وعده کرده بودم که برایتان از موسیقی بگویم و موسیقیهای خوبی را به اشتراک بگذارم. در این مطلب و مطالب بعدی به وعدهام وفا خواهم کرد.
این مطلب دربارهی تفاوتهای بین موسیقی و زبان است و دربرگیرنده برخی واژهها و اصطلاحات فنی. سعی کردم که کمتر به کار ببرمشان اما اگر کلاً حذفشان میکردم حق مطلب ادا نمیشد. البته به گمانم معنی تمام آنهایی را که به کار بردهام میدانید. اما اگر جاییاش را متوجه نشدید از گوگل بپرسید (چشمک).
تفاوت بین موسیقی و زبان
به لحاظ فنی آنچه ما میشنویم در واقع تغییر در فشار هواست. این تغییر در فشار هوا توسط مکانیزمهایی که در گوش وجود دارد به مغز فرستاده میشود. سپس مغز ما در یک عملیات شگفتانگیز شروع به تفسیر و معنادهی به این صداها میکند.
ابتدا مغز آنچه را دریافت میکند به پتانسیل عمل تبدیل میکند که در نهایت این پتانسیلهای عمل به بازنماییهای ادراکی تبدیل میشود. این بازنماییهای ادراکی به صورت زنجیرههای ساختاریافته سلسلهمراتبی بر اساس قواعد صرف و نحو ایجاد میشوند.
مطلب فوق به این معناست که مغز ما آنچه را که دریافت میکند بر اساس قواعد خاصی سازماندهی میکند. این سازماندهی است که باعث میشود آنچه شنیده میشود معنا پیدا کند. این قواعد خاص برای معنادهی به صداهای گفتاری، صرف و نحو نامیده میشود.
در اینجا میتوانیم این سوال را مطرح کنیم که چه تفاوتی بین تفاوت بین موسیقی و زبان وجود دارد؟
اول از همه اینکه گفتار تنها با صدای انسان تولید میشود یعنی تنها فشار هوایی که از مسیر صدایی (گلو، دهان، بینی و لبها) میگذرد تبدیل به گفتار میشود نه صداهای دیگر. اما در موسیقی هر چیزی که عملاً بتواند صدا تولید کند میتواند به موسیقی تبدیل شود. مثلا صدایی که در اثر ضربه زدن به میز بوجود میآید نمیتواند به گفتار تبدیل شود بلکه اگر درست ضربه بزنیم میتوان با صدای میز هم موسیقی تولید کرد.
تفاوت دیگهای که خیلی از اولی مهمتر است این است که گفتار فقط به ویژگیهای زمانی (و البته زودگذر) صدا وابسته است. مثلا ما میتوانیم رابطه بین آفازیای بیانی و قضاوت درباره زمان را مشاهده کنیم. اما الگوهای آهنگ یک موسیقی به تنظیم طول گامها و فاصلهی بین آنها بستگی دارد که معمولاً آهستهتر از گفتار هستند.
باز هم یکم فنیتر باید حرف بزنم. نتیجهای که از مطلب فوق میتوان گرفت این است که با توجه به اینکه ما میدانیم سیستم شنوایی انسان نمیتواند همزمان جنبههای زمانی و طیفی صدا را تحلیل کند، باید هر نیمکره مغز وظیفه متفاوتی را انجام دهند. مناطق شنیداری نیمکره چپ در جنبههای زمانی و مناطق شنیداری نیمکره راست در جنبههای مرتبط با طیف صدا عملکرد بهتری دارد.
در ادامه شما را دعوت میکنم که به قطعه white guitar اثر Claude Ciari گوش دهید که گیتار در آن نقش اصلی را دارد. هم به صدایی که کمی دورتر به نظر میرسد گوش کنید هم به صدای نزدیکتر. هر کدامشان روایتی جداگانه دارند. سعی کنید به صورت mindful قطعه کوتاه زیر را گوش دهید.
تا مطلب بعدی . . .
مقاله مرتبط:
?حمید بهرامیزاده


