در طول سال انتخابات چه اتفاقی برای ذهن شما میافتد
بسیاری از ما مطمئن هستیم که قادریم برای شیوۀ عمل خود در هر موقعیتی انتخابهای منطقی و آزاد داشته باشیم. امّا روانعصبشناسی شواهد متقاعدکنندهای فراهم کرده که انسانها اساساً دو ذهن در یک مغز دارند، آنها بهطور مداوم برای کنترل افکار و نهایتاً رفتار اخلاقی ما در رقابت هستند.
غریزههای شبهحیوانی بقا غالباً سیستم تفکر ۱ نامیده میشود که از بخشهای بدوی مغزهای میانی و پایین نشأت میگیرد. احساسات، سوگیریها و پاسخهایی که از این بخشها ریشه میگیرند، بهصورت ناهشیار در مورد تهدیدهای بالقوه به ما هشدار میدهند و عمدتاً از ترس استفاده میکنند. از نظر تکاملی افکار هشیار بسیار جدیدتر و استدلال منحصربه فرد انسان، از کورتکس جدید که در نواحی پیشانی مغز واقع شده است نشاءت میگیرد و معمولاً سیستم تفکر ۲ نامیده میشود.
در اصل سیستم ۲ با ارزیابی منطقی خطر تهدیدهای ادراک شده و اضافه کردن اخلاق به تصمیمهای نهایی ما، واکنش به پاسخهای پایه هراس یا گریز ایجادشده توسط سیستم ۱ را نظارت و اصلاح میکند.
سیستم ۱ بسیار کارآمد و آسان است و سریعاً به آنچه بهعنوان خطری برای تسلط یا بقای ما ادراک شده است واکنش نشان میدهد. زمانی که انسانها با فرد یا گروهی روبهرو میشوند که متفاوت است (یعنی از نظر جنسیت، نژاد، مذهب، وابستگی سیاسی، جهتگیری جنسی یا ملیت)، سیستم ۱ هشدار میدهد. به خاطر بیاورید که این واکنشها ناهشیار هستند و در دسترس ما نیستند، بنابراین نمیتوانیم آنها را کنترل کنیم. ما به سمت غریزه حیوانی خود برای خشونت، نژادپرستی، تعصب و زنستیزی حرکت خواهیم کرد، مگر اینکه سیستم ۲ استدلال ما احساس کند که ترس/نفرت طبیعی ما غیرطبیعی است و مداخله کند.
وضعیت هشیار سیستم ۲ معایب آشکاری دارد، زیرا نیازمند مقادیر زیادی حافظه کاری و انرژی است تا به همۀ ترسها و واکنشهای بدون تلاشی که از ذهنهای اولیه سیستم ۱ نشاءت میگیرد وزن بدهد.
حافظهی کاری (فعال) در افراد مختلف به طرز چشمگیری متفاوت است و با افزایش سن کاهش مییابد. بنابراین میشود گفت که حتی روشنفکرترین و معقولترین افراد هم بهطور مداوم در حال کشمکش با این غریزه کشتن دشمن و شادی کردن از تسلط ادراکشده هستند که مبتنی بر سیستم ۱ است.
یک خطر شدید این دوگانگی نامتوازن در طرز فکر انسان، ظرفیت یکپارچه آن برای تولید کردن تنفر عمیق و شدیدی است که در نژادپرستی، تعصب و خشونت لجامگسیختۀ کور دیده میشود، مخصوصاً در موقعیتهایی که عدم قطعیت وجود دارد.
این ویژگی انسانی برای توجیه جنگها و نسلکشیها توسط بعضی از ظالمترین دیکتاتورهای تاریخ استفاده شده است. بنابراین خطر واقعی این است که غریزههای نخستین سیستم ۱ به سادگی قانع میشوند «دیگران» خطرناک هستند و استدلال منطقی ظرفیت اندکی برای متوقف کردن آنها دارد.
بعلاوه اگر یک تهدید بهطور پیوسته به وسیله مواجه مکرر تقویت شود، طبیعت مکانیسمهای ژنتیکی (در واقع اپیژنتیک) دارد که مطمئن شود ترس تشدید و یاد گرفته شده است و پاسخ ما به آنها تنها قویتر میشود. در حقیقت مطالعات بیشماری نشان میدهند که هر بار ما توسط ترس تحریک میشویم و پاسخ میدهیم، این پاسخ ترس تکراری بهطور اپیژنتیک DNA مغز را تغییر میدهد که این به نوبه خود روی بروز ژنها تأثیر میگذارد که انتقالدهندههای عصبی و تولید سلولهای عصبی جدید را تغییر میدهد که نهایتاً یک الگوی مدار عصبی ویژه مبتنی بر ترس را پایهریزی میکند. بهطور خلاصه این پاسخ انطباقی ترس و دشمنی سیستم ۱ را مطمئن میکند که «هدف وسیله را توجیه میکند»، که بعد آغازگر واکنشها و اغلب فاجعه است.
به عنوان دانشمندی که چگونگی تغییر ساختار DNA انسان و عملکرد ژنها (شامل ژنهای مغز) در نتیجه مواجه محیطی مکرر را مطالعه میکند، محیط سیاسی حال حاضر کاملاً قابل پیشبینی بود. کارشناسان سیاسی که تأثیر سیاستهای مبتنی بر ترس ترامپ و برگزیت (جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا) را کم برآورد کردند، هیچ تصوری از اینکه لانه خرگوش چقدر عمیق است نداشتند، چرا که پوپولیستهای دستراستی به غرایز مسلط سیستم ۱ و بلاتکلیفی اکثریت کارگران چنگ زدند که در بیش از ۴۰ سال نیروهایی فراتر از کنترل خود را احساس میکردند که به بلاتکلیفی و ایستایی دستمزدها منجر میشدند.
بنابراین وقتی شخصیتهای ناسیونالیست و حزبهای سیاسی اعلام میکنند که راهحل مشکلات این کارگران این است که خودشان را از دست یک قبیله متفاوت و مهاجم (مسلمان، هیسپانیک، جوامع LGBT و غیره) خلاص کنند، از یک استراتژی امتحان شده و درست بهره میبرند تا به بدترین و قابل پیشبینیترین ماهیت مردمانی چنگ بزنند که در حال صدمه دیدن هستند. متأسفانه سیستم ۱ تحت اینچنین شرایطی ظرفیت یا تمایل اندکی برای آزمودن اعتبار منطقی استدلالهای متقاعدکننده افراد عوامفریب دارد.
نتیجه یک همهگیری سراسری قابل پیشبینی و بهطور بالقوه ویرانگر از ترس است که هدایتگر آن مواجههای است مداوم با چرخههای اخبار ۲۴ ساعته که به صورت گرافیکی صحنههایی از تیراندازی و گردن زدن را توصیف میکنند طوری که انگار در خانههای ما اتفاق میافتند. بدبختانه استدلال حسابشده سیستم ۲ با یورش تهدیدهای ادراک شده که از هر گوشه جهان برمیخیزند هیچ تطابقی ندارد.
خیلیها استدلال خواهند که تهدیدها و ترسهای فلجکننده موجه هستند. یکی دیگر از نقصهای عمده سیستم ۱ این است که هیچ ظرفیتی برای تحلیل آمار ندارد. واقعیت این است که دادههای آمارهای محلی و ملی همه انواع جرائم، همینطور خشونت جهانی، نشان میدهد که ما هیچوقت تا این حد ایمن نبودهایم و سیاره ماهم صلحآمیزتر نبوده است.
امّا سیستم تفکر ۱ ما نمیتواند این تحلیل کمّی را بپذیرد. استیون پینکر در کتاب خود میگوید «کاهش خشونت شاید قابلتوجهترین پیشرفت در تاریخ گونه ما است که کمترین تقدیر از آن شده است.». علیرغم تراژدیهای ناگوار اخیر، دادهها نشان میدهند که در خاک آمریکا در ازای هر نفری که توسط تروریسم کشته شده، بیشتر از ۱۰۰۰ نفر به خاطر سلاحهای گرم کشته شدهاند.
کاملاً حق با میت رامنی بود، زمانی که گفت: «رئیسجمهور روی ماهیت ملت ما و جاری ساختن نژادپرستی، تعصب و زنستیزی تأثیردارد، تمام این چیزها برای قلب و منش آمریکا فوقالعاده خطرناک هستند.». هیچ شکی ندارم که افراطگرایان سیاسی در آمریکا و سراسر جهان برای منافع خودشان به دمیدن در آتش تهدیدهای مبالغهآمیزی ادامه میدهند که توجیهگر صداهای بلندشده برای ترس، تنفر، تبعیض و محدودیتهایی است که اقلیتهای آسیبپذیر را نشانه گرفته است. قطعاً تاریخ پاسخ ما به این هشدارهای بیپروا و تأثیر آنها بر ذهنهای دوگانه برای تعیین اخلاق جمعی ما و سرافرازی ما بهعنوان مردم را ثبت خواهد کرد.
نویسنده: F. Ski Chilton
منبع: Psychology Today
ترجمه: شعیب قاسمی
Sources:
- Stanovich, K. E., & West, R. F. (2000). Individual differences in reasoning: Implications for the rationality debate? Behavioral and Brain Sciences, 23(05), 645-665.
- Evans, J. S. B. T. (2008). Dual-Processing Accounts of Reasoning, Judgment, and Social Cognition. Annual Review of Psychology, 59(1), 255-278
- Sweatt, J. D. (2009). Experience-dependent epigenetic modifications in the central nervous system. Biological Psychiatry, 65(3), 191-197.
- Steven Pinker, The Better Angels of Our Nature: Why Violence Has Declined (New York: Penguin Books, 2012), 692.
- http://www.cnn.com/2015/10/02/us/oregon-shooting-terrorism-gun-violence/