هر دو از آن جهت که علم هستند شباهتهایی دارند اما ما در این مقاله به تفاوتهای آنها میپردازیم. روانشناسی اجتماعی بنیادی علمی است که به دنبال اکتشافات است. روانشناسی اجتماعی کاربردی همان طور که از نامش بر میآید به دنبال کاربرد اکتشافات است. با روان حامی همراه باشید.
تفاوت اول:
روانشناسان اجتماعی بنیادی علاقه خاصی به تدوین و آزمون نظریهها دارند. ممکن است که مطالعات را به دلیل کنجکاوی دربارهی بعضی از پدیدهها انجام دهند. در صورتی که روانشناسان اجتماعی کاربردی تمرکز خود را بر فهم و حل مسائل عملی قرار میدهند.
روانشناسان اجتماعی کاربردی لزوما برای درک علل ایجاد کننده مسایل اجتماعی دست به مطالعه نمیزنند. و این که در نهایت این دسته از روانشناسان به فکر بهبود کیفیت زندگی افراد هستند.
تفاوت دوم:
تمایل روانشناسان اجتماعی بنیادی به استفاده از رویکرد قیاسی است. طبق این رویکرد، آنها با یک نظریه خاص شروع میکنند. و به بررسی این مطلب میپردازند که نظریه تا چه اندازه میتواند در فهم رفتارهای مختلف اجتماعی سودمند باشد.
اما در مقابل، روانشناسان اجتماعی کاربردی به استفاده از رویکرد استقرایی تمایل دارند. آنها از یک مسئله اجتماعی خاص آغاز میکنند. سپس به بررسی این موضوع میپردازند که نظریههای گوناگون تا چه اندازه میتوانند به فهم این مسئله خاص کمک کنند. و یا این که کدام نظریه برای رفتار خاص ایجاد کننده مسئله مذکور بهترین تبیین را ارایه میدهد.
پس در نتیجه اگر ما با یک مشکل مواجه شدیم. و خواستار رفع آن بودیم از رویکرد استقرایی استفاده میکنیم (مسئلهگرا). در واقع تمام نظریاتی را که به حل مشکل ما میتوانند کمک کنند را جمع آوری میکنیم. در مقابل در رویکرد قیاسی ما نظریاتی را طراحی و تدوین میکنیم (نظریهگرا). سپس از نظریه برای تببین رفتارهای اجتماعی استفاده میکنیم.
محمدامین موفق – HotsonHor M.A.M
منبع: کتاب روانشناسی اجتماعی کاربردی، استگ.


