فوتبالیستهای حرفهای چه ویژگیهای روانشناختی دارند؟
انتخاب یک تیم متشکل از فوتبالیستهای حرفهای برای مسابقات بزرگ فوتبال مانند یورو کار آسانی نیست. مدیران و مربیان فوتبال معمولاً فوتبالیستهای حرفهای را بر اساس تجربه و شهود انتخاب میکنند. در این مقاله میخواهیم این موضوع را بررسی کنیم که فوتبالیستهای حرفهای دارای چه ویژگیهای روانشناختی و مغزی هستند. و چگونه میتوان این ویژگیها را که در مطالعات علمی به دست آمدهاند با تجربه و شهود مربیان حرفهای برای انتخاب فوتبالیستهای حرفهای ترکیب کرد.
مجموعهای از مطالعات علمی نشان داده است که آزمونهای عصبروانشناختی که عملکردهای اجرایی و حافظه فعال فوتبالیستهای حرفهای را مورد سنجش قرار میدهد میتواند میزان به دست آوردن امتیاز، و میزان موفقیت بازیکنان را پیشبینی کند.
عموماً بازیکنان فوتبال از دوران کودکی براساس مهارتهای فوتبالی که از خود نشان میدهند انتخاب میشوند. اما در حالیکه انتخاب بازیکن معمولاً بر اساس مهارتهای فیزیکی و جسمانی صورت میگیرد باید این موضوع را در نظر داشته باشیم که فوتبال بیشتر یک بازی مغزی (فکری) است. بازیکنان موفق فوتبال باید با سرعت بالایی حجم عظیمی از اطلاعات را تحت شرایط فشار روانی و جسمانی پردازش کنند. در یک زمان بسیار کوتاه باید تصمیمات سریع بگیرند، اطلاعات نامربوط را نادیده بگیرند و با یک محیط بسیار پویا انطباق پیدا کنند. بازیکنان همچنین باید بسیار خلاق باشند و بهدرستی تصمیم بگیرند که در چه زمانی و در چه مکانی و چه کاری را انجام دهند آن هم در هماهنگی با عملکرد کلی تیم.
بنابراین سیستم انتخاب فعلی بازیکن نگرانکننده باشد زیرا ممکن است به سادگی برخی از بازیکنان مانند ژاوی و انیستا را که از نظر فیزیکی و جسمانی کوچک هستند از فوتبال حرفهای حذف کند (خوشبختانه این دو بازیکن قربانی نشدهاند).
هوش بازی
در روانشناسی ورزش به تواناییهای مورد نیاز فوتبال «هوش بازی» گفته میشود. در قدیم گمان میرفت که این نوع هوش را نمیتوان مورد سنجش قرار داد. اما رشتهی روانشناسی شناختی روشهایی را به وجود آورده است که عملکردهای اجرایی را میسنجند. این عملکردها مجموعهای از فرآیندهای تنظیمگری مغز هستند که مانند رهبر ارکستر عمل میکنند.
تاکنون چهار مطالعه صدها بازیکن خوب را با بازیکنان متوسط، تازهکار و همچنین با افراد عمومی جامعه مقایسه کردهاند.
این ارزیابیهای عصبروانشناختی آزمونهای عملکردیای هستند که عموماً توسط کامپیوتر، یا به صورت مداد-کاغذی انجام میشوند. آنها مواردی مانند حل مسئله، برنامهریزی، ترتیببندی، توجه، بازداری، استفاده از فیدبک، چندوظیفهگی (انجام همزمان چندین کار)، انعطافپذیری شناختی و توانایی پرداختن به موارد تازه را اندازهگیری میکنند.
نتایج این مطالعات نشان داده است که عملکرد اجرایی به طور مشخصی با هوش بازی رابطه دارد. همچنین عملکرد بازیکنان در این آزمونها تعداد گلهای بازیکن و کمک به گل زدن را حتی بعد از دو سال پیشبینی کردهاند.
این محققان همچنین ژاوی و انیستا را نیز مورد آزمایش قرار دادند. نتایج نشان داد که این دو بازیکن از بسیاری از بازیکنان مورد آزمایش به طور گستردهای در عملکردهای اجرایی بهتر هستند.
فوتبال فقط عملکرد یک فرد نیست بلکه به این بستگی دارد که افراد چگونه خود را با تیم هماهنگ میکنند. پژوهشگران نیز به دنبال شناسایی پروفایل مغزی بازیکنان در جایگاههای مختلف بودهاند.
نتایج اولیه نشان داد که بازیکنان میانی مانند ژاوی و انیستا نیاز به عملکرد اجرایی فوقالعادهای در طول زمان دارند. این دو بازیکن میتوانند جایگاه بازیکنان دیگر را در تمام طول بازی در ذهنشان نگه دارند. به این خاطر میتوانند با یکدیگر پاسهایی را رد و بدل کنند تا فضا و موقعیتی برای تیم فراهم کنند و احتمال برنده شدن را افزایش دهند.
در مقابل مهاجمان باید خیلی سریع تصمیمگیری کنند و یک اقدام سریع و قاطعانه در مقال دروازه انجام دهند. اما مدافعان عملکردهای اجرایی متفاوتی دارند. نیازی نیست که آنها به طور مداوم به خلق موقعیت فکر کنند. آنها باید مهارت بالایی در بازداری واکنش، پیشبینی و خنثیسازی تصمیمهای بسیار سریع مهاجمان و استراتژیهای بازیکنان میانی داشته باشند.
در حالیکه تستهای عصبروانشناختی به طور مشخصی در شناسایی تواناییهای فردی بازیکنان مهم هستند، باید در نظر داشته باشیم که فوتبال یک بازی گروهی است. مربیان موفق باید بتوانند مهارتهای فردی بازیکنان را طوری کنار هم بچینند که در نهایت یک کار گروهی خوب خلق شود. برخی نمونههای این مورد دانمارک در ۱۹۹۲ و یونان در ۲۰۰۴ بودند.
بنابراین بهتر است که روشهای شهودی مربیان با ابزارهای دقیق در علوم مغزی تکمیل شود.
منبع:
How to Win the Euros – With a Little Help from Neuroscience
ترجمه و تلیخص: حمید بهرامی زاده