اختلال وسواس فکری ـ عملی:
بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی ترکیبی از الگوهای تفکر وسواسی اضطراب برانگیز و رفتارهای اجباری را تجربه میکنند. این رفتارهای اجباری در واقع به منظور کاهش پریشانی مرتبط با وسواسها به کار میروند.
وسواسها افکار، تکانهها یا تصاویر برگشتپذیر و تکرار شوندهی تهدید کننده هستند زیرا آنها به صورت غیرقابل قبول ادراک میشوند و بنابراین دلیل اضطراب هستند.
وسواسها عبارتاند از آلودگی، پرخاشگری، آسیبهای اتفاقی، توهین به مقدسات، و جنسی. گاهی اوقات یک وسواس مبهم و نامشخص است اما باز احساس خطر ایجاد میکند: یک احساس بد در حین انجام کارها یا احساس انعطافناپذیر مبنی بر اینکه یک رفتار به طور صحیح انجام نشده است. در اکثر افراد مبتلا به وسواس انواع مختلفی از وسواس مشاهده میشود که در طول زمان نیز تغییر میکنند.
اجبارها شامل رفتارها (دست شستن، مرتب کردن، طبقهبندی کردن چیزها) و اعمال ذهنی (مانند دعا کردن، شمردن، تکرار آهسته کلمات) هستند که هدفشان جلوگیری یا کاهش خطر مرتبط با وسواسهاست و از این رو به صورت موقت اضطراب را کاهش میدهند. این کاهش اضطراب بسیار تقویتکننده است که منجر به تداوم اجبارها میشود. رفتارهای اجباری اغلب تکرار میشوند (چک کردن اجاق گاز تا ۱۵ مرتبه) یا اینکه بر اساس قوانینی که به صورت انعطاف ناپذیر حکم میکنند که باید انجام شوند (ضدعفونی کردن بشقابها و کارد و چنگال قبل از وعدههای غذایی).
گاهی اوقات اجبارها به صورت منطقی با وسواسها ارتباط دارند مانند شستن دستها در وسواس آلودگی. در این صورت یک بار انجام دادن کار به نظر معقول است، اما تکراری شدن، هدر دادن وقت، و کیفیت انعطافناپذیر آن مشخصهی رفتار اجباری است. گاهی اوقات نیز رفتار اجباری هیچ رابطه منطقی با وسواس ندارد. به همین علت رفتارهای اجباری خویشاوند آیینهای خرافاتی هستند. چون هیچ راهی برای شفاف سازی خطرهای مبهم وجود ندارد افراد از رفتارهای اجباری استفاده میکنند که هدفشان خنثیسازی وسواسها به صورت جادویی است. این موضوع باعث میشود که فرد مثلاً هنگام عبور از درب فقط از سمت چپ وارد شود.
افراد مبتلا به وسواس به طور کلی نسبت به اینکه نشانهها و رفتارهایشان افراطی یا غیرمعقول است آگاهی دارند. با وجود این، اختلال وسواس وقت زیادی را میگیرد، پریشانکننده است، و اختلال شدیدی در حوزهی عملکرد اجتماعی و شغلی وارد میکند. همچنین احتمال خطر خودکشی را افزایش میدهد. شیوع طول عمر وسواس فکری عملی حدود دو تا سه درصد است و به صورت مساوی در زن و مرد مشاهده میشود. سن شروع به دو صورت است: شروع زودرس (قبل از نوجوانی، که اکثریت موارد است) و شروع دیررس (اوایل دهه بیست سالگی). بیشتر موارد زودرس مردها هستند، و اغلب تاریخچه خانوادگی وسواس وجود دارد، نشانهها شدیدتر است. موارد زودرس بیشتر با تیکها، طیف وسواس، و اختلالهای رفتاری اخلالگر مانند اختلال بیش فعالی نقص توجه همایند میشود.
برای آشنایی بیشتر با اختلال وسواس میتوانید مقالهی «اختلال وسواس چیست» را مطالعه کنید.
تشخیص افتراقی
متمایز کردن اختلال وسواس فکری عملی از نگرانی، افکار مزاحم، و اجبارهایی که در زندگی روزمره دیده میشود اهمیت دارد. وسواسها تجربههایی ناخواسته و اضطراب برانگیز هستند درحالیکه عملکرد نگرانی بیشتر یک استراتژی مقابلهای ذهنی است که احساس کنترل و آمادگی برای خطر بعدی است. افکار مزاحم بسیار رایج هستد، اما اختلال وسواس فکری عملی این افکار با فراوانی بسیار بالایی رخ میدهند و اهمیت بالایی پیدا میکنند. رفتارهای اجباری به صورت مکرر در جمعیتهای بهنجار به شکلهای رفتارهای خرافی و بررسی های تکراری مشاهده می شود. تشخصیص اختلال وسواس فکری ـ عملی زمانی گذاشته می شود که آنها زمان زیادی را به خود اختصاص دهند یا اینکه آسیب یا پریشانی روانی اجتماعی مهمی ایجاد کنند.
تعدادی از اختلالهای روانی با اختلال وسواس فکری ـ عملی ویژگیهای مشترکی دارند و گاهی اوقات به آنها «اختلالات طیف وسواس فکری ـ عملی» گفته میشود. اختلالهایی مانند اختلال بدشکلی بدنی، خودبیمارپنداری، احتکار و اختلالهای خوردن دربرگیرندهی ترسهایی شبیه وسواس هستند اما افکار این دسته از بیماران به اندازهی افکار افراد وسواس شدت بالایی ندارند. درماتیلومانیا (Dermatillomania) که کندن پوست نامیده میشود و تریکوتیلو مانیا (trichotillomania) که اختلال کندن مو نامیده میشود رفتارهای تکراری هستند که فرد نیز آنها را به منظور کاهش اضطراب انجام میدهد، اما آنها در پاسخ به وسواسها نیستند و کیفیت جادویی یا غیرواقعی اجبارهای وسواسی را ندارند. همچنین اختلالهای کنترل تکانه مانند «قماربازی بیمارگونه» شامل افکار و رفتارهای تکرارشوندای هستند که بیشتر به منظور کسب لذت انجام میشوند نه کاهش استرس و پریشانی.
اسکیزوفرنی نیز اغلب با افکار بسیار نیرومندی مشخص میشود که به طور واضحی غلط هستند (هذیان). همچنین رفتارهای کلیشهای در اسکیزوفرنی نیز دیده میشود. در مقایسه با اسکیزوفرنی اختلال وسواس فکری عملی نیست به نشانههای خود بینش دارند. در افسردگی اساسی، افراد افسرده ممکن است افکار تکراری و پریشانکننده داشتند اما این افکار معمولاً بر رویدادهای گذشته متمرکز هستند. علی رغم اینکه اختلال شخصیت وسواس فکری ـ عملی با اختلال وسواس فکری ـ عملی تشابه اسمی دارد اما این دو شرایط کاملاً متفاوتی هستند. شخصیت وسواسی دارای وسواسها و اجبارها نیست. شخصیت وسواسی با الگوهای فراگیر نظم ناسازگار، کمالگرایی و کنترل بیش از حد مشخص میشود.
برخی از اختلالها نشانههای اختلال وسواس فکری ـ عملی را تقلید میکنند. تیک و رفتارهای کلیشهای در ظاهر خود شبیه رفتارهای اجباری هستند اما عملکرد متفاوتی دارند. به طور کلی، عناصر شناختی در رفتارهای اجباری اختلال وسواس فکری ـ عملی بسیار پیچیده هستند. افراد مبتلا به تیک و رفتارهای کلیشهای هیچ دلیل خاصی برای انجام رفتارهایشان ندارند. آنها فقط یک تنشهای نامشخصی برای انجام رفتارهای خود احساس میکنند. اما توجه کنید که سندرم توره و اختلال وسواس فکری ـ عملی اغلب با هم روی میدهند. از این رو در مصاحبه تشخیصی باید از افراد متبلا به سندرم توره درباره رفتارهای اجباری و افکار وسواسی سوالاتی پرسیده شود.
سببشناسی
شواهد همگرایی وجود دارد که نشان میدهد که در اختلال وسواس فکری ـ عملی ناکارآمدیهایی در مدارهای کورتیکو کورتیزال ـ تالامیک وجود دارد. این مدارها به یکپارچگی عملکردهای شناختی و حسی حرکتی و آغاز رفتارهای خودکار کمک میکند. همایندی بالای اختلال وسواس فکری ـ عملی و سندرم توره (اختلالی که شامل مسیرهای قشری است) سببشناسی مشابهی را مطرح میکند.
نقش سروتونین در مدارهای کورتیکورتیزال ـ تالامیک نیز اهمیت بالایی دارد و تعدادی از مطالعات نشان دادهاند که بازدارندههای بازجذب سروتونین ممکن است فعالیت این مسیر را نرمال کند. داروهایی که فعالیت سروتونین را تقویت میکنند نشانههای اختلال وسواسی فکری ـ عملی را کاهش میدهد. پژوهشها همچنین پیشنهاد میکنند که نابهنجاری در گلوتامات و دوپامین نیز در اختلال وسواس ـ فکری عملی نقش دارند.
نقش ژنتیک از مطالعات دوقلوهای یکسان به دست آمده است. این مطالعات نشان دادهاند که میزان ۶۳ تا ۸۷ درصد از دوقلوها به اختلال وسواس فکری ـ عملی مبتلا میشوند. خویشاوندان درجه یک بیماران وسواسی بین ۱۰ تا ۲۲ درصد اختلال وسواس فکری ـ عملی دارند. اما هیچ ژنی به طور مشخص به صورت پایایی نتوانسته است نشانههای وسواس را پیشبینی کند.
چگونه به فرد مبتلا به اختلال وسواس کمک کنیم؟
مترجم: حمید بهرامی زاده، دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
refrence:
Obsessive Compulsive Disorder: Background and Brain Etiology


