خاستگاه مشکلات روانی بیشتر درون فردی و بازتاب سبک زندگی مخربی است که فرد در اوایل کودکی آن را ساخته است. درمان آدلری با تمرکز بر سبک زندگی فرد، به طور سنتی به شکل فردی اجرا شده است با وجود این، درایکورس، شاگرد سرشناس آدلر نخستین شخصی است که گروه درمانی را در مطب خصوصی به کار برد. چون سبکهای زندگی مخرب در روابط میان فردی آشکار میشود جلسه گروهی اطلاعات مفیدی درباره چگونگی مشکل آفرینی بیماران در روابط با دیگران فراهم میکند.
تعارض های درون فردی در نظریه روانشناسی فردنگر آدلر
اضطراب و دفاعها از تعارض های درون فردی در روانشناسی فردنگر است.
سبک زندگی هر فرد هر قدر هم که خودشکن یا خودتخریبگر باشد دست کم احساس امنیت ایجاد میکند. وقتی درمانگر در اعتبار سبک زندگی بیمار شک ایجاد یا آن را تهدید میکند، اضطراب برانگیخته میشود و بیمار آماده مقاومت در مقابل درمان میشود. بیمار ممکن است برای ترساندن درمانگر از ادامه درمان به اضطراب متوسل شود، مثل مواردی که وقتی درمانگر به کاوش ادامه میدهد بیمار تهدید به وحشت زدگی میکند.
بنابراین اضطراب در خدمت هدف اصلی جلوگیری از اقدام بیمار و پیشروی او به سوی آینده است. اضطراب همچنین ممکن است صحنه دیگری از عملیات را فراهم کند و به بیماران امکان بدهد که توجه خود را از حل مسائل زندگی به تلاش برای حل اضطراب شدیدی معطوف کنند که خودشان آن را با اشتغال ذهنی مداوم ایحاد کردهاند. درمانگر نباید نگران برخورد مستقیم با اضطراب باشند. با وجود این، درمانگران باید از گرایش خودشان به اجتناب از تحلیل سبک زندگی مخرب بیماران به دلیل ترس از اینکه مبادا اضطراب شدید آنان به عنوان بهانهای برای پناه بردن به سبک زندگی امن اما ناموفق عمل کندف آگاه باشند.
رایجترین و مهمترین ساز و کار دفاعی جبران است. جبران فقط وظیفه دفاع علیه اضطراب را ندارد بلکه بیشتر دفاعی در مقابل احساسهای ناخوشایند حقارت است. جبران به خودی خود مشکل آفرین نیست. هدف دست یابی به برتری که شخص برای رسیدن به آن تلاش میکند تعیین کننده این موضوع است که جبران منجر به مشکل میشود یا نه. شخصی که احساس حقارت اندامی شدیدی دارد ممکن است با جبران کردن و تلاش برای دست یابی به برتری دچار خودبیمارانگاری شدید شود، یا ممکناست با تشویق و ترغیب به پزشک محترمی در جامعه تبدیل شود و به این ترتیب حقارت عضوی خود را جبران کند.
هدف رواندرمانی از بین بردن احساس حقارت یا قرار دادن ساز و کارهای مقابله کارآمدتر به جای جبران نیست. منظور از درمان کمک به بیماران است تا تلاشهای جبرانی را از هدفهای خودخواهانه و خودبینانه به سوی ارزشهای اجتماعی مفید و اصلاح خود تغییر جهت دهند.
عزت نفس یکی دیگر از تعارض های درون فردی در روانشناسی فردنگر است.
برای نشان دادن اینکه مشکلات عزت نفس در درمان آدلری اهمیت دارد درباره احساس حقارت به اندازه کافی صحبت شده است. راه حل مشکل عزت نفس این نیست که به اشخاص ناسازگار اطمینان داده شود که واقعاً اشکالی ندارد. همچنین عزت نفس از طریق ترغیب بیماران به خویشتننگری و تحلیل همه جزئیات پیچیدهی سالهای اولیه زندگیشان تقویت نمیشود. حل معمای عزت نفس در این است که وقتی انسانها ترغیب شوند خود را فراموش و زندگی کردن به خاطر دیگران را آغاز کنند، دیگر عزت نفس مشکل آفرین نخواهد بود. فقط با برقراری نوعی از سبک زندگی که از نظر مردم با ارزش است میتوان احساس عزت نفس استواری ایجاد کرد. پیامد طبیعی زندگیای که در آن ارزش انسانهای همنوع پذیرفته میشود، شکلگیری خود یا خویشتنی است که شایستهی بالاترین احترام است.
مسئولیت از دیگر تعارض های درون فردی در روانشناسی فردنگر است.
کسانی که میخواهند عاری از آسیب باشند باید توانایی تحمل بار مضاعف مسئولیت شخصی و مسئولیت اجتماعی را داشته باشند. انسان وقتی آگاه شود که خود خلاق او مسئول نهایی تبدیل واقعیتهای عینی زندگی به رویدادهایی است که معنای شخصی دارند با مسئولیت نهایی انتخاب هدفهای فعلی مواجه میشود. مسئولیتی که شکوفایی در آیندهای عالی را امکانپذیر خواهد کرد. وقتی انسانها مسئولیت شکلدهی زندگی خود را میپذیرند باید مسئولیت تأثیر سبک زندگیشان بر جامعه را به عهده بگیرند. برای مثال آیا انسان میتواند با کمک کردن به ایجاد شخصیتی کاملتر برای دستیابی به زندگی کاملتر تلاش کند، در حالیکه همزمان محیط زیست را آلودهتر میکند؟ شخصی امکان دست یابی به یکپارچگی (تمامیت) را دارد که به امیدهای بشر پاسخ بدهد.


