مفهوم مرگ در کودکان پیشدبستانی و روشهایی برای آموزش آن:
در این مقاله مفهوم مرگ، دیدگاه کودکان پیشدبستانی دربارهی مفهوم مرگ و راهکارهایی برای والدین جهت کمک به کودکانی که با این مشکل رو به رو میشوند، و آموزش مفهوم مرگ مورد بررسی قرار گرفته است. با روان حامی همراه باشید.
مقدمه
مرگ جزئی جداییناپذیر در واقع قطعیترین رویداد زندگی هر فرد محسوب میشود؛ زیرا میتواند غم و انده فراوان، ناامیدی و خشم زیادی به بار آورد. وقتی عزیزی از میان خانوادهای رخت برمیبندد، علاوه بر ضربهی عاطفیای که از این واقعه به طور مستقیم به کودک وارد میسازد، ناراحتی سایر سوگواران و عوارض عاطفیای که برای آنها اتفاق میافتد نیز باعث میشود از میزان مراقبشان از کودک کاسته شود و این خود موجب افزایش سردرگمی و اضطراب بیشتر کودک میشود.
بیتفاوتی احتمالی و یا واکنش خفیف عاطفی برخی کودکان به خصوص در سنین پایین تا چند هفته پس از مرگ عزیزان لزوماً پدیدهای غیرطبیعی و نابنهنجار نیست. بلکه به دلیل نداشتن درک کامل از بازگشتناپذیری فرد متوفی و یا ناتوانی در پیشبینی پیامدهای منفی آن میباشد. اما در مواردی که این بیتفاوتی یا انکار مرگ طول میکشد و یا بروز واکنشها نسبت به مرگ عزیزان بیش از حد به تأخیر میافتد، در آینده مشکلات بسیاری میتواند به وجود آورد.
وقتی فرد متوفی یکی از والدین کودک است، اضطراب و بیپناهی و فقدان حمایت در کودک آشکارا دیده میشود. لذا در هر سنی که قرار دارد، حضور فردی که با وجود سوگواری بتواند به نیازهای او رسیدگی کند ضروری است. لازم به ذکر است که به علت شدت حالات عاطفی، والد باقیمانده بهترین فرد برای این کار نباشد (بهمنی، ۱۳۷۷).
امروزه کودکان بیش از آنچه والدین فکر میکنند، از واقعیت مرگ آگاهاند. زیرا آنها در سنین خیلی پایین با تجاربی مواجه میشوند که در آنها دیگر زندگی وجود ندارد (ماسان و همکاران، ترجمهٔ یاسایی، ۱۳۹۲). مثلاً «حیوان اهلی خانه میمیرد، مراسم تشییع جنازهی دیگران را میبینند، پدربزرگ و یا مادربزرگ میمیرند، برنامههای تلویزیون مرگ را نشان میدهند. بنابراین، ضرورت پرداختن به این امر و آشنایی با درک کودکان پیشدبستانی با مفهوم مرگ اهمیت فوق العادهای دارد. در این مقاله به درک کودکان پیشدبستانی از مفهوم مرگ و ارائه راهکارهایی به والدین و مربیان برای کمک به کودکانی که با این مشکل روبهرو میشوند خواهیم پرداخت.
واژهی مرگ در فرهنگ لغات خردسالان متداول است. اما درک شناختی، عاطفی و تجربههای آنان از مفهوم مرگ متفاوت است. کودکان پیشدبستانی تصور میکنند مردہ میتواند دوباره زنده شود. در این سنین به نظر میرسد کودک نمیداند مرگ موجب توقف کلیهٔ اعمال حیاتی میشود. او معقتد است که مرگ صرفاً باعث از بین رفتن بعضی از اعمال حیاتی بدن مانند دیدن و حرف زدن میشود. کودکان در این مرحله از رشد اعلب عقیده دارند که به کمک اعمال خاص میتوان از مردن اجتناب ورزید (نجاریان و خدارحیمی، ۱۳۷۵).
در واقع تا سه سالگی مفهوم مرگ برای کودکان غیرقابل درک است. آنها در سه تا پنج سالگی مرگ را یک مسافرت طولانیمدت تلقی میکنند و غیرقابل بازگشت بودن آن برایشان قابل درک نیست. در این سنین مرگ برای کودکان معادل خواب تلقی میشود و اگر فرصت کافی برای صحبت کردن درباره مفهوم مرگ را نیافته باشند و یا در اثر برخورد نارسای اطرافیان اضطراب زیادی را تجربه کرده باشند، ممکن است حین خواب دچار مشکلاتی شوند. آنها ممکن است دلیل نبودن فرد با اهمیت در زندگی خود را به رفتار غلط خود نسبت دهند. بنابراین احساس گناه زیادی کنند. این احساس گناه ممکن است مشکلاتی جدی در توانایی حفظ آرامش کودک، خوابیدن، غذا خوردن و حفظ ارتباط با همسالان و بزرگترها را برجای بگذارد (بهمنی، ۱۳۷۷).
هر چند مفهوم مرگ حتی برای بزرگسالان هم قابل درک نیست. با وجود این، مسئولیت والدین و مربیان این است که کودک را در تجربه و دانش خود هر چند هم ناقص باشد سهیم سازند. رها ساختن کودک در تلاطم گیجی و تحیر به وهیچ وجه توجیهپذیر نیست. والدین و مربیان کودک میتوانند برای کمک به کودکان خود توصیههای زیر را به خاطر داشته باشند.
✅ باید به کودک فرصت داد تا به راحتی عزاداری و گریه کند، در مورد خاطراتی که با فرد متوفی داشته است سخن بگوید و احساس محبت یا کینهای را که ممکن است به فرد متوفی داشته باشد مطرح سازد.
✅ دیدن بدن متوفی برای کودکان پیش دبستانی به هیچ وجه توصیه نمیشود. باتوجه به اینکه پرخاشگریهای کودک اغلب ناشی از ناکامی او در ارضای نیازهای اساسی خویش است، در صورتی که فرد متوفی ارضاکننده بسیاری از نیازهای اساسی، امنیت مادی و عاطفی کودک بوده است، فقدانش به عنوان یک ناکامی عمده میتواند در کودک پرخاشکری زیادی تولید کند. دیدن بدن متوفی عواقبی همچون کابوسهاس شبانه، باورهای نادرست از زندگی، مرگ و ترس از خاک، خواب، تاریکی و زیرزمین را برای کودکان به همراه دارد (بهمنی، ۱۳۷۷).
✅ کودک در سنین پیش از دبستان به دلیل خودمداری در درک پدیدهها علت هر آنچه را در اطرافش رخ میدهد به خود نسبت میدهد. در این هنگام به احتمال زیاد تصور میکند که سبب اصلی مرگ متوفی خود اوست و احساس گناه ناشی از این تصور میتواند اضطرابزا باشد که آن را در قالب علائم رفتاری متعدد نشان میدهد. بنابراین، باید به کودک فرصت داد که بدون شرم، ترس و انکار هجیانات مثبت و منفی خود را به راحتی برور دهد. در این مواقع، وجود بزرگسالی که بتواند در حین نشان دادن اندوه خود با آرامش به حرفهای کودک گوش دهد، او را نگاه کند و به طور مستقیم و غیرمستقیم او را حمایت کند ضروری است.
✅ به پرسشهای کودکان باید به زبان کودک و مطابق با قدرت درک او، واقعبینانه و توآم با مهربانی و صداقت و بدون احساسات بیش از حد پاسخ داد.
مسلماً پاسخها باید متناسب با سن و رشد ذهنی کودکان باشند. تعبیر و تفسیرهای فلسفی از مرگ برای کودکان به ندرت قابل فهم است و غالباً سودمند هم نیست. کودک حق دارد در موقعیتی که ب راو هم به عنوان یک عضو خانواده اثر میگذارد دخالت کند. در این موارد سکوت بزرگسالان تنها کودک را از فرصت اینکه غم و اندوهش را با آنان در میان بگذارد محروم میسازد و چنانچه کودک مجبور به جلوگیری از بروز هیجانات و اندوه خود شود، در آینده به مشکلات عدیدهای دچار خواهد شد. به یاد داشته باشیم که نباید رنج و مرگ را به گناه و تنبیه الهی ارتباط داد. یرا بچه ها به قدر کافی احساس گناه میکنند و نیازی به افزودن تنبیه و مجازات خداوندی نیست (نجاریان و خدارحیمی، ۱۳۷۵).
✅ به کودکان باید کمک کرد تا با توجه به رشد شناختی خود به تدریج با مفاهیم مرگ و مردن آشنا شوند (ماسن و همکاران، ترجمه یاسایی، ۱۳۹۲).
مرگ حیوانات و گیاهان برای آشنا ساختن کودکان با این مفاهیم جالب و مفیدند، زیرا کودک در زندگی روزمرهی خود مرگ گیاهان و جانوران را مشاهده میکند و چنانچه مرگ این موجودات و هیجانهای ناشی از آنها به طور مناسب و منطقی با کودک در میان گذاشته شود، او را در مواجهه با مفاهیم مرگ و مردن کمک میکند و از ترس او میکاهد. میتوانید گفت و گو را با صحبت درباره گلها که در بهار و تابستان میرویند و در پاییز و زمستان از بین میروند شروع کنید و این مفهوم را به کودک انتقال دهید که همه موجودات زنده زمانی میرویند، رشد میکنند و سپس میمیرند.
✅اجتناب ورزیدن از اعتراف به مردن یک نفر و گفتن اینکه فرد متوفی با سفر رفته است توصیه نمیشود؛ زیرا این کار کودک را تشویق به فراموش کردن رویدادهای ناخوشایند کند و این امر او را آماده نمیسازد تا با واقعیتهای زندگی کنار بیاید و سازش یابد. والدین نباید با این گفته مسئله را سرپوش بگذارند؛ زیرا برای کودک هیچ نیازی بالاتر از صداقت نیست و عبارتهایی همچون به «سفر رفتن»، «به بهشت رفتن»، و «پیش خدا رفتن»، شبهههایی در ذهن کودک ایجاد میکنند و ممکن است کودک اینها را از ما بپرسد: ایا من و مامان بیشتر از خدا، به بابا نیاز نداریم؟ آیا همه آنهایی که به سفر میروند دیگر برنمیگردند؟ اگر پدر به بهشت برود، پس چرا او را توی زمین میگذارند؟ خدا مرا دوست دارد پس شاید من نفر بعدی باشم که او میخواهد مرا ببرد. این سوالات میتواند اضطراب بیشتری برای کودک ایجاد کند.
✅ بدیهی است که مشارکت دادن کودک متناسب با توان او در مراسم ختم، شب هفت و چهلم و نیز چیدن سفرهی اطعام میتواند در تسریع ایجاد حالت تعادل مؤثر باشد اما چنانچه در موقع تدفین کودک از شرکت در مراسم بترسد، نباید او را مجبور به این کار کرد. در جریان مراسم یادبود همواره مسئولیتهای اجرایی را در حد توان کودک به وی محول شود.
✅ به خاطر داشته باشیم که به جای کودک نمیتوانیم چنین وضعیتی را تجربه کنیم بلکه فقط میتوانیم در کنار او تسهیل کننده تجربه گذار از فاجعه باشیم.
نویسندگان:
غفار کریمیانپور (کارشناس ارشد آموزش پیش از دبستان و مدرس دانشگاه پیام نور)
و گلنما مردای (کارشناس ارشد روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه پیام نور).
منابع:
- هنری ماسن و همکاران؛ رشد و شخصیت کودک، مترجم مهشید یاسایی، نشر مرکز، ۱۳۹۲.
- زندیپور، طیبه (۱۳۶۹). بهداشت روانی کودکان و رویداد مرگ. نشریه علوم انسانی دانشگاه الزهرا.
- بهمنی، بهمن (۱۳۷۷). کودک و مرگ نزدیکان. نشریه پیوند.
- نجاریان، بهمن، و خدارحیمی، سیامک (۱۳۷۲). تبیین مرگ برای کودکان و نوجوانان. نشریه علوم انسانی دانشگاه الزهرا.
- کریمی، عبدالعظیم (۱۳۷۲). تحول مفهوم مرگ در کودکان. نشریه رشد معلم.
منبع اصلی: مجله رشد آموزش پیش دبستانی، دوره ششم، شماره ۲، زمستان ۱۳۹۳.