در طول تاریخ، اصطلاحات مختلفی برای اشاره به نابهنجاری به کار رفته است مانند آسیبشناسی روانی، ناسازگاری، اختلال هیجانی و بیماری روانی. این اصطلاحات برای اشاره به مشکلاتی که به مغز و ذهن انسان ربط داشته باشد به کار میروند.
به طور کلی مطالعه علمی مشکلات روانشناسی نابهنجاری (abnormal psychology) نامیده میشود. مانند هر علم دیگری، کسانی که در این رشته مشغول فعالیت هستند یعنی دانشمندان بالینی، به طور سیستماتیک، اطلاعات لازم برای توصیف، پیشبینی، و تبیین رفتار نابهنجار را جمعآوری میکند. سپس اطلاعات گردآوری شده، توسط درمانگران برای ارزیابی، شناسایی و درمان الگوهای نابهنجار عملکرد افراد به کار بسته میشود.
رفتار نابهنجار یا نابهنجاری روانشناختی چیست؟
دانشمندان و درمانگران بالینی در کار خود برای تشیخص نابهنجاری با دشواریهای متعددی روبرو هستند. دلیل این دشواری نیز این است که تعریف نابهنجاری بسیار سخت است. اگر بخواهیم به یک تعریف معقول و نسبتاً جامع از رفتار نابهنجار داشته باشیم بهتر است فرمولی برای تعریف آن داشته باشیم. بسیاری از متخصصان این حوزه، بر سر چهار معیار اصلی رفتار نابهنجار یا نابهنجاری روانشناختی توافق دارند که به آن چهار D (four D) میگویند:
- deviance: انحراف
- distress: پریشانی یا رنج
- dysfunction: عملکرد نامناسب یا بدعملکردی
- danger: خطر
بنابراین، الگوهای نابهنجار روانشناختی معمولاً منحرف (متفاوت، افراطی، غیرمعمول، و عجیب و غریب)، پریشان کننده (ناخوشایند و ناراحتکننده برای شخص)، عملکرد نامناسب (با توانایی شخص برای انجام فعالیتهای روزانه به صورت سازنده، تداخل میکند) و احتمالاً خطرناک است. این تعریف یک شروع مناسب و مفید برای شناخت نابهنجاری روانشناختی در اختیار ما قرار میدهد.
درست است که فرمول four D در تعریف و تشخیص نابهنجاری به ما کمک میکند، در عین حال اما باید نسبت به محدودیتهای آن آگاه باشیم. در ادامه هر یک از معیارهای چهارگانه را مورد بررسی قرار میدهیم و محدودیتهای هر کدام را توضیح خواهم داد.
انحراف (deviance)
نابهنجاری روانشناختی یا رفتار نابهنجار معمولاً، عملکردی است که منحرف است، اما از چه چیزی؟ معمولاً عملکردی دارای انحراف محسوب میشود که از عملکرد، رفتار، فکر و احساس افراد دیگر در زمان و مکان مشخص متفاوت باشد. یعنی اگر رفتاری از آنچه مناسب یک «زمان و مکان خاص» با سایر افراد در همان زمان و مکان متفاوت باشد ما میتوانیم آن رفتار، فکر یا احساس را به عنوان نابهنجار در نظر بگیریم. به عنوان مثال ما انتظار نداریم که یک نفر هر شب قبل از خواب گریه کند، از دنیا متنفر باشد، آروزی مرگ داشته باشد یا از صداهایی اطاعت کند که دیگران آنها را نمیشنوند، زیرا اکثر انسانها این کارها را نمیکنند و به این صورت فکر نمیکنند.
به طور خلاصه، رفتار، افکار و هیجانهایی که به طور اساسی با آنچه جامعه آنها را مناسب میداند متفاوت باشد، نابهجار هستند. هر جامعهای برای خودش هنجارهایی دارد و رفتارهایی که هنجارهای قانونی را زیر پا بگذارد به عنوان جرم شناخته میشود و رفتارها، افکار و هیجانهایی که هنجارهای عملکرد روانشناختی را زیر پا بگذارد به عنوان نابهنجار شناخته میشود. اما باید نسبت به محدودیتهای «انحراف از هنجارها» آگاه باشیم:
- قضاوت درباره رفتار نابهنجار بر اساس نرمها و هنجاری جامعه، در بین جوامع مختلف، متفاوت است. هنجارهای جامعه محصول فرهنگ ویژه آن جامعه است. مثلا یک جامعه ممکن است رقابت و جامعه دیگری همکاری را ارزشمند بداند، بنارراین جامعه اول ممکن است رفتارهای جرأتمندانه و حتی پرخاشگری برای رسیدن به اهداف را نرمال در نظر بگیرد، اما در جامعه دوم این رفتار غیرقابل قبول است.
- ارزشهای جامعه در طول زمان تغییر میکند. بنابراین رفتار نابهنجاری نیز خواهد کرد.
- قضاوت درباره نابهنجاری به شرایط خاص و همچنین به فرهنگ بستگی دارد. به عنوان مثال واکنش نشان دادن به فقدان و مرگ عزیزان در فرهنگهای مختلف، تفاوت بسیاری دارد. بنابراین آیا یک روش مناسب برای نشان دادن به این تجربهها وجود دارد؟ و آیا ما با تمام این واکنشها را نابهنجار بنامیم؟
پریشانی یا رنج (distress)
گاهی اوقات، حتی رفتاری که به عنوان غیرمعمول در نظر گرفته میشود، لزوماً به معنای نابهنجار نیست. بنابر نظر بسیاری از متخصصان، رفتارها، ایدهها و هیجانها برای این که مشمول تشخیص نابهنجاری شوند باید باعث ایجاد ناراحتی و پریشانی شوند. این مثال را در نظر بگیرید. در میشیگان گروهی وجود دارد به نام «شکنندگان یخ». آنها در زمستان به دریاچههای یخ زده میروند و شنا میکنند. هر چه هواد سردتر باشد آنها بیشتر ترغیب میشوند که در دریاچه شنا کنند. یکی از آنها که ۱۷ سال دارد گفته است که چالش در برابر طبیعت را دوست دارد. یک وکیل ۳۷ ساله گفته است که شوک شنا کردن در آب یخ زده برای سلامتیاش خوب است.
به طور قطع، افراد این گروه با اکثر افراد جامعه متفاوت هستند، اما آیا رفتارشان نابهنجار است؟ آنها نه تنها از این کار رنج نمیبرند که برایشان انرژی بخش است. در واقع احساسات مثبت آنها، باید باعث شود که ما نسبت به در نظر گرفتن رفتار انحرافی به عنوان نابهنجار، به تأمل وادار کند.
به عبارت دیگر اگر کسی از رفتاری که انجام میدهد رنج نمیبرد و پریشان نمیشود آیا باید رفتارش را نابهنجار تشخیص دهیم؟ نه لزوماً.
اما در برخی از رفتارهای نابهنجار مانند رفتارهای کسانی که مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند، احساس رنج وجود ندارد، بلکه بر عکس احساس لذت وجود دارد. با وجود این، نباید رفتارهایی را که باعث رنج نمیشوند به عنوان نابهنجار در نظر نگیریم؟
عملکرد نامناسب (dysfunction)
رفتار نابهنجار عموماً باعث عملکرد نامناسب میشود. منظور از عملکرد نامناسب این است که باعث میشود فرد نتواند کارها و فعالیتهای روزانهاش را انجام دهد. معمولاً وجود نابهنجاری باعث میشود که فرد نتواند از خودش مراقبت کند.
دوباره فرهنگ در این مسئله نقش دارد. در واقع فرهنگ از ما انتظار دارد که ما فعالیتها و وظایفمان را انجام دهیم. به همین خاطر وقتی کسی نتواند کارها، وظایف شغلی، تحصیلی و اجتماعیاش را انجام دهد به عنوان یک فرد نابهنجار شناخته میشود.
خطر (danger)
یکی دیگر از معیارهای چهارگانه برای تشخیص رفتار نابهنجار یا نابهنجاری روانشناختی رفتاری است که برای خود فرد یا دیگران خطرناک است. افرادی که به صورت مداوم رفتارشان بدون دوقت، با خشونت و همراه با آشفتگی است خودشان و دور و وریهایشان را در معرض خطر قرار میدهند. اما این معیار هم محدودیت خاص خود را دارد:
- با اینکه، خطر یکی از ویژگیهای عملکرد روانشناختی نابهنجار است، پژوهشها نشان دادهاند که در واقع، ویژگی خطرناک بودن رفتار بیشتر یک استثناست نه یک قاعده اصلی. زیرا بسیاری از افرادی که مبتلا به اضطراب یا افسردگی هستند معمولاً خطر زیادی برای خود و دیگران ندارند.
درمان چیست؟
وقتی تشخیص داده میشود که یک نفر به نابهنجاری روانشناختی مبتلا شده است، به دنبال درمان آن میرود. درمان، روندی است که برای تغییر رفتار نابهنجار به سمت رفتار بهنجار طراحی شده است. جروم فرانک معتقد است که تمام انواع درمانها داری سه ویژگی ضروری هستند:
- وجود کسی که رنج میبرد و به دنبال درمان آن است
- یک درمانگر آموزش دیده
- ملاقاتهای مکرر بین کسی که رنج میبرد و کسی که درمان میکند که در این ارتباطها درمانگر تلاش میکنند تغییراتی در وضعیت هیجانی، نگرشها و رفتارهای کسی که رنج میبرد ایجاد کند.
منبع:
آسیب شناسی روانی رونالد کومر
مترجم: حمید بهرامی زاده


