اغلب زمانی که اتفاق بدی در زندگیمان رخ می دهد این باور در ذهنمان وجود دارد که هر آنچه که برای تغییر شرایط لازم است انجام خواهیم داد. تحقیقات انجام شده روی موضوع درماندگی آموخته شده نشان داده است زمانی که مردم احساس کنند هیچگونه کنترلی روی اتفاقات پیرامون خود ندارند عموما دست از تلاش کشیده و به اصطلاح، تقدیر! خود را می پذیرند.
با روان حامی همراه باشید تا در خصوص این مفهوم بیشتر بدانیم:
درماندگی آموخته شده چیست؟
طبق پژوهش های انجام شده، درماندگی آموخته شده زمانی رخ می دهد که یک حیوان به طور مکرر در موقعیتی قرار می گیرد که امکان فرار از آن برایش وجود ندارد، در نتیجه دست از تلاش برای اجتناب از محرک مورد نظر کشیده و چنان رفتار می کند که گویی به طور کامل از تغییر شرایط ناامید شده است. در چنین شرایطی حتی زمانی که امکان فرار مهیا می شود این درماندگی که حالا دیگر بر کل وجود او حاکم شده مانع بروز هر نوع واکنشی از جانب وی می شود.
درحالیکه این مفهوم پیوندی بسیار قوی با روان شناسی و رفتار حیوانات دارد اما قابل تعمیم به بسیاری از شرایطی است که بشر را درگیر خود کرده است.
زمانی که افراد با حس عدم کنترل بر موقعیت های پیش آمده در زندگیشان دست و پنجه نرم می کنند ممکن است به شیوه ای غیر موثر رفتار کنند. این بی تعادلی در ابراز واکنش موثر می تواند منجر به غافل شدن از فرصت های فرار یا تغییر شود.
درماندگی آموخته شده چگونه کشف شد؟!
مفهوم درماندگی آموخته شده توسط روان شناسانی به نام مارتین سلیگمن و استیون مایر کشف شد. آن ها ابتدائا این رفتار را در سگ هایی مشاهده کردند که بر اساس شرطی سازی کلاسیک پس از شنیدن یک صدا منتظر دریافت شوک الکتریکی بودند. بعدتر سگ ها در محفظه ای شامل دو بخش که توسط مانعی کوتاه از یکدیگر مجزا شده بود قرار گرفتند. کف یکی از دو طرف به جریان الکتریسیته متصل بود. سگ هایی که قبلا شرطی سازی کلاسیک در موردشان اجرا شده بود هیچ تلاشی برای فرار نکردند، در حالیکه تنها کار مورد نیاز برای اجتناب از دریافت شوک، پرش از روی آن مانع کوچک بود.
پژوهشگران برای بررسی این پدیده، آزمایش دیگری طراحی کردند:
- سگ های گروه اول برای مدت کوتاهی توسط یک مهار بسته و سپس آزاد شدند.
- سگ های گروه دوم نیز مشابه گروه اول با مهاری بسته شدند، اما شوک الکترکی دریافت کردند که با فشار دادن کلیدی که در امتداد بینی شان قرار داشت قابل اجتناب بود.
- گروه سوم شوکی مشابه سگ های گروه دوم دریافت کردند با این تفاوت که این گروه قادر به اجتناب از این موقعیت نبودند. برای سگ های گروه سوم، شوک های دریافتی کاملا تصادفی و غیرقابل کنترل به نظر می رسید.
سپس در محفظه مورد نظر که به دو نیم تقسیم شده بود قرار گرفتند. سگ های گروه اول و دوم خیلی سریع یاد گرفتند که با پریدن از روی آن مانع کوتاه می توانند از دریافت شوک خلاص شوند. درحالیکه سگ های گروه سوم هیچ تلاشی برای دور شدن و اجتناب از آن از خود نشان ندادند چرا که بر اساس تجربه قبلی شان این انتظار شناختی در آن ها ایجاد شده بود که هیچ عکس العملی از جانبشان نخواهد توانست مانع دریافت شوک یا از بین رفتن آن شود.
درماندگی آموخته شده در انسان
اثر درماندگی آموخته شده در گونه های مختلف جانوری نشان داده شده است اما اثرات آن در انسان ها نیز قابل رویت است.
به یک مثال رایج توجه کنید:
کودکی که عملکرد ضعیفی در آزمون ها و تکالیف ریاضی خود دارد خیلی سریع احساس می کند که هیچ کدام از کارهایی که انجام داده نتوانسته روی عملکردش در درس ریاضی اثری بگذارد.
درماندگی آموخته شده با انواع و اقسام اختلالات روانی نیز مرتبط است. افسردگی، اضطراب، هراس ها(فوبیا)، خجالت و تنهایی، همگی می توانند به واسطه درماندگی آموخته شده تشدید شوند. برای مثال زنی که از قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی خجالت می کشد ممکن است به این نتیجه برسد که راهی برای غلبه بر نشانه هایی که تجربه می کند وجود ندارد. این حس که علائم مشکلش خارج از کنترل مستقیم او هستند می تواند منجر به توقف تلاش های وی برای قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی و در نتیجه حتی بارزتر شدن این خجالت شود.
پژوهشگران هم چنین دریافته اند که درماندگی آموخته شده به همه شرایط یا موقعیت ها تعمیم نمی یابد. دانش آموزی که در کلاس ریاضی خود احساس درماندگی می کند لزوما چنین حالت و احساسی را در زمان مواجهه با اجرای حساب در دنیای واقعی تجربه نمی کند. در موارد دیگر ممکن است افراد درماندگی آموخته شده را به دامنه ای از موقعیت های مختلف زندگی خود تعمیم دهند.
«چه چیزی می تواند دلیل شکل گیری درماندگی آموخته شده در برخی افراد را نسبت به سایرین توضیح دهد؟ چرا این حالت در برخی موقعیت ها اختصاصی تر و در برخی دیگر همگانی تر است؟»
بسیاری از محققان بر این باورند که سبک های اسنادی در تبیین چگونگی اثرپذیری افراد از درماندگی آموخته شده نقش دارند. این دیدگاه مطرح می کند که سبک شخصیتی افراد در تفسیر رویدادهای زندگی، به تبیین اینکه آیا درماندگی آموخته شده در آن ها شکل خواهد گرفت یا خیر کمک می کند. سبک های اسنادی بدبینانه با احتمال بالاترِ تجربه درماندگی آموخته شده مرتبط است. افراد با این سبک اسنادی اغلب نقاط منفی یک رویداد را به صورت غیرقابل اجتناب و گریزناپذیر پنداشته و مایلند برای چنین رویدادهایی مسئولیت ها را به خود منتسب کنند(شخصی سازی).
بنابراین افراد برای غلبه بر درماندگی آموخته شده باید چکار کنند؟
درمان شناختی رفتاری یک نوع از درمان های روان شناختی است که می تواند در فائق آمدن بر الگوهای فکری و رفتاری که منجر به درماندگی آموخته شده می شوند مفید باشد.
درماندگی آموخته شده می تواند روی سلامت روان و بهزیستی افراد تاثیر عمیقی داشته باشد. غالبا افرادی که این درماندگی را تجربه می کنند نشانه های افسردگی و استرس های مضاعف را نیز تجربه کرده و از انگیزه پایین تری برای توجه به سلامت جسمانی خود برخوردارند. |
.
![تلگرام روان حامی](https://telegramgeeks.com/wp-content/uploads/Telegram-icon.png)
![تلگرام روان حامی](https://telegramgeeks.com/wp-content/uploads/Telegram-icon.png)
![تلگرام روان حامی](https://telegramgeeks.com/wp-content/uploads/Telegram-icon.png)
Sources
Chang, EC, Sanna, LJ. Affectivity and psychological adjustment across tow adult generations: Does pessimistic explanatory style still matter? Personality and Individual Differences. 2007;43:1149–۵۹
.Christensen, AJ, Martin, R, & Smyth, JM. Encyclopedia of Health Psychology. New York: Springer Science & Business Media; 2014
.Hockenbury, DE & Hockenbury, SE. Discovering Psychology. New York: Macmillan; 2011