کمک! من با یک فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی ازدواج کردهام.
ازدواج، خود بهاندازهی کافی بدون اضافه شدن استرسهای اختلال وسواس فکری عملی، سخت است! با روان حامی همراه باشید.
وقتی با عجله وارد راهرو شدم همسرم کنار در ایستاده بود. لبخندزنان پیشنهاد کرد که کیف پولم را بگیرد. حرکت بسیار دلچسبی بود بهجز اینکه منتظرانه مشغول تماشای من بود که کفشهایم را در آورم تا مطمئن شود آنها را در جای مناسبی که برای وسایل آلوده تعبیه کرده قرار میدهم. هیچکس اجازه ندارد با کفش وارد خانه شود چون این کار آلودگیهای محیط بیرون را در محدودهی امن او پخش میکند. او گمان میکند اگر دقیقاً در آن لحظه برای دیدن من آنجا نباشد ممکن است قانون را فراموش کنم. در نتیجه احساس اجبار خواهد کرد که تا دیروقت بیدار مانده و ساعتها تمیزکاری کند، تمام مدت خشمگین است و احتمالاً مرا به خاطر خراب کردن همهچیز سرزنش میکند. بهمحض اینکه در را باز کردم احساس چسبندگی صابون مایع را روی انگشتانم حس کردم. دستگیرهی در آغشته به آن بود. دیروقت است و او همچنان مشغول تمیزکاری است. «زنی که با یک بیمار مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی ازدواج کرده است»
اختلال وسواس فکری عملی (OCD) شخص سوم در ازدواج است
اکثر شما میدانید روزی که ازدواج کنید کوله باری از مسائل استرسزای اضافی در زندگی نصیبتان خواهد شد. ازدواج علاوه بر همراهی مثبت و رابطهی عاشقانه، قطعاً جنبههای منفی خود را نیز دارد. مسائلی چون مشکلات ارتباطی، بحثهای کوچک، اختلافنظر در مورد مسئولیتهای خانوادگی، مسائلی پیرامون رابطه جنسی، جورابهای کثیف کفِ زمین، خویشاوند آن همسر و البته اینکه در زمان تماشای تلویزیون، کنترل دست چه کسی باشد! اما اگر فقط با شوهرتان ازدواج نکرده بلکه با اختلال وسواس فکری- عملی او نیز ازدواج کرده باشید چه؟
اختلال وسواس فکری عملی یک اختلال مبتنی بر مغزِ ناتوانکننده و رنجآور است که با توجه به گفتهی سازمان بهداشت جهانی یکی از دلایل عمدهی ناتوانی در جهان محسوب میشود. اگر با فردی که تشخیص اختلال وسواس فکری عملی گرفته ازدواج کردهاید دیگر فقط وارث کوله باری از داشتههای تنشزا نیستید بلکه ممکن است وارث کامیونی بزرگ باشید- و تنها دربارهی یک محتکر صحبت نمیکنیم! پژوهشهای اخیر نشان داده حدود ۶۰% از اعضای خانواده درگیر تشریفاتیاند که فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی انجام میدهد (شافران و همکاران، ۱۹۹۵).
گاهی به نظر میرسد وسواس، خانه را اداره میکند!
تصور کنید با همسرتان پیرامون تعیین مسئولیتهای هرکدامتان در خانه به بحث نشستهاید. فرض کنیم از او خواستهاید دو بار در هفته زبالهها را بیرون بگذارد و به دلیل ترس از ابتلا به آنفلوانزای خوکی از طریق سطل آشغال، نتوانند. آیا اگر همسرتان به شما اجازهی استفاده از توالت عمومی را ندهد به این دلیل که نمیخواهد تصادفاً با اسپرم شخص دیگری باردار شوید، مأیوسکننده است؟
یا تصور کنید از همسرتان خواستهاید زمانی که به همراه دوستتان برای صرفِ نوشیدنی بیرون میروید حواسش به بچهها باشد و او به این دلیل که میترسد به نحو خصمانهای به آنها آسیب بزند درخواستتان را رد میکند. آیا ناامیدکننده خواهد بود اگر مدام به این خاطر که نمکدان را درجای مناسبش روی میز نمیگذارید موردانتقاد قرار بگیرید؟ چه میشود اگر همسرتان به دلیل حضور در مراسم تکنوازی (موسیقی) دخترتان به این خاطر که با ماشین از روی یک بوته رد شده و برای اینکه مطمئن شود به بچهای کوچک نزده مجبور شده چندین بار بوتهها را کنار بزند کار شما را به تعویق بیندازد؟ اینها نمونهی کوچک از مسائل فراوانی است که افرادی که با شخص مبتلا به OCD ازدواج میکنند تجربه میکنند. ساختن یک ازدواج، پیشاپیش سخت است و اضافه شدن OCD به این ترکیب همهچیز را بدتر میکند.
وقتی شما وسواس دارید اوضاع سختتر هم میشود
نه تنها تشکیل زندگی زناشویی با فرد وسواسی- جبری سخت است بلکه آیا میتوانید تصور کنید ازدواج برای فردی که خودش تشخیص OCD گرفته چقدر دشوار است؟ چنین فردی ممکن است سالیان متمادی با وسواس خود دستبهگریبان بوده باشد و حالا استرسهای مضاعف ازدواج را به عهده میگیرد. اکنون فرد مبتلا به وسواس باید با شخصی مواجه شود که آثار آلودگی را در کل خانه بهجا میگذارد، وسایل را در محل مناسبش قرار نمیدهد، به خاطر عدم پذیرش درخواستِ بیرون گذاشتن زبالهها از او انتقاد میکند (چون ممکن است حاوی ویروس ابولا باشد) یا حتی به خاطر خراب کردن کلیهی ارتباطاتشان او را سرزنش میکند. بدیهی است که همه ما مشکلاتی اساسی داریم که باید رویشان کار شود اما اگر همسرتان مبتلا به وسواس باشد آنهم نه شخصی که فقط همان مشکلات پایهای را دارد بلکه وسواس و اجبار نسبت به استرس بیشازحد، چه؟!
درک شریک زندگی مبتلا به OCD
اگر با فرد وسواسی- جبری ازدواج کردهاید چه کار میتوانید بکنید؟ تا حد امکان سعی کنید خود را جای همسرتان بگذارید. افراد مبتلا به OCD اعمال اجبارگونه را به خواست خود انجام نمیدهند بلکه دلیل این کار در آنها وحشت از بروز اتفاقی است که احساس میکنند در صورت انجام ندادن آن ممکن است رخ دهد. اجبارها اغلب تلاشهای اشتباه برای محافظت از عزیزان (مثل شما) از آسیب هستند. هرچه بیشتر با این کشمکشها همدردی کنید بهتر میتوانید شفقت و مهربانی خود را بروز داده، ارتباط مؤثری برقرار کنید و نشان دهید که واقعاً حواستان به او هست. روی نگرشها و باورهای مثبت شریکتان تمرکز کرده و برای هر تلاشی که برای مقابله با نشانههای OCD انجام میدهد تشویقی در نظر بگیرید. سرزنش یا انتقاد نکنید یا در تشریفات وسواسی جبریشان شرکت نکنید (هر موقع که ممکن است).
اگر کاملاً احساس شکست میکنید اولین گام مطلوب، آموختن دربارهی این اختلال است. برخی کتابهایی که درباره OCD است مطالعه کنید یا به سازمانهای بینالمللی OCD بپیوندید تا از حمایت افرادی که آنجا بودهاند بهرهمند شوید. با ملایمت شریکتان را تشویق و به او پیشنهاد کنید برای درمان مراجعه کند. هنگامیکه به دلیل نشانههای وسواسی-جبری احساس خستگی میکنید از خود بپرسید: آیا قصد دارم اجازه دهم اعمال و تشریفات وسواسی همسرم زندگی مشترکمان را خراب کند؟ یا اینکه میخواهم قدرت این را پیدا کنم که حمایتگر و مهربان باشم چون ما میتوانیم ازدواجی داشته باشیم که همیشه آرزوی آن را داشتیم؟ کار آسانی نیست و اگر همسرتان مبتلا به OCD است ممکن است خودتان به درمانگری حمایتگر جهت مقابله با این شرایط نیاز داشته باشید.
اگر همسرتان تحت درمان است همراهی با او و تشکیل جلسهای خانوادگی دربارهی مشکل میتواند کمککننده باشد. متأسفانه پژوهشهای بسیار کمی در این مورد که OCD (اختلال وسواس فکری عملی) چه اثراتی بر اطرافیان شخص مبتلا، بهویژه همسرانشان دارد انجام شده است. کار بیشتری لازم است تا اطلاعات مفیدتری برای درمانگران کمککننده به زوجینی که مشکلات این اختلال ناتوانکننده را تجربه میکنند فراهم شود.
نویسنده: Monnica T Williams Ph.D
مترجم: سمیرا پیازچیان
References
Calvocoressi. L., Lewis. B., Harris. M., Trufan. S. J., Goodman. W. K., McDougle. C. J., & Price. L. H. (1995). Family accommodation in obsessive-compulsive disorder. The American Journal of Psychiatry, ۱۵۲(۳), ۴۴۱-۴۴۳.
Riggs, D. S., Hiss, H., & Foa, E. B. (1992). Marital distress and the treatment of obsessive compulsive disorder. Behavior Therapy, 23(۴), ۵۸۵-۵۹۷.
Shafran, R., Ralph, J., & Tallis, F. (1995). Obsessive-compulsive symptoms and the family. Bulletin of the Menninger Clinic 59(۴), ۴۷۲-۴۷۹.


