تفکر خلاف واقع چیست؟
فرض کنید که امتحان مهمی دادهاید و وقتی نمرهی خود را در آن امتحان میبینید متوجه میشوید که نمرهی بسیار کمتری از آنچه انتظار داشتهاید کسب کردهاید. وقتی نمرهی خود را در نظر میگیرید، چه افکاری به ذهنتان وارد میشود؟ اگر شما هم مثل بیشتر مردم باشید ممکن است خیلی سریع مجسم کنید که اوضاع میتوانست طور دیگری باشد؛ یعنی میتوانستید نمرهی بهتری کسب کنید. حتی ممکن است به این فکر چگونه میتوانستید به آن نمرهی بهتر دست پیدا کنید. به عنوان مثال ممکن است با خودتان فکر کنید که «اگر فقط کمی بیشتر تلاش کرده بودم و بیشتر مطالعه میکردم یا بیشتر در کلاس حاضر میشدم نمرهی بهتری میگرفتم» به این نوع تفکر «تفکر خلاف واقع» گفته میشود که پیامدهای مهمی دارد. با روان حامی همراه باشید.
این گونه اندیشهها دربارهی آنچه که میتوانست بوده باشد «تفکر خلاف واقع» نامیده میشود. به عنوان مثال فرض کنید در روزنامه مقالهای میخوانید درباره فردی که در ساعت مقرر کار خود را ترک کرده و در یک تصادف که راننده آن پشت تابلوی ایست توقف نکرده زخمی شده است. احتمالاً شما با این شخص همدردی میکند و چه بسا توصیه میکنید که زیان وارده به او جبران شود. اکنون همین داستان را با اندکی تفاوت تجسم کند: همان شخص در همان نوع تصادف زخمی شده اما در این داستان، او زدتر کارش را ترک کرده بود تا به کار شخصی خود برسد. چون تصادف یکسان بوده است، از نظر منطقی شما باید به اندازه همان مورد قبلی با او همدردی کنید، اما درواقع اینطور نیست، زیرا با در نظر گرفتن اینکه وی کار خود را زودتر از معمول ترک کرده است به آسانی میتوان تصور کرد که میتوانست به موقع از محل کار خود خارج شود و آن وقت تصادف هم نکند. به عبارت دیگر تفکر خلاف واقع درباره آنچه که میتوانست رخ داده باشد، احساس همدردی شما را تحت تأثیر قرار میدهد.
چرا چنین اثری رخ میدهد؟ چون به نظر میرسد که تفکر خلاف واقع در بسیاری از موقعیتها به صرت خودکار انجام میگیرد و ما نمیتوانیم از مجسم کردن اینکه وضعیت میتوانست به شکل متفاوتی رخ داده باشد خودداری کنیم. برای علبه کردن بر این تمایلات خودکار، ما باید سعی کنیم تا افکارمان را از لحاظ تأثیر این تفکر اصلاح کنیم و این کار مستلزم پردازش فعالی است که در آن افکار، خلاف واقع را سرکوب و در صورت رخ دادن آنها، آنها را کاهش دهیم. اگر این استدلال درست باشد، در آن صورت هر چیزی که قابلیت پردازش اطلاعات ما را کاهش دهد اثر تفکر خلاف واقع را بر داوریهای و رفتارهای ما تقویت میکند.
پرداختن به تفکر خلاف واقع سودمندیهایی نیز دارد. بسته به موضوع، تفکر خلاف واقع میتواند منجر به بالا بردن یا کاهش دادن سطح خُلق ما شود. اگر افراد خلاف واقع رو به بالا را در ذهن خود تصور کنند، یعنی بازدههای کنونی خود را با بازدههای مطلوبتر از آنچه تجربه کردهاند مقایسه کنند، نتیجه آن میتواند نارضایتی شدید یا غبطه خوردن باشد، به ویژه اگر این افراد خود را در دستیابی به بازدههای بهتر در آینده ناتوان ببینند. ورزشکارانی که در المپیک مدال نقره میبرند اما بردن مدال طلا را مجسم میکنند چنین واکنشهایی را تجربه میکنند.
علاوه بر این، به نظر میرسد که ما اغلب تفکر خلاف واقع را برای کاهش دادن تلخی ناکامیابیهای خود به کار میبریم. پس از رویدادهای غمانگیز، نظیر یک فرد محبوب، افراد اغلب با این تفکر تسکین پیدا میکنند که «هیچ کاری نمیتوان کرد مرگ اجتنابناپذیر است». به عبارت دیگر، آنها دیدگاه خود درباره چارهناپذیر بودن مرگ را طوری تنظیم میکنند که قطعی و مسلم و در نتیجه غیرقابل اجتناب به نظر برسد. برعکس، اگر آنها دارای تفکرات خلاف واقع متفاوتی باشند – مثلاً اگر بیماری فقط زودتر تشخیص داده شده بود» یا «اگر ما زودتر او را به بیمارستان رسانده بودیم» – رنج و ناراحتی آنها ممکن است افزایش یابد. بنابراین با فرض اینکه رویدادهای منفی یا ناکامکنند چارهناپذیرند، ما این رویدادها را قابل تحملتر میکنیم.
خلاصه اینکه مجسم کردن آنچه که ممکن بود در یک موقعیت مفروض رخ بدهد، میتواند اثرات بسیاری داشته باشد که از یأس و تأسف عمیق تا امیداوری و مصمم شدن برای عملکرد بهتر در آینده فرق میکنند. بنابراین گرایش ما به اینکه نه تنها درباره آنچه که هست، بلکه درباره آنچه که ممکن بود باشد، فکر کنیم میتواند اثرات ژرفی بر بسیاری از جنبههای تفکر اجتماعی و رفتار اجتماعی ما داشته باشد.
منبع: روانشناسی اجتماعی، بارون و همکاران، ترجمه یوسف کریمی.


