اصطلاح نظریه های رواندرمانی برای توصیف فرآیندهایی که برای درمان اختلالهای روانشناختی و بیماریهای روانی مورد استفاده قرار میگیرند به کار میرود. در رواندرمانی برای ایجاد تغییر و درمان اختلالهای روانشناختی از تکنیکهای کلامی و روانشناختی استفاده میشود.
در طی این فرآیند، یک رواندرمانگر آموزش دیده، به بیمار کمک میکند تا مشکلاتش را حل کند. این مشکلات هم شامل بیماریهای روانی و هم شامل استرسهای روزمرهی زندگی میشود. با روان حامی همراه باشید.
در انجام هرگونه اقدامی برای رواندرمانی، باید بدانیم که مشکل چیست، چه تعریفی دارد، چگونه شکل گرفته است و چگونه میتوان آن را درمان کرد؟ برای پاسخ به این پرسشها، باید به سراغ نظریه های رواندرمانی برویم. برای انجام رواندرمانی، نظریههای مختلفی وجود دارد. نظریه های رواندرمانی مانند یک نقشهی مسیر برای روانشناسان عمل میکند: نظریه فرآیند درک کردن بیماران و مشکلات آنها و پیدا کردن راهحل آن مشکلات را هدایت میکند. نظریه به ما میگوید که مشکل چست، چگونه شکل گرفته است و چگونه میشود آن را درمان کرد. بنابراین در هر نظریهی رواندرمانی، تبیینهای برای رفتارهای نابهنجار و آسیبشناسی روانی و همچنین رورشهای درمان آنها وجود دارد.
نظریه های رواندرمانی متعددی وجود دارد اما میتوان آنها را پنج طبقه کلی تقسیم کرد:
۱. نظریههای روانکاوی و روانپویشی
آغازگر نظریه های رواندرمانی به شکل امروزی، زیگموند فروید است که اولین نظریهی رواندرمانی را معرفی کرده است. نظریهی فروید، روانکاوی نامیده میشود. فروید در نظریهی روانکاوی، معتقد است که تمام رفتارها، افکار و احساسات ما، از قسمتی از ذهن که ناهشیار نامیده میشود سرچشمه میگیرند. او معقتد است که هر رفتاری معنایی دارد که برای کشف معنای آن باید ناهشیار بیمار را مورد کاوش و بررسی قرار داد. بررسی تجربههای دوران کودکی از مشخصههای اصلی روانکاوی است، زیرا فروید اعتقاد داشت که تجربههای دوران کودکی زیربنای شخصیت انسان است. اتفاقات ناگواری که در دوران کودکی رخ میدهند در ناهشیار قرار میگیرند و ممکن است در آینده باعث ایجاد رفتارهای نابهنجار شوند. از تکنیکها و روشهای اصلی فروید برای کاوش ناهشیاری میتوان، تداعی آزاد، تفسیر خواب، تفسیر انتقال و مقاومت را نام برد.
نظریه روانکاوی زیگموند فروید: نظریه شخصیت و نظریه درمان
۲. رفتار درمانی
برخلاف رویکردهای روانشناسی ، تمام رفتارها را تحت تأثیر ناهشیاری میدانند، رفتارگراها مطرح کردهاند که بهتر است به جای «ناهشیار مشاهدهناشدنی» بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز کنیم. رفتارگراها معتقدند که تمام رفتارها، چه بهنجار و چه نابهنجار، از طریق فرآیندهای یادگیری ایجاد شدهاند و برای درمان رفتارهای نابهنجار میتوان، یادگیریهایی را که باعث ایجاد اختلال شدهاند را تغییر داد. به این فرآیند یادگیری زدایی گفته میشود. در ادامه تحولات اساسی رویکرد رفتارگرایی را مرور میکنیم:
- ایوان پاولف به خاطر کشف شرطیسازی کلاسیک یا همان یادگیری تداعی نقش مهمی در رفتاردرمانی دارد. در واقع از طریق شرطیسازی کلاسیک یاد میگیریم که بین دو محرک ارتباط برقرار کنیم. مثلاً ما هنگام رانندگی یاد میگیریم که با دیدن چراغ قرمز، توقف کنیم، یعنی بین چراغ قرمز و توقف کردن، در ذهنمان ارتباط برقرار کردهایم. بسیاری از ترسها و فوبیهای ما از طریق شرطیسازی کلاسیک در ما ایجاد شدهاند.
- یکی از تکنیکهایی که در رفتاردرمانی به کار میرود حساسیت زدایی منظم است. در حساسیتزدایی منظم شرطی سازی کلاسیک نقش مهمی دارد. با استفاده از روش حساسیتزدایی منظم، درمانگر، در درمان فوبیا به بیمار کمک میکند از طریق مواجههی تدریجی مکرر با هر آنچه از آن میترسد بر اضطراب خود غلبه کند.
- متفکر و نظریهپرداز معروف بعدی در رفتار درمانی ثورندایک است. ثورندایک شرطیسازی عامل را کشف کرد. این نوع یادگیری بر نقش پاداشها و تنبیهها در شکلگیری رفتار تأکید میکند. شرطیسازی عامل توسط اسکینر گسترش پیدا کرد. این نظریه مطرح میکند که هر رفتاری که بعد از آن پاداش دریافت کنیم، آن رفتار به خزانهی رفتاری ما اضافه میشود و اگر بعد از انجام رفتار تنبیه شویم، ممکن است دیگر آن رفتار را تکرار نکنیم.
- از دههی ۱۹۵۰ به این طرف انواع مختلفی از رفتار درمانی شکل گرفتهاند. یکی از معروفترین آنها درمان شناختی رفتاری است که هم بر افکار و هم بر رفتارها تمرکز میکند.
شرطی سازی عامل: نظریه اسکینر شرطی سازی کلاسیک
۳. درمان شناختی
درمان شناختی بیشتر بر افکار افراد تمرکز میکند تا بر رفتارهای آنها، زیرا معتقد است که نحوهی فکر کردن باعث ایجاد رفتار و احساس میشود. مثلاً اگر من هماکنون این فکر به ذهنم برسد که ممکن است که پشت سرم یک سارق در حال تعقیب من است، میترسم و اگر فکر کنم که آن کسی که پشت سرم در حال حرکت است دزد نیست احساس ترس نخواهم کرد. بنابراین اگر افکار من غیرمنطقی و غلط باشند، رفتار و احساس من نیز غیر منطقی خواهد بود. درمان شناختی، بر پیدا کردن افکار غیرمنطقی تمرکز میکند.
درمان شناختی رفتاری به زبان ساده
۴. درمان انسانگرایی
ما انسانها حق انتخاب داریم و در واقع انتخاب میکنیم که چه رفتاری را در چه موقعیتی از خود بروز دهیم. همچنین ما پتانسیلهایی داریم که تلاش میکنیم آنها را کشف کنیم و پرورش دهیم. نظریههای انسانگرایی بر حق انتخاب و پرورش پتانسیلهای انسانها تأکید میکنند. کشف و پرورش پتانسیلها، خودشکوفایی نامیده میشود. این نظریه معتقد است که اگر فرآیند خودشکوفایی متوقف شود، انسان دچار اختلال روانی میشود.
- فیلسوفان انسانگرا مانند ژان پل سارتر، مارتین بوبر و سورن کیرکگارد بر ایجاد و توسعهی این رویکرد نقش بسزایی داشتهاند.
- سه نوع مختلف از نظریههای انسانگرایی تأثیرگذار شناخته میشوند. درمان مراجع-محوری که بر اهمیت دنیای پدیدارشناختی بیمار، احترام و همدلی با او تأکید میکند.
- گشتالتدرمانی بر کلنگری ارگانیسمی تأکید میکند که به معنای آگاه بودن از اینجا و اکنون و پذیرش مسئولیت خویشتن است.
- درمان وجودی بر ارادهی آزاد، خودتعیینگری و جستجوی معنا تأکید میکند.
درمان فردمدار راجرز: درمان مراجع محوری درمان وجودی
۵. درمانهای یکپارچهنگر
برخی از نظریهپردازان سعی کردهاند که نظریه های رواندرمانی مختلف در رویکردهایی را که در بالا گفته شد با هم ترکیب کنند تا بتوانند نقاط قوت آنها را در یک نظریه جدید مورد استفاده قرار دهند. به این درمانها، درمانهای یکپارچهنگر گفته میشود. یکی از معروفترین و اثربخشترین درمانهای یکپارچهنگر، طرحوارهدرمانی است.
برای آشنایی بیشتر با نظریه های رواندرمانی میتونید وبینار آشنایی با رویکردهای رواندرمانی از روی وبسایت واران مشاهده کنید . در این وبینار اساتید برتری همچون دکتر علیرضا طهماسب درباره رویکرد روانکاوی ، دکتر پورشریفی درباره رویکرد اکت ، دکتر مهرنوش اثباتی درباره رویکرد DBT و دکتر مانی رفیعی درباره رویکرد اگزیستانسیال سخنرانی می کنند.
آشنایی با رویکردهای رواندرمانی
طرحواره درمانی: مبانی و تکنیکها
طرحواره های ناسازگار اولیه
منابع:
Different approaches to psychotherapy
حمید بهرامیزاده


