دست و پا زدن اخلاق در تنهایی نوجوانی
فیلم روزتا (۱۹۹۹) rosetta ساخته برادران داردن درباره زندگی دختر نوجوانی است که با قاطعیت به دنبال هویتی اخلاقی میگردد. این هویت برای او در کار خلاصه شده است. با روان حامی همراه باشید.
اما او دو مانع بزرگ دارد: یکی از موانع «جامعه دختر است» که او را به عنوان یک شاغل یا نمیپذیرد یا اگر میپذیرد حذف دائم یا موقتی میکند و دیگر مانع «مادرش» است، چرا که برای بقای خود (با اکراه) به فحشا مشغول است. سرانجام دختر مادر خود را ترک میکند و به دوستی که به او ابراز علاقه میکند میپیوندد اما پس از مدتی کوتاه دوست خود را نیز فردی بیاخلاق مییابد. سپس دختر، غرق در آشفتگی و تنهایی، بیاخلاقی دوست خود را در نزد صاحبکارش عیان میکند و کار دوست خود را به دست میآورد. اما (دوستش که حالا با او به خاطر از دست دادن کارش دشمن شده) مدام دختر را اذیت میکند و دختر در آخر دست از ممارست برمیدارد، کار را ترک میکند و به خانه میرود. مادرش (که حالا الکلی و له در حیاط خانه افتاده است) را به تختش میبرد و درزهای اتاق خواب خودش و مادرش را میپوشاند، گاز را باز میکند و خود نیز میرود در تخت خواب اما پس از چند ثانیه متوجه میشود که کپسول گازشان تمام شده است. برمیخیزد و میرود تا کپسول گاز دیگری بخرد. در راه دوست (نامبردهاش) را میبیند و دوستش او را در آغوش میگیرد و هر دو میگریند و…
یکی از چیزهایی که در این خلاصهی نه چندان کامل موج میزند، همان «مسئولیت» است.
اروین یالوم مسئولیت را از زبان ژان پل سارتر تعریفی اگزیستانسیال میکند: «بانی و مولف انکارناپذیر یک رویداد یا یک شیء». یالوم مسئولیت را «ایجاد» و «تکلیف» میداند. یالوم با اشاره به قهرمان رمان تهوع سارتر میگوید به محض آنکه مسئولیتش را در جهان کشف میکند، از موقعیت حقیقی اش آگاه میشود. جهان تنها به شیوهای که انسانها تعیین میکنند، به قول سارتر «در ذات خویش» صاحب اهمیت و معنا میشود. خارج و مستقل از این «در ذات خویش» معنایی در جهان نیست (یالوم، ۱۹۸۰)
مفهوم «در ذات خویش» و درک کردن شخصی از امور زندگی، که مورد اشاره اگزیستانسیالیست ها و به طور خاص یالوم هست را در سراسر فیلم میبینیم. دختر نوجوان فیلم از موقعیت حقیقی (به این معنا که خودش تعیین میکند و دنیا را میبیند) آگاه است و احساس مسئولیتی عمیق میکند و سفت و سخت در اجرای آن میکشود.
برای مسئولیت دختر، که کار کردن به شیوهای اخلاقی است، موقعیتهایی غیراخلاقی –مانند: بیکاری در جامعه برای او و ناچاری و تن دادن به فحشا- تحمیل میشود ولی دختر مسئولیت آمیخته به اخلاق خود را در موقعیتی که خود میآفریند، تکامل میدهد. موقعیتی که او برای خود میآفریند یا به اصطلاح اگزیستانسیالیستی به شیوهای که خود تعیین میکند چیست؟ همان موقعیتی است که در ذات خویش است، یا به عبارتی دیگر همان معنایی است که خود دختر با تصمیمات و کارهای خود به جهان خود میبخشد. چرا که بیرون از موقعیتی که برای خود آفریده نه معنایی مورد نظرش است نه مسئولیتی و نه حتی زیستی. جای جای فیلم دختر به تمامی کسانی که قصد بیرون راندن او از معنایی که برای خودش آفریده را دارند پرخاشگری میکند و به چیزی به غیر از واقعیتِ موقعیتی که درک کرده و آفریده راضی نیست.
پایان این تحلیل را با اشاره ای به اندیشه ای کانت که اگزیستانسیالیست ها از زیر شنل او سربرآوردند، میبندیم. امانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) معتقد بود شناخت وقتی حاصل میشود که ذهن در برابر عین قرار بگیرد و انقلابی که او پدید آورد این بود که فهم ما با شیء {یا رویدادهای بیرونی} منطبق نمیشود، شیء {یا رویدادهای بیرونی} است که با فهم ما منطبق میشود. به عبارتی سادهتر ذهن ما یا همان فاعل شناسایی عین را میسازد (فولادوند، ۱۳۹۴).
ارتباط سخن کانت با فیلم در آنجاست که معنا و مسئولیتی که دختر فیلم برای موقعیتهای خویش میآفریند در واقع دارد (بنا به تحلیل کانتی) رویدادهای بیرونی را با فهم خویش منطبق میکند. پس اوست که در موقعیتهای خویش معنا میآفریند و اوست که آگاه از مسئولیت خویش شده و تن به جهان خود میدهد.
مقاله مرتبط: تشخیص بیماری های روانی در سریال بازی تاج و تخت
منابع:
- یالوم، اروین (۱۹۸۰) ، روان درمانی اگزیستانسیال. ترجمه سپیده حبیب (۱۳۹۲) نشر نی.
- کرونر، اشتفان. فلسفه ی کانت. ترجمه ی عزت الله فولادوند. نشر خوارزمی.
نوشته فرید حاجی


