خودشناسی یکی از مهمترین مسائل زندگی هر فرد است که در همه زمینه های زندگی او از انتخاب همسر مناسب و شغل گرفته تا شیوه های برخورد او با فشارهای روانی بسیار موثر است. از آنجایی که شناخت صفات و ویژگیهای شخصیتیمان و دانستن تیپ شخصیتی خودمان یکی از گام های بزرگ خود شناسی است پیشنهاد میکنم که مطلب زیر را از دست ندهید.
شخصیت چیست؟
همه آدمیان از حیث داشتن شخصیت – به معنای وسیع روانشناسی- با یکدیگر همانندند، یعنی هرکس شخصیتی دارد ولی این شخصیت یا خویشتن در همه یکسان نیست. بلکه در هرکسی، به صورتی خاص میباشد؛ که او را از دیگران متمایز میکند. تفاوتهایی که افراد با یکدیگر دارند، به حدی است که نمیتوان از میان آنها حتی دو نفر را پیدا کرد که از هر لحاظ شبیه هم باشند. هر انسان و رویدادی در نوع خود منحصر به فرد است. با وجود این، بین بسیاری از انسانها و رویدادهای زندگی آنها آنقدر شباهت وجود دارد که بتوان نکات مشترکی را در نظر گرفت و درست همین الگوهای رفتاری است که روانشناسان شخصیت در پی آنند. آن ویژگی که میتواند به ما کمک کند تا خود و دیگران را بهتر بشناسیم، در اصطلاح « شخصیت» نامیده میشود.
شاید کمتر واژهای را بتوان یافت که به اندازه شخصیت برای همگان آشنا و در عین حال معنیدار باشد ولی تعریف آن بسیار پیچیده و بغرنج است. اصطلاح شخصیت، مفهومی گسترده و وسیع دارد و نمیتوان تعریف قاطعی از آن ارائه داد. برخی تعاریف شخصیت عبارتند از:
- خویشتنی سازمان یافته که محور تمام تجربههای وجودی افراد است.
- مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیتهای فردی را جهت میدهد.
- رشد انسان از یک سلسله مراحل و وقایع روانی- اجتماعی ساخته شده و شخصیت انسان تابعی از آنهاست.
- مجموعهای سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتا ثابت و مداوم که بر روی هم، یک فرد را از افراد دیگر متمایز میسازد.
شخصیت را به شیوههای بسیار مختلفی تعریف کردهاند. بعضی از روانشناسان این کلمه را تنها در ارتباط با رفتارهای قابل مشاهده به کار میبرند، برخی هم آن را شامل ارتباطات مربوط درون نگری میدانند و برخی دیگر هم آن را مجموعه فردی الگوهای تفکر، انگیزش و عواطف میدانند (راس،۱۹۹۴). شخصیت در دیدگاههای مختلف تعاریف متفاوتی دارد، اما به عنوان تعریف قابل قبولی که به طور نسبی حاوی ویزگیهای مشترک تعاریف ذکر شده باشد، میتوان آن را مجموعه ویژگیهای جسمی، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز میکند، تعریف کرد (کریمی، ۱۳۹۴).
تیپهای شخصیتی هشت گانه یونگ
یونگ در شخصیت انسان وجود دو نوع نگرش را تشخیص داده است: برونگرایی و درونگرایی. خیلی از ادراکهای هشیار و واکنشهای ما به محیط، توسط نگرشهای ذهنی متضاد برون گرایی و درون گرایی تعیین میشوند. یونگ معتقد بود که انرژی روانی میتواند از بیرون به سمت دنیای خارج یا به درون، به سمت خود هدایت شود. همهی افراد قابلیت هر دو گرایش را دارند. اما در نهایت؛ فقط یکی در شخصیت مسلط میشود. نگرش برونگرایانه، انسان را بهسوی دنیای عینی بیرون سوق میدهد، درحالی که نگرش درونگرایانه، او را متوجه دنیای درون خود مینماید. این دو نگرش، معمولا در هر شخص وجود دارد، ولی به طور معمول یکی غالب وآگاه و دیگری مغلوب و ناخودآگاه است (قلیزاده،۱۳۷۶). یونگ برای هر کدام(افراد درون گرا و برون گرا) خصایصی میشمارد. درونگرایی معرف طبیعتی مردد، متفکر و کمرو است که خودش را برای خودش میخواهد و خود را پس میکشد و همیشه دفاعی عمل میکند و موشکافی توام با بیاعتمادی را ترجیح میدهد. اما برونگرایی معرف طبیعت زود جوش، رک و خوش برخوردی است که به راحتی با وضعیت تطبیق مییابد، سریعا دلبستگی پیدا میکند، بیاعتمادی و تردیدها را کنار میگذارد وبا اعتمادی جسورانه به استقبال ناشناختهها میرود. البته یونگ میگفت آدم کاملا درونگرا یا برونگرا نداریم، بلکه هر آدمی گزیدههایی از این دو را دارد (رایکمن، ۱۳۹۱).
برونگرایان همچنین به لحاظ اجتماعی جسورند. درون گرایان اغلب خجالتیاند. به نظر یونگ در انسان، چهار کنش یا فعالیت اساسی روانی نیز وجود دارد که عبارت اند از: تفکر، احساس، ادراک و الهام. ادراک و الهام از کارکردهای غیرعقلانی هستند و تفکر و احساس از کارکردهای عقلانی که شامل قضاوت و ارزیابی درباره تجربیات میشوند( شاملو،۱۳۸۲).
۱_تفکر: افرادی که این کنش در آنها قویتر است میکوشند جهان را با استدلال بشناسند و به روابط منطقی جهان توجه دارند.
۲_احساس: افرادی که این کنش در آنها مسلط است میکوشند جهان را با احساسات خوشایند و ناخوشایندی که از تجربههای خود دارند بشناسند.
۳_حس کردن : به معنای جمع آوری اطلاعات از طریق حواس است. فردی با این مشخصات ترجیح میدهد که از طریق نگاه کردن،گوش دادن و یادگیری با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کند. حس کردن، به معنای درک بدون قضاوت است.
۴_شهود: افرادی که این کنش در آنها قوی تر است در شناخت جهان، به یک ناخودآگاه یا ادراک درونی توجه دارند و میکوشند به نیروی نهانی موجود در اشیا پیببرند. یونگ آن را به «دیدن زوایای پنهان» تشبیه کرده است.
همه این کارکردها تا اندازهای در همه افراد وجود دارند و ایده آل این است که فرد در پی ارتقا و رشد همهی این کارکردها باشد. اما هر فردی یک کارکرد برتر دارد و سایر کارکردهای او رشد کمتری کرده اند. ترکیب نگرش برونگرایانه یا درون نگرانه با غالبترین کارکرد فرد، تعیین کننده منش و سنخ شخصیتی اوست. در ادامه طبقه بندی انواع سنخهای شخصیتی آمده است. (یونگ خودش را درون گرای شهودی توصیف کرده است).
۱-سنخ فکری برونگرا: چنین افرادي بر طبق قواعد انعطاف ناپذیري زندگی میکنند. آنها احساسات و هیجانهاي خود را سرکوب کرده، درتمام جنبه هاي زندگی خود واقعگرا هستند. دانشمندان در این سنخ قراردارند.
۲- سنخ احساسی برونگرا: این افراد تفکر خود را بازداري کرده و شدیدا هیجانی هستند. آنها از ارزشها، اصول اخلاقی و آداب و رسومی که آموختهاند، دست برنداشته و از آنها پیروي میکنند و به طور غیرمعمول نسبت به انتظارات و عقاید دیگران حساس هستند. اغلب زنان داراي این تیپ شخصیتی هستند.
۳- سنخ ادراکی برونگرا: این سنخ شخصیتی متوجه لذت و شادي و تداوم تجربهها و حسهاي جدید است. چنین اشخاصی شدیدا واقعیتمدار بوده و تا اندازه زیادي با افراد و موقعیتهاي مختلف انعطاف پذیر هستند.
۴-سنخ الهامی برونگرا: این افراد به خاطر توانایی زیاد خود در بهرهبرداري از فرصتها، در تجارت و سیاست کارایی بالایی دارند. آنها جذب عقاید جدید شده و خلاق هستند.
۵-سنخ فکری درونگرا: این افراد سازگاري خوبی با دیگران ندارند، در بیان افکار خود مشکل دارند و ظاهرا بیاحساس بوده و توجهی به دیگران ندارند. آنها نه بر احساس خود، بلکه بر اندیشه هاي خود متمرکزند.
۶-سنخ احساسی درونگرا: در این افراد تفکر و ابراز بیرونی هیجان سرکوب شده است. آنها به نظر دیگران اسرارآمیز و دست نیافتنی میآیند و آرام و متواضع هستند.
۷-سنخ ادراکی درونگرا: این افراد غیرمنطقی هستند و از دنیا بریده اند. آنها به بیشتر فعالیتهاي انسان با خیرخواهی و سرگرمی مینگرند.
۸- سنخ الهامی درونگرا: این افراد ممکن است چنان به شهود توجه کنند که ارتباط اندکی با واقعیت داشته باشند. آنها رویایی و خیالپرداز هستند (شولتز، ۱۹۹۴؛ ترجمه ي کریمی،۱۳۷۸ .(
آزمون شخصیت مایرز بریگز و شانزده تیپ شخصیتی
کاترین بریگز و دخترش ایزابل مایرز در سال ۱۹۲۳ چهار ترجیح شخصیتی و شانزده تیپ شخصیتی را مطرح کردند، سنخ های شخصیتی آنها برای اندازهگیری کردن چهار بعد دوگانه برونگرایی-درونگرایی، حسی- شهودی، فکری- احساسی، قضاوتی- ملاحظه کننده طراحی شده است (هیگس،۲۰۰۱). صاحبان هر یک از جنبههای شخصیت به شیوهای خاص رفتار میکنند و دارای انتظارات خاصی هستند. توانایی منحصر به فرد و نیازهای متفاوتی دارند و بر اساس الگوی شخصیتی خود دارای نیازها، انتظارات، انگیزهها و توقعات و اهداف خاصی هستند (نصیریپور و هلالی ناب، ۲۰۰۸).
مایرز و مادرش کاترین بریگز برای قابل فهمتر کردن نظریه تیپهای شخصیتی یونگ و کاربرد آن در زندگی افراد و گروهها، آزمونی طراحی کردند به نام آزمون MBTI که بیشتر بر روی افراد سالم کاربرد دارد. این ابزار چهار ترجیح هر فرد را شناسایی میکند و بر ایناساس ۱۶تیپ شخصیتی دقیق را تعیین میکند.
این ابزار برای تفكیك افراد نیست، بلكه تنها ابزاری است كه اجازه میدهد ترجیحات افراد در مورد مفاهیم زندگی فهمیده شود. این ترجیحات در نهایت به تفاوت در یادگیری، اشكال ارتباط، مدیریت تضاد و روابط منجر میشود.
تیپها بهصورت ویژگیهایی دو قطبی و متضاد بیان میشوند. افراد با توجه به نظریه تیپ شخصیتی از یكی از ۴حالت زیر در رفتار خوداستفاده میکنند:
۱-چگونه یك شخص انرژی میگیرد؟ از طریق برونگرایی (E) در مقابل درونگرایی(I)؛
.۲چه اطلاعاتی را فرد دریافت میكند؟ از طریق حس گرایی (S) در مقابل شهودگرایی(N) ؛
.۳چگونه یك فرد تصمیم میگیرد؟ تفكری ( T) در مقابل احساسی(F)؛
.۴سبك زندگی كه فرد میپذیرد: قاطعیت(J)Jدر مقابل انعطاف پذیری(P).
بر این اساس تیپ شخصیتی تمام افراد را در شانزده تیپ دستهبندی شدند. تمام تیپهای شخصیتی به یك اندازه ارزشمند هستند. هیچ تیپ شخصیتی بهتر یا بدتر نیست، تیپ شخصیتی افراد بیانگر میزان هوش افراد نیست و نمیتوان از روی آن موفقیت اشخاص را پیشبینی كرد. اما روانشناسان با توجه به تیپ شخصیتی اشخاص، میفهمند كه چه عواملی به آنها انگیزه میدهد و در شرایط گوناگون چه رفتاری بروز میدهند.
منابع
- کاظمپور،بهنام (۱۳۹۲)،بررسی رابطه بین تیپهای شخصیتی یونگ با سلامت روان و رضایت زناشویی(پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه علامه طباطبائی.
- عبدالوند، مهری(۱۳۹۵)،بررسی رابطه بین تیپهای شخصیتی و سرایت عملکرد کارکنان شرکت پاکشو( پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات.