شرطی سازی کلاسیک
تاریخچه روانشناسی پر است از مطالعات و آزمایشهای بسیار جالب که به ما کمک کرده است نحوه تفکر در مورد خویش و رفتار انسان را تغییر دهیم. به عنوان مثال آزمایش اطاعت میلگرام و آزمایش زندان زیمباردو دو مورد از آزمایشهای معروف کلاسیک هستند. در ادامه با ما باشید تا برخی از مهمترین آزمایشهای تأثیرگذار در روانشناسی را با هم مرور کنیم.
۱- آزمایش شرطی سازی کلاسیک پاولف
مفهوم شرطی سازی کلاسیک یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی است که توسط یک غیر روانشناس کشف شده است. پاولف در حال مطالعه دستگاه هاضمه سگها بود. پاولف، طی بررسیهای خود دربارهٔ گوارش، متوجه شد که سگ صرفاً با دیدن ظرف غذا شروع به ترشح بزاق میکنند. هر سگی وقتی غذا به دهانش گذاشته شود بزاق ترشح میکند اما سگ مورد آزمایش آموخته بود که منظره ظرف غذا را با چشیدن غذا پیوند دهد. پاولف که تصادفاً بهموردی از یادگیری برخورده بود مصمم شد دریابد آیا میتوان به سگ آموخت که غذا را با چیزهای دیگر مثل نور یا صوت نیز پیوند دهد یا نه؟
در آزمایش اصلی پاولف، پژوهشگر برای اندازهگیری جریان بزاق، مخزن کوچکی را به غدهٔ بزاق سگ متصل میکند. سپس ظرفی جلوی سگ گذاشته میشود که پودر گوشت را میتوان بهطور خودکار در آن ریخت. پژوهشگر چراغی را پشت پنجرههایی که روبهروی سگ قرار دارد روشن میکند و پس از چند ثانیه مقداری گرد گوشت به ظرف میریزد و چراغ را خاموش میکند.
سگ گرسنه است و دستگاه ثبتکننده (recording device)، ترشح فراوان بزاق نشان میدهد. این ترشح بزاق، پاسخ غیرشرطی (unconditioned stimulus) یا UCR است زیرا هنوز هیچگونه یادگیری صورت نگرفته است. گرد گوشت نیز محرک غیرشرطی (unconditioned response) یا UCS است.
این کار چندین بار تکرار میشود: اول نور و سپس غذا، اول نور و سپس غذا،… بعد، برای اینکه معلوم شود سگ آموخته است نور را با غذا پیوند دهد یا نه، آزمایشگر چراغ را روشن میکند اما گرد گوشتی ارائه نمیدهد. در این مرحله اگر بزاق سگ ترشح شود، معلوم میشود ارتباط را آموخته است. این ترشح بزاق، پاسخ شرطی (conditioned response) یا CR و نور، محرک شرطی (conditioned stimulus) یا CS است. به این ترتیب، به سگ یاد دادهاند، یا سگ شرطی شده است که پیوندی بین نور و غذا برقرار کند، و به نور با ترشح بزاق پاسخ دهد. طرح آزمایش پاولف را در شکل نمودار شرطی سازی کلاسیک میبینید.
پیوند بین محرک غیرشرطی و پاسخ غیرشرطی، قبل از شروع آزمایش وجود دارد و لازم نیست آموخته شود. پیوند بین محرک شرطی و محرک غیرشرطی حاصل یادگیری است. این یادگیری در نتیجه همراه آمدن محرک شرطی با محرک غیرشرطی به وجود میآید (علاوه بر این، ممکن است از راه یادگیری، بین محرک شرطی و پاسخ شرطی نیز ارتباط برقرار شود.)
تغییراتی در آزمایش پاولف
طی سالها، روانشناسان، آزمایش پاولف را به صورتهای بسیار گوناگون اجرا کردهاند. برای درک ماهیت این تغییرات باید به برخی جنبههای مهم آزمایش شرطی سازی کلاسیک توجه کنیم. در این آزمایشها هریک بار ارائه توأمان محرک شرطی (CS) و محرک غیرشرطی (UCS) یک کوشش آزمایشی (trial) نامیده میشود.
کوششهایی که طی آنها آزمودنی در حال یادگیری پیوند بین این دو محرک است مرحلهٔ فراگیری (acquisition) شرطیسازی محسوب میگردد. گفته میشود جفت کردن مکرر CS (نور) و UCS (غذا) در مرحلهٔ فراگیری، ارتباط بین این دو محرک را نیرومند یا تقویت میکند (reinforce). این نکته را در منحنی سمت چپ شکل فراگیری و خاموشی پاسخ شرطی نشان دادهایم.
نکته دیگر اینکه اگر این پیوند تقویت نشود (UCS مکرراً حذف شود)، پاسخدهی بهتدریج کاهش مییابد؛ این فرآیند که خاموشی (extinction) نامیده شده، در منحنی سمت راست شکل فراگیری و خاموشی پاسخ شرطی دیده میشود. آیا خاموشی یعنی زدوده شدن پیوندی که بیشتر آموختهشده، یا یادگرفتن بازداری پاسخ شرطی (CR) است در حضور محرک شرطی (CS)؟ خاموشی نمیتواند مترادف یادگیریزدائی (unlearning) واقعی باشد، زیرا ملاحظه شده است که پس از خاموشی پاسخ، وقتی جاندار در موقعیت تازهای قرار میگیرد، پاسخ شرطی ممکن است دوباره ظاهر گردد. این پدیده را که پاولف کشف کرده، بهبود خودبهخودی (spontaneous recovery) مینامند.
امروزه پژوهشگران بیشتر بر این عقیده هستند که در نتیجهٔ خاموشی، CS در عین حال که علامتی تحریکی (excitatory signal) است علامتی بازدارنده (inhibitory signal) نیز میشود، اما خصوصیت بازدارندگی آن وابسته به موقعیت خاص است. اگر تغییری در موقعیت ایجاد شود، بازدارندگی CS ناپدید میشود و ممکن است پاسخ شرطی دوباره ظاهر شود (بوتون – Bouton در ۱۹۹۴). در زیر یک نمودار متربط با شرطی سازی کلاسیک را مشاهده می کنید.
فراگیری و خاموشی پاسخ شرطی در شرطی سازی کلاسیک
منحنی سمت چپ مرحله فراگیری را نشان میدهد. تعداد قطرههای بزاق در پاسخ به محرک شرطی (پیش از ارائهٔ UCS) در محور عمودی، و تعداد کوششها در محور افقی نشان داده شده است. پس از ۱۶ کوشش فراگیری، آزمایشگر به خاموشی پاسخ پرداخت. نتایج در سمت راست شکل نشان داده شده است (برگرفته از پاولف، ۱۹۲۷).
خاموشی
اگر ارائهی محرک غیر شرطی متوقف شود، پاسخ شرطی به تدریج تضعیف خواهد شد. این پدیده خاموشی نامیده میشود.
بازگشت خود بخودی
بازگشت خودبخودی عبارت است از ظاهرشدن مجدد یک پاسخ یادگیری شده، بعد از خاموشی ظاهری آن، در بازگشت خودبخودی، جفت کردن محرک شرطی با محرک غیر شرطی لازم نیست.
تعمیم محرک
تعمیم محرک عبارت است از تمایل به پاسخدهی به محرکهایی شبیه به یک محرک شرطی، اما نه دقیقاً یکسان با آن.
تمیز محرک
تمیز محرک عبارت است از توانایی تشخیص تفاوت در محرکهای مختلف، مخصوصاً آنهایی که به هم ربط دارند. تعمیم محرک، واکنش به شباهتهاست. در حالی که تمیز محرک، واکنش به تفاوتهاست. تمیز محرک، روی دیگر سکه و در مقابل تعمیم محرک قرار دارد.
شرطی سازی کلاسیک در سطح دوم
در شرطی سازی کلاسیک وقتی سگ شرطی میشود که در پاسخ به نور چراغ، بزاق ترشح کند، تنها با همراه کردن مکرر نور چراغ و محرک دوم (مثلاً، صدای زنگ) میتوان از را شرطی کند تا در پاسخ به صدای زنگ نیز بزاق ترشح کند. این پدیده، شرطیسازی در سطح دوم یا شرطیسازی در سطح بالاتر نامیده میشود. به عبارت دیگر، پس از آنکه نور چراغ نقش محرک شرطی را به خود میگیرد، قدرت یک محرک غیر شرطی را به دست میآورد. اکنون اگر سگ در موقعیتی قرار داده شود که در معرض صدای زنگ قرار گیرد (در معرض محرک شرطی دوم)، و بعد از محرک شرطی دوم، نور چراغ بیاید (محرک شرطی اول)، سرانجام کار به جایی خواهد رسید که خود صدای زنگ، به تنهایی، پاسخ شرطی را فعال خواهد کرد، با این که هرگز با غذا همراه نشده است. آنچه در شرطیسازی سطح دوم یا سطح بالاتر یاد گرفته میشود، تداعی یا رابطه بین دو محرک شرطی است.
یکی دیگر از انواع یادگیری، شرطی سازی عامل است. برای مطالعه شرطیسازی عامل به اینجا مراجعه کنید.
آزمایش شرطی سازی کلاسیک
مترجم: حمید بهرامی زاده، دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
مطلب بعدی: تبیین ترسها با شرطیسازی کلاسیک
مطالب مشابه:
آزمایشهای کلاسیک در روانشناسی: ۲) آزمایش همرنگی سولومون اش
آزمایشهای کلاسیک در روانشناسی: ۳) آزمایش میمونهای هارلو
آزمایشهای کلاسیک در روانشناسی: ۴) آزمایش اطاعت میلگرم
آزمایشهای کلاسیک در روانشناسی: ۵) آزمایش زندانی استنفورد