شخصیت فرزند آخر و تک فرزند در نظریهی آدلر
فرزند آخر
فرزندان آخر هرگز با ضربهی عزل فرزندی دیگر رو به رو نخواهند شد و اغلب عزیزدردانه خانواده میشوند، مخصوصا اگر خواهر-برادرها چند سال بزرگتر باشند. فرزندان آخر که نیاز به جلو افتادن از خواهر-برادرهای بزرگتر، آنها را برانگیخته میکند، اغلب با سرعت زیادی رشد میکنند. آنها معمولا در بزرگسالی دست به هر کاری که بزنند، موفقیت زیادی کسب میکنند.
با این حال، برعکس آن نیز میتواند روی دهد، و این در صورتی است که فرزندان آخر بیش از حد نازپرورده باشند و به این باور برسند که نیازی ندارند خودشان چیزی را یاد بگیرند. این کودکان وقتی بزرگتر میشوند، ممکن است درماندگی و وابستگی کودکی خود را حفظ کنند. این افراد که با تلاش و تقلا خو نگرفتهاند و عادت کردهاند از آنها مراقب شود، سازگار شدن با بزرگسالی را دشوار میدانند.
تک فرزند
تک فرزندان هرگز جایگاه برتر و قدرتی را که در خانواده دارند، از دست نمیدهند؛ آنها کانون توجه باقی میمانند. تک فرزندان که وقت بیشتری را از کودکانی که خواهر-برادر دارند با والدین میگذارنند، زود پخته میشوند و رفتارها و نگرشهای بزرگسالان را نشان میدهند.
تک فرزندان وقتی متوجه میشوند که در زمینههای خارج از خانواده، مثل مدرسه، کانون توجه نیستند، دچار مشکلاتی میشوند. این کودکان یاد گرفتهاند که نه تقسیم کند نه رقابت. اگر تواناییهای آنها توجه و تایید کافی را جلب نکند، احتمالا احساس ناامیدی خواهند کرد.
سخن آخر
آدلر با عقاید خود درباره ترتیب تولد، نمیخواست مقررات سختی را درباره رشد کودک ارایه دهد. کودک صرفا بر اساس جایگاهی که در خانواده دارد، به طور خودکار شخصیت خاصی را کسب نخواهد کرد. منظور آدلر این بود که احتمال دارد در نتیجه ترتیب تولد، همراه با تعاملهای اجتماعی اولیه، سبکهای زندگی خاصی پرورش یابند. خود خلاق در ساختن سبک زندگی، از هر دو عامل تاثیرگذار استفاده میکند.
مطالب قبلی:
مطلب بعدی: ماهیت انسان از منظر نظریه آدلر
منبع: کتاب روانشناسی شخصیت شولتز .
فرستنده: محمد امین موفق – HotsonHor M.A.M


