شرطی سازی کلاسیک: تبیین ترسها
برخی از آدمها از چیزهایی در دنیای اطراف خود میترسند که آن چیزها درواقع ترسناک نیستند. به عبارت دیگر ترس آنها غیرمنطقی است. مثلا ترس از مرغ!، ترس از لباس سفید در کودکان و موارد مشابه دیگری. شما هم حتماً در اطرافیان یا دوستان خود چنین ترسهای غیرمنطقی را مشاهده کردهاید و یا خودتان هم از ترسهای مشابهای را تجربه کردهاید. اما سوال اینجاست که چرا باید یک نفر از لباس سفید بترسد؟ چرا یک نفر باید از گل بترسد؟ در اینجا میخواهیم یکی از انواع یادگیری را مطرح کنیم که با آن میتوان این ترسهای غیرمنطقی را تبیین کنیم. مثال زیر را در نظر بگیرید:
پدری بچهاش را برای قدم زدن در پارک، بیرون میبرد. در پارک بچه دستش را دراز میکند تا گلی صورتی را بگیرد اما از بخت بد زنبوری که روی آن گل نشسته او را نیش میزند. روز بعد مادرش چند گل صورتی را در اتاق بچه در گلدان میگذارد اما او به محض دیدن گل صورتی زیر گریه میزند. در اینجا کودک به این خاطر گریه میکند چون گل صورتی یادآور یا تداعیکنندهی زنبور و درد نیش زدن آن است. به این فرآیند شرطیسازی کلاسیک گفته میشود.
دیدن گل صورتی به هیچوجه نباید در فردی احساس ترس یا هر احساس ناخوشایند دیگری را ایجاد کند مگر اینکه تجربهی مشابهی مانند مثال بالا داشته باشد. در شرطیسازی کلاسیک بین دو محرک تداعی (یا ارتباط) برقرار میشود. در مثال بالا آسیب دیدن (نیش زنبور) با گل صورتی تداعی میشود. بنابراین قبلاً از ادامه دادن مطلب و توضیح بیشتر یک تعریف از شرطیسازی کلاسیک ارائه میکنیم:
یادگیری از طریق تداعی شدن یک محرک خنثی (دیدن گل صورتی) با محرکی معنادار (نیش زنبور) و کسب توانایی فراخوانی پاسخ مشابه (درد ناشی از نیش زنبور) شرطیسازی کلاسیک نامیده میشود (سانتراک،۱۳۸۵،ص۳۷۲).
ترس این بچه از دیدن گل صورتی فرایند یادگیری از طریق شرطی سازی کلاسیک را نشان میدهد که در آن محرکی خنثی (گل) با محرکی بااهمیت (درد نیش زنبور) تداعی میشود و ظرفیت فراخوانی پاسخی مشابه (ترس) را کسب میکند.
تاریخچه
اولین بار ایوان پاولف روسی فرآیند شرطی سازی کلاسیک را کشف کرد. او یک زیستشناس بود و در حال مطالعهی دستگاه گوارش سگها بود. پاولف در آزمایشاتش پودر گوشت در دهان سگ میریخت و این کار باعث ترشح بزاق در سگ میشد. اما بعد از مدتی مشاهده کرد قبل از اینکه به سگها غذا بدهد بزاق آنها ترشح میشود. بنابراین متوجه شد پودر گوشت تنها محرکی نیست که موجب ترشح بزاق سگ میشود. سگ در پاسخ به دیگر محرکهای متداعی شده با غذا مثل دیدن ظرف غذا، دیدن شخصی که برایش غذا میآورد و صدای بسته شدن در اتاق هنگام آورده شدن غذا نیز بزاق ترشح میکند حتی اگر به آنها غذایی داده نشود. پاولف متوجه شد تداعی این منظرهها و صداها با غذا، نوع مهمی از یادگیری است که بعدا شرطیسازی کلاسیک نامیده شد.
اصطلاحات مهم شرطی سازی کلاسیک
۱- محرک غیر شرطی محرکی است که بدون نیاز به یادگیری قبلی، پاسخی تولید میکند. به عبارت دیگر محرک غیرشرطی محرکی است که خود به خود باعث ایجاد یک رفتار یا یک پاسخ میشود. در آزمایشهای پاولف، غذا محرک غیرشرطی بود. یعنی سگها با دیدن غذا بزاقشان ترشح میشد و برای این کار نیاز به آموزش و یادگیری ندارند.
۲- پاسخ غیرشرطی هم پاسخی آموخته نشده است که بصورت خودکار به محرک غیرشرطی داده میشود. به عبارت دیگر پاسخ غیرشرطی پاسخ یا رفتاری است که به صورت خودکار ظاهر میشود. در آزمایش پاولف بزاقی که از دهان سگ در پاسخ به غذا ترشح میشد، پاسخ غیرشرطی بود.
مثال گل صورتی و نیش زنبور را میتوان بر اساس این دو اصطلاح توضیح داد. نیش زنبور یک محرک غیرشرطی است زیرا به خودی خود درد ایجاد میکند و کودک یادنگرفته است که وقتی زنبور او را نیش میزند باید گریه کند، بلکه او گریه میکند چون درد شدیدی به او وارد شده است. بنابراین گریه در پاسخ به نیش زنبور چون یک پاسخ طبیعی و آموخته نشده است پاسخ غیرشرطی است.
۴- محرک شرطی، محرکی است که ابتدا به ساکن باعث پاسخ و رفتار مورد نظر نمیشود اما پس از متداعی شدن با محرک غیرشرطی میتواند پاسخ شرطی را فرابخواند. به عنوان مثال در آزمایش پاولف شنیدن صدای زنگ در سگ باعث ترشح بزاق نمیشد. اما بعد از اینکه صدای زنگ با دریافت غذا همراه شد توانست باعث ترشح بزاق شود. یا گل صورتی ابتدا باعث گریه کودک نمیشود اما بعد از اینکه با نیش زنبور تداعی شد گریه کودک را به راه انداخت. بنابراین در فرآیند شرطیسازی کلاسیک یک محرک خنثی تبدیل به یک محرک شرطی میشود.
۵– پاسخ شرطی، وقتی محرک خنثی تبدیل به محرک شرطی شود پاسخی که به آن داده میشود پاسخ شرطی است. در واقع اگر پاسخ ارائه شده در پاسخ به محرک غیرشرطی (یعنی محرکی که خود به خود باعث تولید آن پاسخ میشد) نباشد ما با یک پاسخ شرطی روبرو هستیم که به یک محرک شرطی داده میشود.



شرطی سازی کلاسیک در سگها
شرطی سازی کلاسیک در سطح بالاتر
پس از آنکه محرک خنثی چندین بار با محرک طبیعی (غیرشرطی) همراه شد و توانست بصورت پاسخ شرطی را ایجاد کند میتوان از محرک شرطی به عنوان یک محرک طبیعی استفاده کرد و پاسخ شرطی دیگری را تولید کرد. این فرایند را شرطی شدن در سطح بالاتر مینامند. در مورد حیوان شرطی شدن از سطوح سوم به بالاتر دشوار و حتی غیرممکن است اما در مورد انسان امکان شرطی شدن در سطوح خیلی بالاتر نیز وجود دارد (سیف، ۱۳۸۶، ص. ۱۲۴).
تعمیم و تمیز محرک در شرطی سازی کلاسیک
پاولف متوجه شد سگ نه تنها در پاسخ به صدای زنگ بلکه در پاسخ به صداهای دیگری چون سوت هم با ترشح بزاق پاسخ میدهد. پاولف صداها را با محرک غیرشرطی غذا جفت نکرده بود. او متوجه شد هر چه این صداها به صدای اصلی یعنی صدای زنگ شبیهتر بودند ترشح بزاق شدیدتر میشد. این یعنی تعمیم محرک.
بنابراین تعمیم، در شرطی سازی کلاسیک به این معناست که محرک جدیدی که شبیه محرک شرطی اصلی است بتواند پاسخی شبیه پاسخ شرطی ایجاد کند. تعمیم از این جهت ارزشمند است که اجازه میدهد یادگیری به محرکهای خاص منتقل شود. برای نمونه، وقتی ماشینمان را عوض میکنیم لازم نیست رانندگی را از اول یاد بگیریم. البته تعمیم محرک همیشه مفید نیست. برای مثال کودکی که نمیتواند آدمهای لباس سفید را از دکتری که آمپول میزند تمیز دهد به مشکل برمیخورد. بنابراین تمیز محرکها نیز مهم است.
تمیز، در شرطی سازی کلاسیک یعنی اینکه فرد یاد بگیرد به برخی محرکها پاسخ بدهد و به برخی پاسخ ندهد. پاولف برای ایجاد تمیز، فقط پس از صدای زنگ به سگ غذا میداد. به این ترتیب سگ یاد میگرفت بین زنگ و صداهای دیگر تمایز بگذارد (سانتراک، ۳۸۵، ص۳۷۵).
خاموشی و برگشت خود به خودی در شرطی سازی کلاسیک
پاولف پس از شرطی کردن ترشح بزاق در برابر صدای زنگ، در برخی جلسات، زنگ را مکرراً به صدا در میآورد ولی غذایی به سگ نمیداد. تا اینکه سگ بالاخره ترشح بزاق را قطع کرد. نتیجه این کار، خاموشی بود که در شرطی سازی کلاسیک، به ضعیف شدن پاسخ شرطی بر اثر عدم حضور محرک غیر شرطی گفته میشود. البته خاموشی همیشه پایان پاسخ شرطی نیست. پاولف یک روز بعد از خاموش کردن ترشح بزاق در برابر صدای زنگ، سگ را به آزمایشگاه برد و صدای زنگ را درآورد ولی پودر گوشت به سگ نداد. با این حال سگ باز هم بزاق ترشح کرد که نشان میداد پاسخ خاموش شده میتواند خود به خود برگردد.
برگشت خود به خودی در شرطی سازی کلاسیک فرایندی است که طی آن پاسخ شرطی پس از مدتی و بدون هرگونه شرطی شدن بیشتر، تکرار میشود (سانتراک، ۱۳۸۵، ص. ۳۷۵).
Refrences
حمید بهرامی زاده، دانشجوی دکتری تخصصی دانشگاه علامه طباطبایی