دوباره نگاه کن!
مدتی است قصد کردهایم آگاه بودن از لحظۀ اکنون بدون قضاوت کردن آن را تمرین کنیم. هر لحظه توجه خود را به تجربهمان در آن لحظه برگرداندیم، از جنبههای جسمانی، هیجانی و ذهنی آن آگاه شدیم و آنها را همانطور که بودند پذیرفتیم. در این میان گاهی لازم بود لنز توجهمان را کانونی کنیم تا ویژگی خاصی را در تجربهمان بهتر ببینیم. با روان حامی همراه باشید.
اکنون میخواهیم به غور کردن در ژرفای لحظۀ حال ادامه دهیم. اگرچه متمرکز کردن توجه روی یک موضوع در بیشتر موارد چارهساز است، گاهی توجه ما بیاختیار روی موضوعاتی تثبیت میشود که در آن لحظه قصد پرداختن به آن را نداریم و این امر درک ما را از غنای زندگی در اینجا و اکنون محدود میسازد. مثلاً فرض کنید در محل کارتان تمام روز توجه خود را روی مسائل شغلیتان حفظ کردهاید و با دقت به رتق و فتق امور مشغول بودهاید. بعد از پایان ساعت کاری، در مسیر رفتن به خانه از پارک نزدیک محل زندگیتان عبور میکنید، اما توجهتان آنچنان درگیر مسائل کاری است که اصلاً متوجه عبور از میان گلها و درختان و … نمیشوید. این دغدغهها ممکن است به تعطیلات پایان هفته و مرخصیهای سالانه نیز راه پیدا کنند.
لزوم باز کردن دامنۀ توجه برای حفظ انعطافپذیری روانی به زیبایی در حکایت زیر مطرح شده است: روزی فردی که به دیدار یک استاد پرآوازه رفته بود. به محض ورود استاد را میبیند که روی زمین قل میخورَد و میخندد. شگفت زده میگوید:
«شنیده بودم اساتید همواره متفکرانه نشسته، مشغول تأمل هستند». استاد پاسخ میدهد «اگر کمان را همیشه کشیده نگه داری در همان حالت خشک میشود. با چنین کمانی هیچ هدفی را نمیتوان زد. گاهی باید کمان را کشید و گاهی باید آن را رها کرد».
معمولاً ترس است که توجه ما را محدود میکند. میترسیم مسائل حلنشده باقی بمانند و کار، پایگاه اجتماعی یا حتی عزیزانمان را از دست بدهیم. گاهی میترسیم اگر توجهمان را باز کنیم با مسائل تازهای روبرو شویم که آمادگی برخورد با آنها را نداریم. به همین خاطر توجهمان را به موضوعات آشنای تکراری محدود میکنیم، حتی اگر مشکلات لاینحلی باشند و این به قیمت زندگی در محیطی مرده اما امن تمام شود.
اما اکنون که پذیرش در ما رشد یافته است و به مهارت مشاهدۀ افکار و هیجانات تسلط پیدا کردهایم شجاعت آن را داریم که لنز توجه را باز کنیم و با تمامیت تجربهمان در اینجا و اکنون روبرو شویم. بیایید این کار را از تجربههای زیبا آغاز کنیم. بگذارید نسبت به تمام اجزای تجربهمان حساس شویم، تا سادهترین و معمولترین چیزهای زندگی تجربهای از حیرت گردد. شروع كنیم به دیدن چیزها طوری كه انگار آنها را برای اولین بار میبینیم! وقتی شروع میكنیم به دیدن بدون دخالت دادن الگوهای گذشته، نه تنها به روشی تازه چیزها را میبینیم، بلكه چیزهای تازهای خواهیم دید. بصرتی نو و هوشیاری بسطیافته خواهیم داشت.
تمرین (دیدن آگاهانه):
آخرین بار كه واقعاً به چیزی نگاه كردهای کی بوده است؟ یا آخرین باری که گوش دادهای، چیزی را چشیدهای، بو كرده یا لمس كردهای؟ هر آنچه در تمام زندگیت انجام دادهای، اكنون دوباره انجام بده، انگار كه اولین بار است. هرگاه راه میروی و یا چیزی مثل یک گل را میبینی، توقف كن. تمامی حواست را جمع كن و دوباره به گل نگاه كن. در رنگش غرق شو. اجازه بده بینیات بویش را جذب كند. اگر بویی نداشت، به «نبود بو» توجه كن. گل را لمس كن و بافت گلبرگها را احساس كن، همانطور كه آنها انگشتانت را احساس میكنند. احساس متفاوتی به تو دست خواهد داد. آیا مطمئنی كه قبلاً این گل را دیدهای؟ تمام كیفیت گل تغییر كرده است. به نظر شگفتآور میرسد. در واقع، این گل نیست كه تغییر كرده؛ روش دیدن تو دگرگون شده است. وقتی نگاهت تغییر كرد، شنیدنت تغییر كرد، لمس كردنت تغییر كرد، جهان تغییر خواهد کرد. آنگاه به جهانی كه هر لحظه تازه است متصل میشوی.
وقتی مهارت باز کردن دامنۀ توجه در ما شکل گرفت میتوانیم از آن در تمام جنبههای زندگی استفاده کنیم تا راه حلهای خلاقانهتری برای مسائلمان بیاییم. حتی ممکن است متوجه شویم که نیازی به درگیر شدن با بسیاری از مسائل نیست و میتوانیم آنها را به سادگی رها کنیم.
برای انجام چنین تمرینی یک هفته کافی است؟ پس با هم ادامه میدهیم.
مرتضی کشمیری – مجله موفقیت، شماره ۳۱۴