درد، حاصل طبیعی انسان بودن و در نتیجه اجتنابناپذیر است چراکه اتفاقات ناگوار زندگی درد تولید میکنند؛ انسانها چه دلشان بخواهد چه نخواهد عزیزانشان را از دست میدهند، پیر میشوند، بیمار میشوند و … .
در برخورد با درد زندگی، ما انسانها ۲ راه حل داریم:
- روبهرو شدن با واقعیت یا همان درد زندگی
- فرار از واقعیت
رنج، درد خود ساخته است؛ از دست دادن عزیزان قطعا” دردآور است اما زمانی که فرد نخواهد با این درد مواجه شود و از آن فرار کند یعنی راهحل دوم را انتخاب نماید، دچار رنج خواهد شد.
انسانها با استفاده از مکانیزمهای دفاعی از درد زندگی دوری میکنند یعنی به جای مواجه شدن با واقعیت از آن اجتناب میورزند و همین اجتناب باعث رنج آنان میشود و دیگر نمیتوانند به شیوهای مؤثر و سالم با درد زندگی برخورد کنند. دردِ فقدان، ناخوشی، مرگ و … اجتنابناپذیر است اما رنج ناشی از دفاعهایمان به انتخاب ما بستگی دارد. اگر یاد گرفته باشیم دردهایمان را ببینیم و با آنها مقابله کنیم دچار رنج نخواهیم شد.
درد زندگی را هیچکس جز خدا نمیتواند درمان کند. تنها گاهی دیگران میتوانند آن را تسکین دهند که البته این افراد کسانی جز رواندرمانگران هستند. مثلا” درد فقر یک فقیر را فردی خیّر با دادن کمک مالی میتواند تسکین دهد.
اما نقش رواندرمانگران در کاستن از رنج بیماران چیست؟
رواندرمانگران در طی روند درمان از طریق مواجه کردن بیماران با ترسهایشان به آنها کمک میکنند تا از درد خود فرار نکنند و بدین شیوه از رنج آنها میکاهند.
از جمله مؤثرترین تکنیکها برای مواجه کردن فرد با ترسهایش که در واقع در نتیجهی فرار از درد ایجاد شدهاند، تکنیکهای رواندرمانی پویشی کوتاه مدت فشرده (ISTDP) هستند. در این نوع از رواندرمانی، هدف درمانگر این است که با سرعتی متناسب با تحمل بیمار (نه خیلی زیاد و نه خیلی کم)، وی را با درد زندگی مواجه کند.
زهرا زابلیپور
منبع:
فردریکسون، جان. (۱۳۹۴). همآفرینی تغییر: فنون تأثیرگذار درمان پویشی (ترجمهی عنایت خلیقی سیگارودی). تهران: ارجمند. (تاریخ چاپ به زبان اصلی ۲۰۱۳).


