سبک دلبستگی عموماً در دواران کودکی شکل میگیرد و در صورت مختل شدن آن، تأثیرات تخریبگری بر زندگی آتی دارد. این تأثیرات در روابط رمانتیک خود را بیشتر نشان میدهد. با روان حامی همراه باشید.
تا به حال متوجه شدهاید که الگوهای ناسالم خاصی را در تمام روابط خود تکرار میکنید، و هر بار امید به نتایج متفاوت دارید؟
باید بدانید که شما تنها نیستید، به عنوان موجودات تحت تأثیر عادت، تغییر برخی رفتارهای خودتخریبگر (علیه خود)، به رغم تلاش زیاد ما، غیرممکن بنظر میآید که در روابط بینفردی خود را به شکل شروع ارتباط با افراد نامناسب یا بروز رفتارهایی ست که تخریبگر ارتباط است، خود را نشان میدهد.
این پدیده را میتوان با نگاه از دریچهی نظریه دلبستگی، بهتر درک کرد.
بر اساس کار ماری آینوورث و جان بالبی، نظریه دلبستگی بیانگر این است که ما هر یک از سبک دلبستگی خاصی داریم (شیوههایی که ما با دیگران مرتبط میشویم) که در دوران کودکی شکل میگیرد و بر روابط بزرگسالی – به ویژه روابط عاشقانه – اثر میگذارد.
هدف اولیهی سیستم دلبستگی این است که احتمال بقای نوزادان افزایش یابد که در واقع این سیستم توسط روند انتخاب طبیعی بوجود آمده تا در مواقع تجربه پریشانی، در کودکان فعال شده تا با نزدیکیجویی به مراقب آرام گیرند.
از منظر تکاملی، دلبستگی، برای افزایش احتمال بقای نوزاد از طریق نزدیکی بین مراقبین و کودکان طراحی شده است که از دیدگاه روانشناسی، نزدیکی و وابستگی به مراقب ترس، اضطراب و انواع مختلف ناراحتی را کاهش میدهد، و به نوزاد امکان میدهد که به ابعاد مختلف محیط توجه کرده و مهارت کسب کند. میتوان از سیستم دلبستگی مانند یک خلبان خودکار برای انسانها استفاده کرد به این شکل که هنگامیکه به درستی کار میکند، ما میتوان یم از پروازمان لذت ببریم. اما، زمانی که کار سیستم دچار مشکل میشود و ما به تنهایی باید شرایط را مدیریت کنیم، اضطرابمان افزایش مییابد، زیرا در هر لحظه ممکن است هواپیما سقوط کند. هنگامی که نوزادان در معرض آشفتگی هستند، غریزه طبیعی آنها گریه کردن است تا از مراقب توجه و پاسخ دریافت کنند. بر اساس کیفیتی که این نیازها برآورده میشوند سبک دلبستگی خاصی شکل میگیرد که الگویی برای روابط بینفردی در بزرگسالی میشود.
تاثیر سبکهای دلبستگی بر روابط عاشقانه:
سبک دلبستگی ایمن:
«دانستن اینکه کسی هوای شما را دارد – اطمینان و دلگرمی را ایجاد میکند».
هنگامی که این احساس امنیت در دوران کودکی ایجاد میشود و در طول مراحل رشد حفظ میشود، آنچه را که بالبی به عنوان یک سبک دلبستگی ایمن نامیده میشود، به وجود میآورد.
دلبستگی اجتنابی:
اما اگر هر زمانی که دچار مشکل شدید، حس کنید که کسی وجود ندارد که شما را حمایت کند به تدریج خود را از روابط بینفردی کنار میکشید. افراد دارای دلبستگی اجتنابی، از صمیمی شدن با افراد اجتناب میکنند، بنابراین از افراد و موقعیتهایی که ممکن است خودمختاری را تهدید کنند فاصله میگیرند. این افراد علاقهمند به تماسهای اجتماعی هستند، اما به دلیل ترس از طرد شدن ارتباط برقرار نمیکنند.
این سبک دلبستگی میتواند به عنوان ترس از تعهد و صمیمیت و همچنین اجتناب از وابستگی ظاهر شوند. پس از آموختن اتکا بر خود، این افراد میتوانند با سرکوب افکار و احساسات منفی، از اثرات پریشان کنندهی موقعیتهای ناخوشایند در امان بمانند، که به آنها اجازه میدهد تا استقلال و کنترل شخصی خود را بازسازی کنند. این روند در کوتاهمدت برای آنها مفید است، زیرا اجازه میدهد با پارتنر خود، در فاصلهای امن و در شرایط مشخص در تماس باشد اما در بلندمدت، مشکل این است که این رفتارهای کنترلی باعث سرد شدن و عدم تمایل پارتنر به ادامه رابطه میشود و در نهایت افراد اجتنابی این سردی را مبنی بر طرد تعبیر کرده و اعتقاد آنها به غیر قابل اعتماد بودن افراد تایید میگردد.
سبک دلبستگی اضطرابی:
کودکانی که مراقبین ناسازگار، بیپاسخ و یا طردکننده دارند سبکهای دلبستگی اضطرابی را ایجاد میکنند و اغلب با ترس از رها شدن درگیر بوده و در موقعیتهای پر استرس روابط عاشقانه نسبت به هر نشانهای واکنش شدید نشان میدهند که دور شدن از پارتنرشان را در پی دارد که برای جبران این دوریجویی سعی میکنند با نزدیک شدن بیشتر و دیگر رفتارهای نامناسب به عقب رفت پارتنرشان پایان میدهند که این رفتارها در واقع تاییدی بر تحقق ترسشان و کاهش اعتماد بنفس متزلزلشان میشود.
افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی از نوع پریشان (preoccupied) با اضطراب زیاد و اجتناب کمتر مشخص میشوند. آنها معمولاً خود را کم ارزش میدانند و نیاز قوی به پذیرش دارند. از سوی دیگر، افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی از نوع اجتنابی از همان ابتدا هم به همان اندازه که امیدی به صمیمی شدن رابطه ندارند، از آن میترسند، بنابراین بیشتر ازینکه با تمایل زیاد به چسبیدن به پارتنرشان بهنظر آیند، رفتارهای خود را به گونهای انجام میدهند که تمایل به طرد پارتنرشان را القا میکند.
خوشبختانه، سبک دلبستگی، سیاه یا سفید نیست؛ در یک پیوستار یا طیف قرار دارند و وابسته به شرایط هستند.
افراد بسیار اجتنابی در روابط عاشقانه خود، همیشه سرد و کناره گیر نیستند و یا افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی همیشه چسبنده و یا پرتوقع نیستند. درواقع، این رفتارهای کلیشهای در موقعیتهای استرسزای شدید بوجود میآیند.
اگر بخواهیم جمعبندی داشته باشیم باید اشاره کنیم که با وجود تکرار این الگوها، ما محکوم به تکرار همان الگوهای منفی که در دوران کودکی آموخته باشیم نیستیم، این خصوصا زمانی قابل اثبات است که تجارب جدیدی داریم که به شدت با آن الگوها در تضاد میباشد؛ برای مثال، زمانی که ما در روابط دارای تعهد هستیم.
با توجه به مطالعات انجام شده، زمانی که تعهد برقرار میشود، افراد مضطرب به احتمال کمتری به شیوههای ناسازگار واکنش نشان میدهند، زیرا تعهد میان پارتنرها، آنها را از انجام الگوهای منفی منع کند.
راه دیگری برای شکستن الگوهای ناسالم ارتباطی ان است که با پارتنر یا یک همسر با سبک دلبستگی ایمن در رابطه باشیم. چنین شرکایی قادر به محافظت و یا تنظیم نگرانی مربوط به دلبستگی بوده و به پارتنر دارای سبک ناایمن کمک میکند که کمتر دچار اضطراب شوند، که به نوبه خود آنها را قادر به رفتار سازندهتر میکند.
صرف نظر از وضعیت ارتباط یا نوع شریک که با آن مشارکت میکنیم، هنوز هم برای کسانی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، میتواند تغییرات مثبتی را ایجاد شود. کار با یک درمانگر ماهر در نظریه دلبستگی، میتواند به شما کمک کند تا مسیرهایی که سبک دلبستگی ممکن است تاثیرات منفی بر روابط شما بگذارد، را شناسایی کنید.
انجام این تکلیف یک راه موثر برای شروع سفر به سوی تغییر بوده که میتواند کلید روابط امنتر و دوستداشتنیتر با خود و دیگران باشد.
مقالههای مرتبط:
دلبستگی و اختلال دلبستگی واکنشی: نشانهها، درمان و امید برای کودکان دلبسته ناایمن
نقش دلبستگی درمانگر در اتحاد درمانی و نتایج درمان
دلبستگی چیست و رابطه آن با رشد اجتماعی چگونه است؟
سهم سبک های دلبستگی ، باورهای غیرمنطقی و نشانگان روانی در پیشبینی انعطافپذیری شناختی
دلبستگی ناایمن و اختلال شخصیت وسواسی جبری
دلبستگی و نشانههای آسیبشناسی روانی
نویسنده: دکتر آلاسیا آبراهام
مترجم: نازیلا حنایی


