محتوای درمانی در نظریه روانکاوی زیگموند فروید: تعارض های میان فردی
تعارض های میان فردی
صمیمیت و میل جنسی. از نظر شخصیت نابالغ، صمیمیت افشای رازها و سهیم شدن در افکار یکدیگر بین اشخاص اصولاً ناممکن است. مشکل صمیمیت اصولاً مشکل انتقال است. شخصیت پیش تناسلی نمیتواند با اشخاص دیگر آنگونه که واقعاً هستند رابطه برقرار کند، بلکه آنها را بر اساس تصورات دورهی کودکی از اینکه چه نوع آدمی به نظر میرسند تحریف میکند. به بیان پیاژه تجربیات میانفردی اولیه شخصی با والدینیش به طرحوارههای درونی شدهای منجر میشود که مفاهیم ابتدایی در اینباره است که مردم چگونه به نظر میرسند و هر تجربه جدید فرد از طریق توجه انتخابی به اعمال آن شخص جذب این طرحواره میشود.
به نقل از روان حامی، در حالکیه پیاژه معتقد است طرحوارههایی که کودکان از اشخاص دارند برای انطباق با تجربیات جدید دگرگون میشود مفهوم فرویدی تثبیت حاکی از این است که شخصیتهای پیشتناسلی به گسترس طرحوارههایی که از مردم دارند ادامه نمیدهند. به بیان دقیقتر افراد نابالغ تجربیاتشان را از مردم به گونهای تحریف میکنند که با تصورات درونیشدهی آنها هماهنگ شود. برای مثال اگر چنین برداشت کرده باشند که افراد غیرقابل اعتماد طردکنندهاند به جزئیترین دلیل برای بیاعتمادی و کوچکترین نشانه حاکی از طرد در فرد جدید بالقوه صمیمی توجه میکنند و آن را دلیلی در تأیید آن عقیده خود میبینند که او نیز همانند همه اشخاص طردکنندهای است که از ابتدای تولد شناختهاند.
روانکاوی کامل تنها راهی است که این اشخاص میتوانند به کمک آن به اندازهای بالغ شوند که دیگران را با همان تازگی و بیمانندی که هر کسی سزاوار آن است درک کنند. فقط با آگاه شدن کامل از این موضوع که چگونه روابطمان را در گذشته تحریف کردهایم میتوانیم از تحریف مخرب در زمان حال اجتناب کنیم.
برای افراد نابالغ روابط جنسی نیز عمدتاً روابط انتقالی است. دو فرد نابالغ فقط میتوانند درگیر روابط شیئی شوند، روابطی که در آن فرد دیگر عاملی تلقی میشود که شاید سرانجام غرایز پیش تناسلی ارضانشده را برآورده سازد. بنابراین شخصیت دهانی ممکن است با همسرش به چنان شیوه وابسته و پرتوقعی رابطهی جنسی برقرار کند که همسرش احساس خفگی کند. شخصیت مقعدی ممکن است رابطهی جنسی را به شیوهای بسیار یکنواخت برقرار کند، مثلاً هر شب جمعه بعد از اخبار ساعت ۱۱، نه اینکه هر وقت میل جنسی به طور خود به خود برانگیخته میشود. شخصیت آلتی ممکن است به صورت فردی مردمآزار و اغواکننده رابطه برقرار کند به این شکل که هنگام همخوابگی وعدههای زیادی بدهد اما کمتر به آنها عمل کند. توانایی برقراری رابطه با دیگری به عنوان شریک جنسی بالغ و دگرجنسگرا فقط پس از بینشیابی ارضاکننده از تثبیتهای پیش تناسلی خود امکانپذیر میشود. در غیر این صورت افراد به دو شیء تنزل میکندکه شبهنگام به هم برمیخورند.
ارتباط
بیشتر ارتباطات بینفردی دو شخص نابالع تکگوییهای به هم پیوسته است تا گفتگوی واقعی. شخصیتهای نابالع در دنیای خودمحور خویش زندانیاند، دنیایی که در آن دیگران فقط ابزارهایی هستند برای ارضای آنها. آنها به آنچه دیگران میگویند پاسخ نمیدهند بلکه به امیال خودشان پاسخ میدهند که میخواهند دیگران آنها را برآورده سازند. آنان با یکدیگر گفتگو نمیکنند بلکه با تصورات درونی از آنچه انتظار میرود فرد دیگر باشد صحبت میکنند. پیامهایی که ارسال میکنند محتوای آشکاری دارد که آن هم متوجه مخفی کردن جیزی است که شخص واقعاً نمیخواهد بگوید.
اگر روانکاو برای تفسیر منظور واقعی شخص باید سالها با گوش سوم حرفهای او را بشنود چگونه میتوان از همسری که دو گوش او بسته است انتظار داشت که بشنود؟ از دیدگاه فرویدی کلاسیک کوششهایی که در درمان زنانشویی بین دو شخصیت نابالغ انجام میشود فقط به گفتگویی بیمعنی میانجامد که بهتر است به نمایشنامهنویسان مدرن واگذار شود.
خصومت
پیروان فروید خشونت در دوران شهرنشینی را بازتاب خصومت داتی در انسانها میدانند. کارهای فروید حاکی از این بود که انسان نیز دارای غرایز پرخاشگری برای حمله و نابود کردن است اما انسانها همچنین میخواهند در جوامع متمدن زندگی کنند و پایداری نهادهای اجتماعی از جمله خویشاوندهایها، خانوادهها و اجتماعات همواره در معرض تهدید فورانهای خصمانهی شخصیتهایی قرار دارد که دفاعهای ضعیفی دارند.
در شخصیتهای پارانویید که خشم خود را با دشواری مهار میکنند، باید دفاعها با درمان حمایتی یا دارو تقویت شود نه اینکه روانکاو آنها را نمایان کند. در مورد اشخاص روانرنجوری که بیش از اندازه مهار شدهاند بهترین انتظاری که میتوان داشت هدایت خصومت در مجراهای پذیرفته شدهی اجتماعی مثل رقابت، ابراز وجود یا شکار است. در غیر این صورت همه ما شکارچی و شکار خواهیم بود.
کنترل
کشمکش بر سر کنترل میانفردی اغلب مبارزه بر سر این است که دفاعهای چه کسی بر رابطهی میانفردی مسلط خواهد شد. هر چه دفاعهای افراد انعطافناپذیرتر باشد بیشتر احتمال دارد که بر پیروی دیگران از جهانبینی و شیوههای عمل خودشان اصرار کنند. برای مثل شخصی که به طور مکرر خصومت خود را به دنیای بیرون فرافکنی میکند احتمالاً فشار زیادی بر دیگران وارد خواهد کرد تا دنیا را مکانی خصومت آمیز در نظر بگیرند.
بر عکس اگر شخص با دید خوشبینانه و بازدارنده دفاع کند، تعاملهای او فقط بر جنبههای خوشایند دنیا متمرکز خواهد شد. اگر دو نفر با دفاعهای ناسازگار برای تعامل با یکدیگر سعی کنند تعارض ایجاد میشود. موضوع بیاهمیتی مثل تصمیمگیری درباره تماشای فیلم سینمایی ممکن است به کشکمش شدیدی برای کنترل تبدیل شود که در آن همسر خوشبین مایل است فیلم شاد و خندهداری تماشا کند اما شوهرش که خصومت خود را فرافکنی میکند میخواهد فیلم جنگی ببیند.
افرادی که دیگران را چیزی جز وسیلهای برای ارضای امیال کودکانه خود نمیبینند انتظار کنترل روابط را دارند. هر سنخ شخصیت پیش تناسلی شیوهی منحصر به فردی برای کنترل کردن دارد:
شخصیت دهانی با چسبیدن به دیگران، شخصیتهای مقعدی با لجاجت شدید، و شخصیتهای آلتی با اغواگری کنترل میکنند.
افرادی که زیاد کنترلکننده هستند به نظر میرسد شخصیتهایی مقعدی باشند که در خانوادههای با کنترل افراطی تربیت شدهاند. این افراد احساس میکنند که مجبور شدهاند در توالت تسلیم شوند بنابراین کنترل بدنشان را از دست دادهاند. اینک آنان به گونهای رفتار میکنند که گویی مصمماند هیچگاه دوباره تسلیم نشوند.
روانکاو باید در جریان درمان کاملاً مراقب چگونگی تلاش بیمار برای کنترل کردن باشد. روانکاو متوجه خواهد شد که چه موقعی رفتار کنترل کردن در خدمت اهداف دفاعی مقاومت یا اهداف ارضاکنندهی انتقال است. روانکاو باید به رویارویی و روشنگری تلاشهای بیمار برای کنترل بپردازد و سپس معنی و علت ترفندهای کنترل کردن را تفسیر کند. سکوت روانکاو کارآمدترین شیوهی مقابله با کنترل است: مهم نیست که بیمار بر چه پاسخی اصرار میکند روانکاو میتواند با سکوت پاسخ دهد. این وضع شبیه دعوا کردن با همسری است که آرامش خود را حفظ میکند چنین موقعیتی ممکن است بسیار ناکامکننده باشد زیرا شخص آرام کنترل را در اختیار دارد.
منبع: نظریههای رواندرمانی و مشاوره پروچاسکا و نورکراس


