عشق در کدام قسمت از مغز قرار دارد؟
عشق موضوع پیچیدهایست و یکی از پیچیدگیهای شایع آن که در ذهن بسیاری از ما و اشعار عاشقانه به وفور یافت میشود این است که آب عشق با عقل در یک جوی نمیرود یا دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند. اگر میخواهی عاشق باشی باید دروازههای عقلت را ببندی و درهای قلبت را بگشایی. استنباط عامیانه از عقل همان مغز است خیلی از ما عقل را مترادف با مغز و عشق را مترادف با قلب می دانیم. حال آنکه عقل یا نیروی منطق و عشق یا نیرو ی احساس هر دو برخاسته از مغز و شبکه های پیچیده آن هستند و سرچشمه تغیّرات قلبی مان در زمان عاشق شدن (تپش قلب، دلشوره و …) نیز اندامی به نام مغز (Brain) است.
طی دو دهه اخیر دانشمندان نیز به خیل عظیم شاعران، فلاسفه، هنرمندان و سایر افرادی که به طریقی در تلاش برای فهم موضوع عشق هستند پیوسته اند. تکنیک های علمی برای بررسی چگونگی تجربه عشق توسط مغز، دامنه ای از آزمایشات انجام شده روی حیوانات تا مطالعات مرسوم و روش های رادیولوژیکی پیشرفته مثل تصویر برداری عملکردی مغز به روش تشدید مغناطیسی (FMRI) و توموگرافی با نشر پوزیترون (PET) را در بر می گیرد.
بر اساس گفته های دکتر هلن فیشر که یکی از محققان برجسته در حوزه ی عواطف انسانی است، عشق می تواند به سه سیستم اصلی مغزی تقسیم شود: رابطه جنسی، رابطه عاشقانه و دلبستگی. هر سیستم شامل شبکه ای متفاوت در مغز است که در مراحل مختلفِ رابطه در برگیرنده ی ترکیبات مختلف، هورمون ها و انتقال دهنده های عصبی است.
.
سائق جنسی
شهوت به طور عمده از بخش هیپوتالاموس ناشی می شود. هیپوتالاموس بخشی از مغز است که غرایز اولیه ای چون گرسنگی و تشنگی را نیز کنترل می کند. این ناحیه، ارتباط بسیار تنگاتنگی با سیستم اعصاب خودمختار دارد که ضربان قلب و سرعت تنفس ما را کنترل می کند. گیرنده های خاص هورمون هایی چون تستوسترون-که در زنان نیز وجود دارد- مسئول شلیک انواع عکس العمل های فیزیکی هستند که نتیجه ی این اتفاق، ایجاد یک محرک قوی برای تولید مثل است.
.
سیستم عاشقانه
این سیستم، مجرم پشت پرده ی تمام مناسبات شاعرانه ی شبانه است.
این همان دلیلی است که عاشقان را وا می دارد تا علیه یک ارتش بجنگند، در اقیانوس ها شنا کنند یا صدها کیلومتر راه را بپیمایند تا به وصال معشوق برسند. در یک جمله، در آسمانها سیر می کنند و حال و هوای خاص خود را دارند. پژوهش های تصویربرداری تایید می کنند که در ناحیه تگمنتال شکمی و هسته اَکامبنسِ مغز افرادی که به تازگی عاشق شده اند، مقادیر بالایی از فعالیت وجود دارد (تگمنتال شکمی و هسته اکامبنس سیستم های پاداش مشابهی هستند که در پاسخ به استنشاق یک بار کوکائین، منجر به شلیک های عصبی متعدد می شوند).
این نواحی، سرشار از انتقال دهنده عصبی دوپامین هستند. دوپامین نوعی هورمون شیمیایی است که ما را به سوی یک پاداش ادراک شده سوق می دهد. سایر انتقال دهنده های شیمیایی همچون کورتیزول، فنیل افرین (در شکلات یافت می شود) و نور اپی نفرین در ارتباط با شرایط استرس و هیجان افزایش می یابند. یک انتقال دهنده عصبی دیگر موسوم به سروتونین در عشق های رمانتیک نوپا به مقدار کم وجود دارد. سطح این ناقل عصبی می تواند در وسواس فکری-عملی، افسردگی و اضطراب نیز پایین باشد. نتیجه ی آن پیگیری وسواس گونه ی یک خواهش، نوعی خوش بینی سرسختانه و حتی نوعی حالت اعتیاد است.
.
سیستم عاطفی
دلیلِ اینکه افراد با کنار رفتن شور و هیجانِ سیستم دوپامینرژیک (لذت و پاداش) باز هم نسبت به یکدیگر وفادار می مانند همین عامل است. هورمون های شیمیاییِ مسئول در حیوانات، اُکسی توسین و وازوپرسین هستند. جالب است که این هورمون های شیمیاییِ آرام بخش توسط همان هیپوتالاموسی ترشح می شوند که انرژی شهوت انسان را تامین می کند. برخی ممکن است سیستم بالا را به منزله نوعی پیشرفت در رابطه در نظر بگیرند. نخست، احساس شهوت(هی… چه آدم جذابیست) سپس حالات عاشقانه(یک ترانه عاشقانه نوشته ام) و در نهایت ازدواج (حالتی با ثبات تر و آرام تر). این موضوع زمانی صحت دارد که جوانب مغزی و روابطمان با گذشت زمان تغییر کنند. مهم است که به خاطر داشته باشید که این ها هرگز به سطوح ناچیز تنزل پیدا نمی کنند و به طرق مختلف با یکدیگر در تعامل هستند. به عنوان مثال اکسی توسین و وازوپرسین هورمون هایی هستند که با سیستم پاداش دوپامین نیز ارتباط دارند.
شاید به همین دلیل است که این یک ایده خوب برای احیای گاه و بیگاه حالت های عاشقانه در رابطه به شمار می رود و سپس اینجاست که عاطفه و محبت می تواند شکوفا شود.
دردِ قلب یا دردِ سر؟
روابط تغییر می کنند و حالات جدیدی به خود می گیرند. برخی مواقع، آنها به سطحی از تکامل می رسند که ممکن است تا ابد طول بکشند اما معمولا این اتفاق برایشان رخ نمی دهد. همه ما پیش از ملاقات با یک فرد خاص، رشته ای از روابط متعدد را از سر گذرانده ایم و متاسفانه اینکه یک فرد تبدیل به همسر سابق شود اتفاقی غیر معمول نیست. محققانی که تصاویر مغزی افرادی را که به تازگی یک شکست عشقی را تجربه و از آن عبور کرده اند ثبت نمودند مشاهده کردند که در نواحی تگمنتال شکمی، پالیدوم شکمی و هسته پوتامن تغییراتی دیده می شود که همه آنها زمانی در گیر می شوند که وضعیت یک پاداش، نامشخص و مبهم باشد. اگرچه این موضوع ممکن است بیش از حد در این مقاله مطرح شود اما بدون شک، عدم قطعیت حالتی است که پس از فروپاشی یک رابطه بسیار احساس می شود. نواحی موجود در قشر پیش پیشانی مغز در بروز رفتارهای وسواسی- جبری و کنترل خشم دخیل هستند. هرچند این فعالیت های اضافی ممکن است به مرور زمان محو شوند.
یافته هایی که پژوهشگران در سال ۲۰۱۱ بر اساس مشاهدات مبتنی بر تصویربرداری های MRI منتشر کردند این موضوع را مطرح می کند که مغز قادر به تشخیص و تمایز بین درد ناشی از طرد اجتماعی و درد ناشی از آسیب های جسمانی نیست. هر چند این نتایج و روش ها مورد سوال قرار گرفته اند. جای تعجب نیست که تغییر در سایر شبکه های عصبی که در اثر افسردگی اساسی رخ داده اند، بعد از تجربه یک گسست ارتباطی نیز مشاهده شود.
.
نظریه های تحولی
این که تکامل، چگونه عادت های جفت گیری را در انسان شکل داده موضوعی است که مکررا منجر به بحث ها و گفتمان های داغ می شود. به عنوان مثال تولید میلیون ها اسپرمی که در مردان صورت می گیرد از تولید تخمک در زنان به مراتب بیشتر است. نظریه ای وجود دارد که مدعی است زنان به دلیل اینکه از فرصت های باروری نسبتا کمتری در مقایسه با مردان برخوردارند استراتژی هایشان در جفت گیری، بیشتر بر مراقبت و پرورش متمرکز است حال آنکه مردان برای چنین عملکردی در دامنه ای گسترده از پیش برنامه ریزی شده اند.
با این حال این نظریه احتمالا بسیار ساده به نظر می رسد چرا که نمی تواند عوامل متعدد دیگری را به حساب آورد. برای مثال در گونه های مختلف که پرورش و مراقبت از یک نوزاد، نیازمند همکاری والدین است، تک همسری و همکاری با همسر شایع تر می شود. دکتر هلن فیشر یک نظریه چهار ساله را مطرح کرده است که بر اساس آن نرخ طلاق در سال چهارم ازدواج افزایش می یابد به این مفهوم که این برهه از زمان مقارن با موقعی است که یک کودک، دیگر از آب و گل درآمده و از مرحله آسیب پذیری عبور کرده است و می تواند تحت مراقبت هر یک از والدین قرار بگیرد. نظریه چهار ساله تا حدودی انعطاف پذیر است برای مثال اگر زوجین فرزند دیگری هم داشته باشند مدت مذکور، احتمالا به یک “بازه ی هفت ساله” گسترش پیدا خواهد کرد. با این حال هیچ کدام از اینها قصه زوجین رشک برانگیزی را که در طول سالهای گرگ و میش زندگیشان دست در دست هم و در کنار یکدیگر گذر عمر می کنند شرح نمی دهند. همچنین یادآوری این نکته که عواطف انسانی تا چه حد می تواند پیچیده باشد بسیار مهم است. فرهنگ ما، تربیت ما و باقی زندگیمان به تغییر این ناقلین شیمیایی و شبکه های مغزی کمک می کنند. پیچیدگی عشق به این معناست که پرسش ها در خصوص ماهیت آن در طول سال های پیش رو با اشعار فانتزی و تخیلی شاعران، جهان بینی فیلسوفان و بررسی های دانشمندان ادمه خواهد یافت.
سایر مقالات مشابه جهت مطالعه بیشتر:
- آیا عشق نتیجه بازی هورمون های بدن است؟
- نظریه عشق استرنبرگ: شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد
- علم عشق و عاشقی: تغییرات مغزی و بدنی در عاشقی
- قصه عشق: یک نظریه متفاوت درباره روابط عاشقانه
- نظریههای روانشناسی عشق
Sources
de Boer, E.M. van Buel, G.J. Ter Horst, Love is more than just a kiss: a neurobiological perspective on love and affection, Neuroscience Volume 201, 10 January 2012, Pages 114-124
Kross E, Berman MG, Mischel W, Smith EE, Wager TD (2011) Social rejection shares somatosensory representations with physical pain. Proc Natl Acad Sci USA 108:6270-6275. Abstract/FREE Full Text
Helen E Fisher, A Aron, D Mashek, H Li, LL Brown. Defining the brain systems of lust, romantic attraction and attachment Archieves of Sexual Behavior, October 31, 2002. (5): 314-9