پر کردن سطل با یادگیری بامعنا جرقه یادگیری را در درون کودک روشن میکند.
استفاده از روانشناسی مثبتگرا در کلاس درس
دکتر پتی او.گریدی
اگر شما معلمی از خوانندگان روان حامی باشید میتوانید اشتیاق یادگیری را، با پر کردن سطل مدرسه با یافتههای روانشناسی مثبت و آموزههای آن، برانگیزید.
در دو دورهای که برای یادگیری روش تدریس به کودکان و افراد بزرگسال گذراندیم، یاد گرفتیم که قبل از شروع به تدریس یک مطلب جدید باید در حد چند دقیقه کوتاه، ذهن مخاطب را برای پذیرش موضوع جدید آماده کنیم. درواقع باید فضای فکری او را با فضای موضوع جدید همسو میکردیم. برای موضوعاتی چون یادگیری زبان عموماً این کار در قالب مثالها یا حتی دیدن چند عکس و فیلم در خصوص مبحث جدید انجام میگرفت. بعد از چند ماهی که از شروع کار گذشت متوجه خلأیی در این بین شدم. زمانهایی بود که زمانی طولانی برای آماده کردن هیجانانگیزترین فعالیتها یا سؤالات و فیلمها صرف میکردم و بچهها هم در سطح هیجانی بسیار بالایی درگیر موضوع جدید میشدند و توجه و انگیزه لازم را برای یادگیری آن نشان میدادند و حتی مبحث را هم بهخوبی یاد میگرفتند. اما مشکل آنجا پدیدار میشد که نمیدانستند محل دقیق جایگذاری آنچه یاد گرفتهاند در ذهنشان و درون سلسلهمراتب دانششان کجاست، یعنی باید مطلب جدید را در کدام قسمت ساختمان ذهنیشان قرار دهند! در هال یا بالکن یا آشپزخانه! یا ارتباط آن را در قیاس با سایر مباحثی که یاد گرفته بودند درک نمیکردند. یعنی درواقع چندین مطلب را بهصورت جداگانه بهخوبی یاد گرفته بودند اما نمیدانستند کجا باید آنچه را که یاد گرفتهاند بهصورت کاربردی و یکپارچه به کار بگیرند.



حفظ کردن طوطی وار و صرفاً از روی عادت
مدت مدیدی ذهنم درگیر این موضوع ماند و در آخر بهناچار به زمانهایی فکر کردم که خودم به عنوان دانشآموز، درس جدید را اساساً با محل دقیق کاربرد آن موضوع در زندگیام یاد گرفته بودم. چند موقعیت خاص را که مرور کردم به نکته جالبی رسیدم که البته آن زمان مانند اکنون که این مقاله را خواندهام از نتیجه تحلیلم مطمئن نبودم و حتی تا حدی به نظرم تمسخرآمیز آمد. اما حالا جرئت بیان آن را با پشتوانه علمی دارم:
به این رسیدم که کودک باید قبل از یادگیری موضوع بداند چرا در این لحظه از عمرش و در این درس خاص در حال یادگیری این موضوع است و ارتباط این موضوع با آنچه که قبلاً یاد گرفته چیست. و از همه مهمتر اینکه در زندگی روزمره یا حتی آینده چطور این موضوع بهصورت کاربردی به درد او خواهد خورد. چیزی که آن را meaningful learning مینامند.



یادگیری بامعنا
meaningful learning
تمسخرآمیز را میتوانم اینطور توضیح دهم که شاید به نظر بیاید برای کودک داشتن هیجانهای مثبت در زمان یادگیری کافی است. اما امروزه تحقیقات نشان میدهند که داشتن معنا برای یادگیری چیزی در کنار هیجان بالا که باعث علاقهمندی به یادگیری موضوع میشود، باعث درک عمیقتر و یادگیری کاربردی مطلب میشود .
هیجان برای ایجاد “آخ جون، چه مطلب جالبی” و معنا برای “آها پس این موضوع رو اگه یاد بگیرم در حال حاضر یا آیندهام به درد انجام این کار یا رسیدن به این هدف میخورد.” لازم است.
اگر تابهحال این را تجربه نکردهاید، این بار با رویکرد مقایسهای، ۲ مبحث مشابه را یکبار تنها با برانگیختن هیجانات مثبت و یکبار با ایجاد معنا و دلیل یادگیری در کنار برانگیختن هیجان به شاگردان خود آموزش دهید تا معجزهی روش دوم را به چشم خود ببینید. فقط به این نکته توجه کنید که این معنا و دلیل یادگیری را به روشی جذاب و وسوسه برانگیز به کودکان هدیه دهید تا هم قشر پیش پیشانی را خوشحال کرده باشید و هم آمیگدال را.
مقدمه مترجم
——————————————————————————————————————
معلمی که پایبند به توصیههای روانشناسی مثبت است، به کودکان و نوجوانان کمک میکند که از هوش هیجانیشان برای استنباط معنی از درس یا معنی بخشیدن (القای یک معنی) به مطلب درسی استفاده کنند. ازآنجاییکه یادگیری بامعنا، ارتباطات هیجانی را در مغز تحریک میکند، بنابراین به دانش آموزان انگیزه میدهد که به طور کامل در فرآیند یادگیری درگیر شوند و مشارکت کنند.
کودکان و نوجوانان به طور شهودی گزینههایی را که برای آنها معنادار است انتخاب میکنند و با سرعت مخصوص به خود به سمت تعالی و بهتر شدن میروند. درسهایی که به آنها مفاهیمی چون صبر، یاریرسانی، منصف بودن، تابآوری، صلح و دوستی، آیندهنگری و تفریح و خوشی را میآموزند، به کودکان دلیلی میدهد که خودشان شخصاً” روی فرآیند یادگیریشان سرمایهگذاری کنند. کودکان میآموزند که با استفاده از نقاط قوتشان آتش اشتیاق یادگیری را در خود بیفروزند. چطور ؟ با پر کردن سطل خود و سطل دیگران.
کودکان و نوجوانان به مطالبی که برای آنها ارزشِ هیجانی و استفادهی هیجانی دارد علاقهمند میشوند. غریزه طبیعی آنها دائماً به دنبال ارتباطی به گذشته و حال افراد دیگر و دنیای اطرافشان میگردد. آنان به طور شهودی هدف را درک میکنند و به دنبال علت کارهایشان در بستر بزرگتر و تصویر بزرگتر میگردند.
کودکان و نوجوانان، با ارزشِ تمام تلاشهای اصیل و واقعیشان ارتباط برقرار میکنند : “این درس مربوط به موضوعِ صرفهجویی به من واقعاً کمک میکند زیرا مبلغ قبض برق در خانه هر بار بسیار گران میشود.”
آنها با نیازهای دیگران هم ارتباط برقرار میکنند : “حالا میتوانم برای برادر کوچکترم کتاب بخوانم”
آنها با تصویر بزرگ و دورنمای فعالیتهایشان هم ارتباط برقرار میکنند: “این موضوع ممکن است در حال حاضر خیلی برای من جذاب نباشد. بااینحال، اگر بخواهم مربی دلفینها شوم، نیاز دارم که در درس علوم نمرات خوبی بگیرم “
داشتن معنا کمک میکند که گذشته و آینده به هم مرتبط شوند و بدینوسیله ادراکات و فهم ما از مسائل، استمرار و پیوستگی داشته باشد. کودکان و نوجوانان درک میکنند که کمکهایی که افراد دیگر در گذشته کردهاند ، آنها را ملزم میکند که در آینده کمک کنند تا زنجیره بین نسلی که از گذشته ایجاد شده را از بین نبرند و بکوشند که با همکاری، راضی و خرسند، با اعتمادبهنفس، متین و بزرگوارانه با بردباری و الهامات قلبی و شادی و سرور زندگی کنند.
کودکان و نوجوانان با گذشته و آیندهشان ارتباط برقرار میکنند: “اگر اجداد من توانستهاند این حد از سختیها را تحمل کنند، پس من هم میتوانم اینجا سر کلاس درس بنشینم و مدتزمان بیشتری به مطالب درسی توجه و روی آنها تمرکز کنم. اگر میخواهم آیندهام امن و پر از صلح و آرامش باشد، نیاز هست تا جایی که میتوانم درباره دنیا بیاموزم “
یادگیری بامعنا به کودکان و نوجوانان یاد میدهد که یادگیری آنها چه تأثیری روی دنیای اطرافشان و آدمهای دنیا دارد. آنها یاد میگیرند که تصمیمات و رفتارهای شخصیشان، پیامدهای فراگیر و ژرفی روی دیگران دارد . آنها این را متوجه میشوند که قدرت این رادارند که در کلاس درس، در راهروهای مدرسه، در خیابان و در راه خانه یا هرجایی از این جهان، به دیگران کمک کنند یا به آنها آسیب برسانند. آنها به این درک میرسند که انتخابهایشان پیامدها و عواقب مهمی دارند و اعتمادبهنفسی مییابند که به آنها در گرفتن تصمیم درست کمک میکند.
یادگیری بامعنا، مرتبط و انفرادی، که مبتنی بر برگههای تمرین یا آنچه که در کتابهای مدارس نوشته شده نیست، به ما اطمینان میدهد که یک یادگیری هدفمند داشتهایم. به اندازهای که کودکان و نوجوانان با مفاهیم علمی ارتباطات هیجانی و شخصی پیدا کنند، به همان اندازه شانس بیشتری برای یادگیری این مفاهیم، به خاطر سپردن آنها، و استفاده از آنها برای پرورش نقاط قوت شان دارند. نقاط قوت و صفات مثبت هم در عوض رشتههای ارتباطی که یادگیری را به هدفمندی و معنا داشتن پیوند میزند، مستحکمتر میکند.
یادگیری بامعنا با هیجانات، نقاط قوت و ارتباطات کودکان و نوجوانان پیوند برقرار میکند و درنتیجه به آنها انگیزه میدهد که به دنبال مشارکت در سعادتمندی و خوبیهای بزرگتری بروند. وقتی آنها راههایی برای مددکار بودن و یاریرسانی به دیگران مییابند، یادگیری در آنها فعال میشود. یعنی وقتی که آنها راههایی برای یافتن معانی ذاتی در فعالیتها مییابند یا معنی برونزاد آن رفتار را میدانند.



مقایسه یادگیری بامعنا و یادگیری طوطی وار
پس با پر شدن سطل، شعله اشتیاق یادگیری زبانه میکشد.
در صورتی که میخواهید اطلاعات بیشتری در خصوص یادگیری بامعنا به دست آورید، دیدن ویدیوی زیر را به شما پیشنهاد میکنیم:
بیشتر بدانیم:
تعریف یادگیری به زبان ساده و کوتاه
افزایش توانایی یادگیری مغز با یادگیری بیشتر (۱) – حقیقتی تعجب برانگیز
افزایش توانایی یادگیری مغز با یادگیری بیشتر (۲) – الگوهای یادگیری
لذت یادگیری چطور در مدارس ناپدید شد؟میتوان دوباره کودکان را مشتاق یادگیری کرد؟
درد اختلال یادگیری، پای درد و دل کودک دارای اختلال یادگیری


