افسردگی کودکان: تشخیص و درمان
تشخیص افسردگی کودکان بسیار دشوار است. والدین و معلمان اغلب متوجه نشانههای افسردگی نمیشوند، مخصوصاً در کودکان خردسال. افسردگی کودکان خردسال، به صورت چسبیدن به والدین و پرستاران، نرفتن به مدرسه و ترسهای شدید نشان داده میشود و علاوه بر آن، با دردهای جسمی مثل دلدرد و سردرد نیز ارتباط دارد. در ادامه با روان حامی همراه باشید.
تشخیص و شیوع افسردگی کودکان:
معیارهای تشخیص افسردگی کودکان تقریباً همانهایی است که برای بزرگسالان بکار میرود، اما بعضی نشانهها با بالا رفتن سن از بین میروند. دردهای جسمی، تحریکپذیری و انزوای اجتماعی در کودکان خردسال بیشتر دیده میشود. برای مطالعه نشانههای افسردگی در کودکان در سنین مختلف به این مقاله مراجعه کنید.
شیوع افسردگی کودکان متغیر است و به سن آنها بستگی دارد. در کودکان میزان شیوع ۲ تا ۵ درصد است و با افزایش سن بیشتر میشود. افسردگی در کودکانی که هنوز به نوجوانی نرسیدهاند، ممکن است عامل خطر برای ابتلا به سوء مصرف مواد در نوجوانی باشد.
همبودی افسردگی با سایر اختلالات روانی عواقب منفی زیادی برای کودکان دارد. مثلاً در عملکرد تحصیلی کودکان تاثیر منفی میگذارد. عملکرد اجتماعی را به طور کلی مختل میکند. باعث افزایش کشمکش با والدین میشود و خطر اقدام به خودکشی را افزایش میدهد.



عوامل متعددی در افسردگی کودکان دخیل هستند.
عوامل خطر برای افسردگی کودکان:
عوامل خطر برای افسردگی کودکی در چند طبقه قرار میگیرند:
(۱) عوامل شخصیتی و مشکلات روانیِ از قبل موجود (مثل کمرویی، عدم اعتماد به نفس، وابستگی عاطفی، رفتارهای برونیسازی، رفتارهای درونیسازی، اقدام به خودکشی در گذشته، افسردگی و اضطراب در گذشته)؛
(۲) استرس (مشکلات روزمره، رویدادهای مهم زندگی)؛
(۳) مهارتهای اجتماعی و مقابلهای (اعتقاد به نداشتن کفایت اجتماعی بالا، مهارتهای مقابلهای ضعیف، کشمکش با والدین)؛
(۴) حمایت اجتماعی کم (عدم حمایت از سوی دوستان و خانواده)؛
(۵) مشکلات سلامت فیزیکی (بیماری فیزیکی، احساس ضعف از نظر فیزیکی، نداشتن فعالیت، سیگار کشیدن)؛ و
(۶) عملکرد تحصیلی ضعیف (غیبت از مدرسه، نارضایتی از نمرات درسی).
در کودکان کوچکتر، بدرفتاری فیزیکی، سوء استفاده جنسی، یا غفلت والدین با افسردگی ارتباط دارد. و باعث احساس بیارزشی، خیانت، تنهایی، و گناهکار بودن میشود.
عوامل پیشبینیکنندهی افسردگی در کودکان زیر پنج سال عبارتند از: طلاق والدین، آمدن پدر یا مادر ناتنی به خانواده، بیماری مادر در دوران حاملگی، بیماری نوزاد در شش ماه اول زندگی، اضطراب مادر، دعواهای والدین، و طرز فکر مادر درباره اصول فرزندپروری. بسیاری از این عوامل در کیفیت رابطه مادر- فرزند در اوایل کودکی تاثیر میگذارند و این اثر ممکن است در ایجاد افسردگی کودکی عامل مهمی باشد.
عوامل روانشناختی:
تحقیقات نشان میدهند که در افسردگی کودکان دو عامل عمده نقش دارند: (۱) تعامل والد- فرزند و (۲) ایجاد شناختهای اشتباهی که افکار افسردگی را تولید و حفظ میکنند.
کودکانی که والدین افسرده دارند در مقابل افسردگی آسیبپذیرترند. در این رابطه ممکن است عوامل متعددی نقش داشته باشند. اولاً والدین افسرده از طریق تعامل با فرزندان میتوانند روحیه منفی خود را به آنها منتقل کنند، و کودکان نیز رفتارهای افسردهآمیز والدین را الگو قرار دهند. از طرف دیگر، والدین افسرده در مقابل تجربههای هیجانی فرزندان خود واکنش مناسب نشان نمیدهند و به این ترتیب باعث میشوند کودکان احساس درماندگی و عجز کنند یا نتوانند مهارتهای لازم برای تنظیم هیجان را یاد بگیرند، مهارتهایی که برای مقابله با تجربههای تحریکآمیز ضرورت دارند.
مطالعات نشان میدهند که مادران افسرده در مقایسه با مادران سالم، به هیجانات منفی ناشی از رنج کودکان توجه کمتری دارند. این پدیده نشان میدهد که مادران افسرده درباره رنجهای هیجانی فرزندان خود کمتر حساس هستند یا از آنها خوب آگاه نمیشوند.
همراه با بزرگتر شدن، در کودک شناختهایی غلط به وجود میآیند که با نشانههای افسردگی ارتباط دارند. مثلاً طبق نظریههای مربوط به سبکهای اِسنادی بزرگسالان: (۱) افراد افسرده، سبک استنتاجی بدبینانه در پیش میگیرند (رویدادهای منفی را به علتهای ثابت و کلی نسبت میدهند)؛ (۲) تمایل دارند عواقب رویدادهای منفی را بزرگتر از آنچه هست بدانند (فاجعهانگاری)؛ و (۳) تمایل دارند همه ویژگیهای منفی را به خود نسبت دهند.



درمان شناختی رفتاری درمان مؤثری برای افسردگی کودکان است.
رواندرمانی:
امروزه اکثراً درمان شناختی ـ رفتاری را در درمان افسردگی کودکان موثر میدانند. هدف از درمان شناختی ـ رفتاری، به چالشکشیدن باورهای غیرانطباقی و تقویت تواناییهای حل مساله و کفایت اجتماعی است. برای آشنایی بهتر میتوانید مقاله درمان شناختی ـ رفتاری به زبان ساده را مطالعه کنید.
مرور اخیر مطالعات کنترلشده در کودکان نشان داد که این روشها در کودکان همچون بزرگسالان سبب بهبود پایدار میشوند. سایر درمانهای «فعال» مانند فنون آرامسازی نیز به عنوان درمان کمکی افسردگی خفیف تا متوسط مفید بودهاند.
آموزش خانواده و مشارکت اعضای خانواده اجزای ضروری درمان کودکان افسرده است که به خصوص برای تشویق حل موثر تعارضات انجام میشود. مداخله خانوادگی به خصوص در پرداختن به تعارضات اهمیت دارد، زیرا تعارض مداوم ممکن است عود افسردگی را افزایش داده یا جلو بیندازد.
از طرف دیگر، تمام قراین حاکی از آن هستند که آسیب روانی والدین به ویژه افسردگی آنها با افسردگی کودک مرتبط است. طبیعی است مداخله در این الگوهای افسردهساز در کودک نیز تاثیر مستقیم دارد. از آنجایی که عملکرد روانی- اجتماعی کودکان افسرده ممکن است مدتهای طولانی مختل باقی بماند، وقتی پس از بهبود، دوره افسردگی ادامه پیدا کند، حمایت اجتماعی طولانیمدت از خانواده بیمار و در برخی موارد مداخلات مربوط به مهارتهای اجتماعی مفید واقع میشود.
هدف از آموزش مهارتهای اجتماعی، افزایش دادن مهارتها در کسب تقویت از جانب دیگران است. در این برنامهها، افراد نحوه استفاده از مهارتهای اجتماعی و ابراز مناسب این مهارتها را در موقعیتهای میانفردی مشکلزا آموزش میبینند.
مهارتهای مورد آموزش از جزئیات خاص کیفیت صدا و ژست بدنی تا فعالیتهای اجتماعی را شامل میشود. این مهارتها بر آموزش، سرمشقدهی، ایفای نقش، پسخوراند، تمرین در منزل و استدلالهای موقعیتی استوار است.
بازیدرمانی:
یکی دیگر از درمانهایی که برای کودکان افسرده بکار گرفته میشود، بازیدرمانی[۱] است. در بازی درمانی مجموعهای از روشهای مفید وجود دارد که برای درمان کودکان خردسالی که نمیتوانند خوب حرف بزنند و احساسات خود را دقیق بیان کنند، مورد استفاده قرار میگیرند. خودِ بازی ویژگی درمانی دارد و باعث میشود که کودکان کمتر احساس افسردگی کنند.
نویسنده: مصطفی پیمبری، کارشناسارشد روانشناسی بالینی
منابع:
– گنجی، مهدی (۱۳۹۲). آسیبشناسی روانی بر اساس DSM-5. تهران: نشر ساوالان.
– سادوک، بنیامین، و سادوک، ویرجینیا آلکوت (۲۰۱۲)، خلاصه روانپزشکی کاپلان، ترجمهی فرزین رضاعی، ۱۳۹۱، جلد سوم، تهران: نشر ارجمند.
– لطفی، فرح، و وزیری، شهرام (۱۳۹۰). روان شناسی مرضی کودک. چاپ یازدهم، تهران: انتشارات ارسباران.
[۱]. Play Therapy