دیدگاه رفتاری یا روانشناسی رفتاری:
دیدگاه رفتاری یا روانشناسی رفتاری دیدگاهی است که بر رفتارهای آموخته شده تأکید میکند. رفتارگرایی به خاطر توجه صرف بر رفتارهای قابل مشاهده به جای تمرکز بر حالتهای درونی از دیدگاههای دیگر متمایز میشود.
اصل دیگر رفتاری این است که رفتارگراها معقتدند که انسانها تحت کنترل محیط خود هستند: شخصیت ما نتیجهی یادگیریهایی است که در محیط برای ما فراهم شده است. رفتارگراها با چگونگی تأثیر عوامل محیطی (که محرک نامیده میشوند) بر رفتارهای آشکار سروکار دارند.
دیدگاه رفتاری روی محرکها و پاسخهای آشکار تمرکز میکند و تقریباً همه رفتارها را نتیجهی شرطیسازی و تقویت میداند. مثلاً رویکرد رفتاری به زندگی اجتماعی میتواند روی موارد زیر تمرکز کند: با چه کسانی تعامل دارید (محرکهای اجتماعی)، چه نوع پاسخهایی از شما سر میزند (پاداشی، تنبیهی و خنثی)، نوع پاسخهای آنها در مقابل شما چگونه است (پاداشی، تنبیهی و خنثی) و اینکه پاسخها چگونه تداوم تعامل یا مختل شدن آن را موجب میشوند.
به طور کلی رفتارگراها معتقدند که تمام یادگیریهای ما از طریق شرطیسازی کلاسیک و شرطیسازی عامل آموخته شدهاند. شرطی سازی کلاسیک یادگیری از طریق تداعی و شرطی سازی شامل یادگیری از طریق پیامدهای رفتار است.
شاخهای از رفتارگرایی به نام رفتارگرایی بنیادین یا افراطی، از قدیم به فرآیندهای ذهنی اهمیت نداده است و حتی رفتارگرایان معاصر درباره فرآیندهای ذهنی که بین محرکها و پاسخها واسطه قرار میگیرند زیاد حرفی نمیزنند. با این حال بعضی روانشناسان که رویکرد ملایمتری دارند، به حرفهای مردم گوش میدهند. این روانشناسان از روی اطلاعات مردم دربارهی خودشان، دربارهی فعالیت ذهنی آنها استنباطهایی به عمل میآورند. امروزه تعداد روانشناسانی که خودشان را رفتارگرای بنیادین میدانند بسیار اندک است، با این حال بسیاری از پیشرفتها و تحولات حاصل در روانشناسی مدرن، در اثر تحقیقاتی است که در قدیم روانشناسان رفتارگرا انجام دادهاند.
این مکتب فکری در اوایل قرن بیستم، دیدگاه غالب در روانشناسی بود اما در خلال دههی ۱۹۵۰ از اهمیت آن کاسته شد.