آزمون لکه جوهر رورشاخ به قول عدهای «محبوبترین و منفورترین ابزار روانسنجی است» (هانسلی و بایلی، ۱۹۹۹). اما چهطور؟ آزمون رورشاخ که سالانه روی میلیونها نفر اجرا میشود یکی از پر مصرفترین آزمونهای فرافکنی است. طبق یک نظرسنجی، ۸۲ درصد از روانشناسان بالینی گاهی و ۴۳ درصد از آنها غالبا رورشاخ میگرفتند. ولی عدهای از رورشاخ ایراد گرفتهاند که ناپایا و بیاعتبار است (لیلینفلد، وود و گارب، ۲۰۰۱).
به نقل از روان حامی، روانسنجی وقتی پایا است که نتایج همسان داشته باشد. اگر نمرهگذاران مختلف، نتیجه یک آزمون را به صورتهای مختلفی تفسیر کنند، آزمون پایایی ندارد. برای آن که بفهمید روانشناسان بالینی چه طور در مورد پاسخهای یک نفر به آزمون رورشاخ، نتیجهگیریهای مختلف میکنند، این را در نظر بگیرید اگر کسی کل لکه جوهر را به همبرگر تشبیه کند، آیا باید تشبیه او را به عنوان یک تشبیه غذایی نمرهگذاری کنیم. اگر قسمتی از لکه را به غذا تشبیه کند، چه طور؟ اگر رنگ لکه در توصیف او نقش داشته (یا نداشته) باشد چه طور؟ این موارد چه چیزی را در مورد حالت ذهنی او نشان میدهند؟
بعضی از روانشناسان معتقدند روشهای نمرهگذاری رورشاخ آن قدر پایا نیستند که سود بالینی داشته باشند (لیلینفلد، وود و گارب، ۲۰۰۱). مثلا این که دو روانشناس بالینی، آزمون رورشاخ را روی یک نفر اجرا کنند و تفسیرهای کاملاً متضادی داشته باشند، چه مفهومی دارد؟ مفهومش میتواند این باشد که آنها، شخصیتهای خود را به پاسخهای بیمار فرافکنی کردهاند. به عبارت دیگر، تفسیرها بیشتر به خصوصیات آزمونگیرندگان بستگی دارند تا به خصوصیات آزموندهندگان. و چون نتیجه سنجش بالینی، روند درمان و حتی نتیجه یک پرونده قضایی را رقم میزند، این نکات، بسیار خطیر میشوند.
سنجش روانی وقتی معتبر است که همان چیزی را اندازه گیرد که قرار است اندازه بگیرد. یکی از موارد استفاده آزمون رورشاخ، تشخیص اختلالات روانی، مثلا اسکیزوفرنی و افسردگی است (وینر،۱۹۹۷،۲۰۰۲). پس یک راه برای آزمودن اعتبار تشخیصی رورشاخ این است که آن را روی دو گروه اجرا کنیم: گروهی از آدمهای عادی و گروهی از آدمهای مبتلا به اختلالاتی مثل اسکیزوفرنی. اگر رورشاخ در مورد اسکیزوفرنی، اعتبار تشخیصی داشته باشد، پس پاسخهای این دو گروه در آزمون رورشاخ باید متفاوت باشند. در غیر این صورت، همان طور که گفتم، تشخیص به تفسیرهای روانشناسان بالینی بستگی پیدا میکند. شواهد تحقیقاتی هم نشان میدهند که رورشاخ، ابزار تشخیصی کم اعتباری است (لیلینفلد، وود و گارب،۲۰۰۱).
پس چرا روانشناسان بالینی همچنان از این آزمون استفاده میکنند؟
عدهای به رورشاخ قسم میخورند و آن را در رسیدن به هسته حقیقی و اصلی شخصیت، از هر آزمون دیگری موثرتر میدانند (هیلسنروث، ۲۰۰۰؛ اپراهیم، ۲۰۰۰؛ اسلوان و دیگران، ۱۹۹۶). آنها اهمیتی به پایایی و اعتبار کم روشاخ نمیدهند و متذکر میشوند که آزادی پاسخدهی در این آزمون، بسیار زیاد است. طرفداران روشاخ میگویند دلیل اینکه آزمون رورشاخ اینقدر مصرف بالینی پیدا کرده، همین آزادی پاسخدهی است. در یک نظرسنجی معلوم شد فقط در ۶ پرونده از تقریباً ۸ هزار پرونده قضایی، با شهادت مبتنی بر نتایج آزمون رورشاخ مخالفت شده بود (وینر، اکسنر و اسکایارا، ۱۹۹۶).
ولی وقتی نتایج رورشاخ درکنار اطلاعات حاصل از مصاحبههای ساختمند و سایر ابزارهای سنجش چیده میشود، این آزمون میتواند به روانشناسان بالینی بصیر، اطلاعات اضافی بدهد (میر و آرشر، ۲۰۰۱).
حتی منتقدان هم میگویند آزمونهای فرافکنی مثل آزمون رورشاخ را نباید به عنوان آزمودنی کاملاً ناپایا و بیاعتبار کنار بگذاریم (لیلینفلد و گارب ،۲۰۰۱) بلکه باید دنبال ساختن آزمونهای فرافکن بهتر باشیم.
البته تلاشهایی برای اصلاح پایایی آزمون رورشاخ از طریق هنجاریابی نظامهای نمرهگذاریشده است (اکسنر، ۱۹۷۴). به دنبال این تلاشها، امروزه پاسخها معمولاً بر مبنای موارد زیر نمرهگذاری میشوند:
مکان: شخص بر مبنای کل لکه جواب میدهد یا بر مبنای بخش خاصی از آن؟
کیفیت: آیا شخص به رنگ، شکل یا حرکت ادراک شده پاسخ میدهد؟
محتوا: آیا آزموندهنده، حیوان، انسان و اشیا را میبیند؟
متعارف بودن: پاسخهای آزموندهنده چقدر شبیه پاسخهای معمول است؟
هدف این نظامهای نمرهگذاری، هنجاریابی برای روش اجرای آزمون و افزایش پایایی و اعتبار تفسیرها است.
نظر شما چیست؟
_ شواهد مبتنی بر آزمونهای فرافکن، مثلاً شواهد مبتنی بر آزمون رورشاخ، در محاکم قضایی باید چه نقشی بازی کنند؟
_ اگر تا حالا آزمون رورشاخ دادهاید، نظرتان راجع به توضیحات روانشناس بالینی آزمون گیرنده چیست؟