احساس گناه
هرگاه که دست به انتخاب میزنیم، گزینهای را انتخاب و از گزینههای دیگر صرف نظر میکنیم. به عبارت دیگر میتوان اینگونه بیان کرد که یک گزینه زنده میماند و گزینههای دیگر میمیرند. شاید با این پرسش مواجه شوید که چرا از عبارت مرگ در مورد گزینههای انتخابنشده استفاده میکنیم؟ پاسخ در این نکته است که ریشهی فعل تصمیم گرفتن (Decide) در زبان لاتین به معنای کشتن یا به قتل رساندن است. پس با توجه به این معنا، هر اقدام به انتخابی در واقع انجام یک قتل است. ما برای اجتناب از چنین قتلی که احساس گناهمان را برمیانگیزد، خود را در حالت بیتصمیمی و تردید قرار میدهیم. ولی اگر بخواهیم از حالت تردید که ممکن است برایمان مشکلساز شود اجتناب کنیم، باید توان تحمل احساس گناه را در خود افزایش دهیم. با روان حامی همراه باشید.
انتخاب، تردید و احساس گناه
ما در زندگی خود نمیتوانیم هر کاری را که میخواهیم انجام بدهیم زیرا گزینههای پیش روی ما نامحدودند، درحالیکه طول و گسترهی زندگیمان در مقایسه با آن بسیار کوتاه و محدود میباشد. با این حال امیدواریم که همهی آنچه را میخواهیم داشته باشیم، ولی نمیتوانیم. ما همواره در حال انتخاب کردن هستیم.
با هر انتخابی که میکنیم احساس گناهی درونمان برانگیخته میشود، زیرا چیزی را برمیگزینیم که میخواهیم. اما چیزی که ما میخواهیم ممکن است لزوماً همان چیزی نباشد که عزیزانمان، خواهان آن هستند. بر این اساس به واسطهی انتخابهایمان به عزیزانمان یادآوری میکنیم که ما با آنها تفاوت داریم یا به عبارتی ما، آنها نیستیم. ما آنچیزی را انتخاب میکنیم که میخواهیم، آنها هم همینطور، چیزی را انتخاب میکنند که خواهان آن هستند و باید هم این گونه باشد. چون آنها مثل ما نیستند.
همانطور که گفته شد تمایلات و خواستههای ما با دیگران متفاوت است و این میتواند باعث آزردهخاطر شدن آنها از ما شود. مثلاً وقتی که کسی میخواهد با ما دوست شود در حالیکه تمایلی به این کار نداریم. یا هنگامی که مراجعی از ما وقتی برای ملاقات میخواهد اما زمانی برای اختصاص دادن به او در برنامه کاری خود نداریم. چنین شرایطی میتواند احساس نا امیدی را در این افراد به وجود آورد و خودمان نیز ممکن است احساس دردناک گناه را تجربه کنیم با دانستن این موضوع که اگر خودمان را وقف آنها میکردیم، میتوانستیم آنها را خوشحال کنیم. اما اگر این کار را هم انجام دهیم صرفاً خواستهایم که از احساس گناه ناشی از «نه گفتن» به خواستههای آنان اجتناب کنیم.
ما باید با احساس گناه برآمده از انتخاب کردن، کنار گذاشتن دیگر گزینهها و همچنین از بین بردن برخی از روابطمان کنار بیاییم و آن را تحمل کنیم. وقتی آیندهای را برای خود برمیگزینیم، آیندهی دیگری را کنار میگذاریم. وقتی رابطهای را انتخاب میکنیم از رابطهی دیگری صرفنظر میکنیم و هنگامی که شخصی را انتخاب میکنیم از شخص دیگری چشم پوشی میکنیم. حتی یک شخص چند همسری به صورت هم زمان نمیتواند انتخاب کند که فقط یک همسر داشته باشد. هر گزینهای که انتخاب میشود، دیگر گزینهها کنار گذاشته خواهند شد. مرگ، احساس گناه و محدودیتها در کالبد زندگی ما تنیده شدهاند.
پس هرگاه در زندگی با تردید مواجه شدید این سوالات را از خودتان بپرسید:
-
انتخابتان بر اساس خواستههایتان است یا ترس؟
ما اغلب اجازه میدهیم تا ترس برایمان تصمیمگیری کند و کنترل زندگیمان را به جای خودمان به دست بگیرد. ما اغلب اوقات از تغییر کردن میترسیم. و این موضوع به این معنا نیست که نباید قدم بعدی را به خاطر ترس از تغییر برداریم بلکه احساس ترس گام بعدی در تغییر میباشد. در واقع زمانی که تمایل به تغییر داریم، ترس از تغییر خود را نشان میدهد. تکلیف ما این است که با ترس خود مواجه شویم، ترسی که ناشی از اشتیاق ما به کشف اعماق وجودمان است.
-
آیا به این خاطر مردد هستید که نمیخواهید دیگران را نا امید کنید؟
اگر شما خودتان باشید، برای همیشه افرادی را که آرزو دارند شما با خیالات و تصوراتشان یکسان باشید را ناامید خواهید کرد. اگر شما ناامید شدنشان را بپذیرید، آنها نیز به سرعت قادر خواهند بود که واقعیت شما را بپذیرند. ولی اگر به خاطر ترس از ناامید کردن آنها در تصمیم خود مردد بمانید، در حقیقت خودتان را مأیوس خواهید کرد و با این کار، خودتان را بر چوبهی دار آرزوهای آنان به دار خواهید آویخت.
-
آیا مردد هستید به دلیل اینکه احساس میکنید آمادگی ندارید؟
در پاسخ باید بگوییم که ما هیچگاه برای زندگی آماده نیستیم. چه آماده باشیم و چه نباشیم زندگی به جریان خودش ادامه خواهد داد. ما با زندگی کردن یاد میگیریم، نه با صبر کردن و منتظر ماندن. هر وقت بپذیرید که ما هیچ وقت برای زندگی آماده نیستیم، میتوانید به زندگی ادامه دهید و برای شکستهای پیش رو و درس گرفتن از آنها آماده باشید. و به واسطهی این جسارت هیجانی یعنی یادگیری و درس گرفتن در طول زندگی، دانش و خردی را خواهید یافت که به دنبالش بودهاید.
ما اگر نتوانیم احساس گناه برآمده از انتخاب کردن را تحمل کنیم، دست به انتخابی مخرب و زیانآور خواهیم زد و آن بیتصمیمی یا تردید است. به وسیلهی تردید تلاش میکنیم تا از کشتن یک گزینه اجتناب کنیم. اما با عدم انتخاب و درنگ کردن، زندگی خودمان را نابود خواهیم کرد و این یعنی تلاش برای متوقف کردن رودخانهای که در هر حال به جریان خودش ادامه میدهد. کار دیگری که میکنیم این است که منتظر بمانیم تا زندگی برایمان تصمیم بگیرد، که این کار را خواهد کرد. همینطور که زمان میگذرد، زمان رفتن به دانشگاه، داشتن فرزند و کار کردن سپری خواهد شد تا درنهایت رودخانهی زندگی به سمت آبشار سرازیر شود و ناگهان با مرگ خود مواجه شویم، متحیر از اینکه چرا خودمان را در بند کرده بودیم. و آنگاه با احساس گناه ناشی از زندگی نابود شدهی خود مواجه خواهیم شد. زندگیای که فقط با گرفتن یک تصمیم میتوانستیم در آن گشایشی ایجاد کنیم.
نویسنده: جان فریدریکسون
مترجم: مجید افشاری
https://psychcentral.com/blog/choice-indecision-and-guilt


