اصول رشد: ویژگیهای دیدگاه گستره عمر:
رویکرد سنتی به مطالعه رشد بر تغییرات گسترده از زمان تولد تا نوجوانی تغییرات اندک یا عدم تغییر در بزرگسالی و افول در پیری تأکید میکند. اما رویکرد گستره عمر به تغییرات رشدی در سراسر بزرگسالی به علاوه کودکی تأکید میکند. میزان عمر آدمها تغییر نکرده است حداکثر آن ۱۲۲ سال است اما آنچه تغییر کرده است میزان امید به زندگی است: میانگین سالهایی که فرد متولد شده در یک سال معین توقع دارد زندگی کند.
این عقیده که رشد در سراسر زندگی رخ میدهد در دیدگاه رشد تر تمام عمر انسان اساسی است. اما این دیدگاه ویژگیهای دیگری نیز دارد. طبق نظر متخصص رشد در طول عمر پاول بالتس دیدگاه رشد در گستره عمر به معنای رشد با ویژگیهای پیوستگی در تمام عمر، چند بعدی، چند جهتی، تغییرپذیری، چندرشتهای بدون و وابستگی به زمینه است و فرآیندی است که مستلزم پیشرفت توانایی، حفظ و کنترل کاستی است. از دیدگاه بالتس درک این دیدگاه مهم است که رشد از عوامل زیستی، اجتماعی فرهنگی ساخته شده است و این عوامل مجزا با یکدیگر کار میکنند.
اصول رشد
رشد در تمام عمر پیوسته است. در دیدگاه تحول در گستره عمر اوایل بزرگسالی نقطه پایانی برای رشد نیست، بلکه برعکس دوره سنی معینی برای رشد وجود ندارد.
رشد چندبعدی است. سن، جنس، ذهن، هیجانها و روابط افراد تغییر میکنند و بر یکدیگر تأثیر میگذارند. رشد شامل ابعاد زیستی، ادراکی، و اجتماعی هیجانی است. حتی در یک بعد اجزاء بسیاری وجود دارد برای مثال دقت، حافظه، تفکر انتزاعی، سرعت پردازش اطلاعات و هوش اجتماعی تنها تعداد کمی از اجزاء بعد شناختی هستند.
رشد چندسویه است. در سراسر زندگی برخی ابعاد یا اجزایی از یک بعد گسترش مییابند و برخی دیگر کاهش پیدا میکنند. وقتی در اوایل زندگی یک زبان را فرا میگیریم ظرفیت زبانهای دوم و سوم کاهش مییابد. در اواخر بزرگسالی افراد مسنتر با کسب توانایی در فراخوانی تجربه برای هدایت تصمیمگیری عقلانی خود عاقل تر میشوند اما در وظایفی که نیازمند سرعت در پردازش اطلاعات است عملکرد بدتری دارند.
رشد تغییرپذیر است. متخصصان رشد این نکته را مدنظر دارند که افراد در ابعاد گوناگون در نقاط مختلف رشد خود چقدر تغییرپذیر هستند. تغییرپذیری به معنای ظرفیت تغییر است. در برنامههای کاری امروزی تحقیق در باب رشد، جستجو برای تغییرپذیری و محدودیتهای آن عاملی کلیدی است.
رشد دانشی چندرشتهای است. روانشناسان، جامعهشناسان، عصبشناسان، مردمشناسان، و محققان پزشکی در علاقه به بازگشایی اسرار رشد از طریق مطالعه گسترهی عمر سهیم هستند.
رشد به زمینه وابسته است. تمام مقوله رشد درون زمینه یا شرایط زمانی و مکانی معین رخ میدهد. زمینهها شامل خانوادهها، مدارس، گروههای همسالان، کلیساها، شهرها، محلهها، آزمایشگاهها، کشورها و مانند آن میشود. شرایط هر یک از این زمینهها تحت تأثیر عوامل تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار میگیرد. زمینهها مانند افراد تغییر میکنند. بنابراین تغییر افراد در یک جهان در حال تغییر آغاز میشود. در اثر این تغییرها زمینهها سه نوع تأثیر اعمال میکنند:
الف) تأثیرات هنجاری بر اساس سن: در افراد یک گروه سنی خاص مشابه هستند. شامل فرآیندهای زیستی مانند بلوغ، یائسگی، میشود. آنها فرآیندهای اجتماعی فرهنگی و محیطی مانند آغاز آموزش، رسمی و بازنشستگی را نیز شامل میشوند.
ب) تأثیرات هنجاری بر اساس تاریخ: به دلیل شرایط تاریخی تأثیرات هنجاری بر اساس تاریخ در افراد یک نسل خاص مشترک هستند. تغییرات بلندمدت در ساختارهای ژنتیکی و فرهنگی یک جمعیت به خاطر مهاجرت نیز بخشی از متغیرهای هنجاری تاریخی به حساب میآیند.
ج) رویدادهای غیرهنجاری یا کاملاً اختصاصی زندگی: رخدادهای غیرمعمولی هستند که تأثیری عمیق در زندگی فرد دارند. این رویدادها برای همه افراد رخ نمیدهند و وقتی رخ دهند میتوانند به اشکال گوناگونی در افراد تأثیر بگذارند. مرگ یکی از والدین در دوره کودکی. برنده شدن در بخت آزمایی.
رشد مستلزم افزایش توانایی، حفظ، و کنترل کاهشپذیری آن است. بالتس و همکاران تصریح میکنند که کسب مهارت در زندگی اغلب نیازمند چالش و رقابت میان سه هدف تحول انسانی زیر است: افزایش توانایی، حفظ و کنترل کاهشپذیری آن. با رسیدن افراد به میانسالی و اواخر بزرگسالی، حفظ و کنترل کاهشپذیری آن بیش از افزایش تواناییهای افراد مورد توجه قرار میگیرد.
رشد یک همساختار زیستی، فرهنگی و فردی است. رشد ساختاری متقابل از عوامل زیستی، فرهنگی و فردی است که در تعامل با یکدیگر عمل میکنند. برای مثال مغز فرهنگ را شکل میدهد اما خود توسط فرهنگ و تجربیاتی شکل میگیرد که افراد در پی آن هستند. از دیدگاه عوامل فردی میتوانیم فراتر از چیزی برویم که میراث ژنتیکی و محیط به ما میدهد. با گزینش فعالانه امکاناتی از محیط که زندگی ما را بهینه میسازد میتوانیم سازنده زندگی خود باشیم.
مطلب بعدی: نظریه رشد شناختی پیاژه