبع تعارض و بدتر شدن روابط نوجوان ها با والدین است.در این زمینه، علم طرف نوجوان ها را می گیرد. محققان متوجه شده اند که این مسئله به وسیله چرخه خواب و بیداری و ریتم شبانه روزی بدن تعیین می شود و مشخص می کند که چه زمانی بدن آماده به خواب رفتن است و چه زمانی آماده بیدار شدن.
در طول سال های نوجوانی، چرخه شبانه روزی خواب و بیداری حدود چهار ساعت به جلو می رود. برای مثال کودکی که قبلا ساعت ۲۰:۳۰ به رختخواب می رفته و ساعت ۶ از خواب بیدار می شده، حالا می خواهد تا نصفه شب بیدار بماند وتا ۱۰ صبح بخوابد. این باعث می شود که چرخه خواب نوجوان با عادات بقیه افراد خانواده ناهماهنگ شود.
تحقیقات بیان می کنند که این محرومیت از خواب ممکن است یکی از دلایلی ناتوانی نوجوانان در تمرکز در خانه و عدم گوش به زنگ و هوشیار بودن در مدرسه و به طور کلی بدخلقی آن ها باشد. کمبود خواب همچنین پیامدهای قابل ملاحظه ای بر یادگیری دارد. در طول خواب، ما تمام چیزهایی که در طی روز یاد گرفته ایم را تمرین می کنیم و آن ها را به حافظه بلند مدت خود انتقال می دهیم. بدون خواب کافی، ما قادر نیستیم که به خوبی یاد بگیریم.
تحقیقات همچنین بینش هایی را در رابطه با حوزه های دیگر تحول مغز نوجوانان فراهم کرده. تا حالا، بسیاری از محققان باور داشتند که مهم ترین تحول مغزی دررحم مادر و تا سه سال اول زندگی شکل میگیرد. با این وجود، یک مطالعه در مقیاس بزرگ از۱۴۵ کودک و نوجوان که به وسیله دکتر جی گید و همکاران در موسسه ملی سلامت روان انجام شد، نشان داد که سال های نوجوانی هم دوره مهمی برای تحول مغز هست.
ما می دانیم که مغز مانند درخت رشد می کنند. درست پیش از بلوغ، مغز بیش از مقدار مورد نیاز، تعداد بسیار زیادی سلول مغزی تولید می کند. سپس در طی سال های نوجوانی، سلول های بلا استفاده را هرس می کند. این هرس کردن سلول های مغزی، دانشمندان را به مطرح کردن نظریه تحول مغزی “استفاده کن یا آن را از دست بده” واداشته است.
دکتر گید معتقد است که اینکه نوجوانان در طول سال های نوجوانی در چه فعالیت هایی در اوقات فراغتشان شرکت می کنند – از انجام بازی های ویدئویی تا برعهده گرفتن تکالیفی که نیاز به مهارت و توانایی بالاتری دارند مانند کاراته و عکاسی- تعیین می کند که کدام ارتباط های مغزی در بزرگسالی باقی بمانند.
در این ضمن، در بوستون، محققان در آزمایشگاه بیمارستان مک لین در حال انجام تحقیق روی این مسئله که چگونه مغز نوجوانان حالات چهره ای را پردازش می کنند، هستند. از نوجوانان و بزرگسالان خواسته شد تا به مجموعه ای از عکس هایی با حالات چهره ای گوناگون نگاه کنند. محققان متوجه شدند که نوجوانان در مقایسه با بزرگسالان قسمت های مغزی متفاوتی را درگیر پردازش عکس ها می کنند.
این مسئله باعث اشتباه تعبیر کردن هیجانات ابراز شده در عکس ها توسط آن ها بود. مغز نوجوانان فعالیت بیشتری را در مدار های مرتبط با هیجان نشان داد. به عبارت دیگر، پاسخ های نوجوانان بیشتر به این گونه بود که مطمئن بودند درست است اما نمی توانستند برای آن دلیل بیاورند. از سوی دیگر، بزرگسالان در حین پردازش حالت های چهره ای، قسمت های پیش پیشانیشان فعالیت می کرد. این قسمت مغز مسئول عملکرد های اجرایی شامل برنامه ریزی، تصمیم گیری، استدلال کردن و قضاوت کردن است.
محققان بر این باورند که این منطقه، بیشتر قسمت های هیجانی مغز و همچنین عکس العمل ها را کنترل می کند. این مسئله که مغز نوجوانان با مناطق هیجانی به شیوه بزرگسالان تعامل نمی کند، خود نشانه ای است برای فهمیدن رفتار نوجوان. بنابراین بجای اینکه انتظار داشته باشیم که نوجوانان مانند بزرگتر ها عمل کنند، والدین و مراقبان باید بدانند که مغز نوجوان دنیا را به شیوه متفاوتی از بزرگسالان پردازش می کند.
در حالی که محققان مغزی به این یافته های جدید بسیار مشتاق هستند، اما آن ها برای منجر شدن این یافته ها به سیاست گذاری وشیوه های جدید آموزش محتاطانه عمل می کنند تا آنکه درست بودن آن ها تصدیق شود. نکته ای که تمام محققان با آن موافق هستند این است که مفیدترین کاری که بزرگسالان می توانند برای تضمین تحول مغزی سالم نوجوانانشان انجام دهند، مهربانانه زمان خود را به آن ها اختصاص دادن است.


