روانشناسی بالینی کودک یکی از تخصصهای ویژه روانشناسی است که اصول پایهی روانشناسی بالینی را با پیشینه رشد کودک، نوجوان، خانواده و آسیبشناسی روانیِ رشدی، ترکیب میکند. فعالیت اصلی روانشناسان بالینی کودک و نوجوان انجام پژوهشهای علمی و فراهم کردن خدمات روانشناختی برای نوزادان، کودکان، نوجوانان و خانوادههای آنان است.
پژوهش و فعالیت روانشناسی بالینی کودک بر درک و فهم، پیشگیری، تشخیص و درمان مشکلات روانشناختی، هیجانی، شناختی، رشدی، رفتاری و خانوادگی کودکان متمرکز است.
اهمیت ویژهی حرفهی روانشناسان بالینی کودک و نوجوان، درک و فهم دقیق نیازهای روانشناختی اساسی کودکان و نوجوانان و نیز درک این موضوع است که خانواده و دیگر بافتهای اجتماعی بر سازگاری هیجانی-اجتماعی، رشد شناختی، سازگاری رفتاری و بهداشت روانی کودکان و نوجوانان چگونه تاثیر میگذارند. در روانشناسی بالینی کودک و نوجوان تاکید اصلی بر انجام پژوهشهای تجربی قوی و رشد ارزیابی و درمان مبتنی بر شواهد است.
روانشناسی طلب اطفال و روانشناسی بالینی کودک
فعالیت متداول در روانشناسی بالینی كودك كار روی كودكان و نوجوانانی بوده است كه نشانههای آسیب روانی داشتهاند؛ اما روانشناسی طب اطفال (یا روانشناسی سلامتی كودك) عبارت است از كاربرد اصول روانشناسی بالینی كودك در مراكز پزشكی مثلاً در بیمارستانها، درمانگاههای رشد یا مراكزی كه اقدامات پزشكی گروهی انجام میدهند.
روانشناسان طب اطفال غالباً قبل از ایجاد آسیب روانی (یا حداقل در شروع اختلال) مبادرت به مداخله میكنند و غالباً ارجاع دهندگان كودكان به آنها، پزشكان اطفال هستند. به طور مشخص روانشناسی طب اطفال را اینگونه تعریف كردهاند: تحقیقات و اقداماتی كه معطوف به موضوعات مرتبط با سلامت روانی و جسمی کودکان هستند.
این دو تخصص یعنی روانشناسی بالینی کودک و روانشناسی طب اطفال وجوه متمایزی نیز دارند. اولاً متخصصان روانشناسی طب اطفال جهتگیری رفتاری دارند و مداخلات كوتاهمدت و فوری را ترجیح میدهند. درحالیکه روانشناسی بالینی كودك در جهتگیریهای خود متنوعتر عمل میكند (گرایشهای روانپویشی و خانوادگی / نظامها در بین روانشناسان بالینی كودك بیشتر است).
ثانیاً روانشناسان طب اطفال در تحصیلات، تحقیقات و خدمات خویش بر مشكلات طبی و زیستشناختی تأكید بیشتری دارند. ویژگی ممیزه آنها، علاقهمندیشان به روانشناسی سلامت و طب رفتاری و مشورت با پزشكان متخصص اطفال است. ولی روانشناسان بالینی كودك در حیطه روانشناسی بالینی کودک بیشتری بر سنجش، فرایندهای رشدی و خانوادهدرمانی تأكید دارند.
فعالیتهای اصلی
برای ساده شدن بحث، فعالیتهای مزبور روانشناسی بالینی کودک را تحت عناوین سنجش، مداخله، پیشگیری و مشورت بررسی خواهیم كرد؛ اما ابتدا بهتر است برخی معضلات مشترك در این فعالیتها را مطرح كنیم.
معضلات عمومی
همهگیریشناسی. باید بدانیم در گروههای سنی و طبقات مختلف جمعیت چه مشكلاتی متداول هستند. برای مثل، مشكلات تغذیهای و خواب در بین كودكان ۲ تا ۱ ساله خیلی شایع هستند. بیشفعالی و اختلالات سلوك در پسرها بیش از دخترها رواج دارند.
وضعیت. رفتار غالباً مختص به وضعیت است. یك كودك ممكن است در خانه آرام و گوشهگیر باشد ولی در بین دوستانش اینگونه رفتار نكند.
البته منظورمان بیاهمیت بودن عوامل عمومی گرایش و خلقی نیست. ولی كسانی كه با كودكان سروكار دارند برای مفهومبندی مشكلات آنان (با مشكلات فرضی آنان) باید به تعامل عوامل محیطی و خصوصیات شخصیتی عمومی توجه كنند.
مراجع كیست؟ در بسیاری از موارد مؤثرترین درمان، درمان والدین است چون آنها هستند كه روی كودكان تسلط و كنترل دارند. همانطور كه كمپبل (۱۹۸۹) میگوید «اولین وظیفه روانشناس بالینی این است كه ببیند آیا اصلاً مشكلی وجود دارد چون غالباً ناشكیبایی، بیسوادی و برداشتهای غلط والدین است كه موجب ارجاع كودكان میشود.
تشخیص و طبقهبندی مشكلات. در اینجا فقط به چند نكته در مورد كودكان اشاره خواهیم كرد. نخست آنكه روانشناسان بالینی كودك بیش از روانشناسان طب اطفال به طبقهبندی اختلالات كودكی علاقهمندند زیرا با موردهای روانپزشكی بیشتری سروكار دارند. ثانیاً چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، علاقهمندی روزافزون متخصصان به اختلالات دوران كودكی را پوشش میدهد.
در این راهنما ده گروه اصلی اختلالات دیده میشوند كه معمولاً برای اولین بار در دوران طفولیت، كودكی و نوجوانی تشخیص داده میشود در جدول ۳-۲۰ با این گروهها و نمونهها تشخیصی هر یك از آنها آشنا میشوید. در اینجا باید به دو نكته اشاره كنیم. اول آنكه تمام اختلالات این جدول بهجز انواع فرعی عقبماندگی ذهنی روی محور یك آورده میشوند. دوم آنكه گاهی در مورد كودكان و نوجوانان تشخیصهایی داده میشود كه در جدول ۳-۲۰ آورده نشدهاند (مثلاً، اختلال افسردگی ماژور، اختلال دیس تایمی یا پرخوری عصبی)؛ اما غالباً ملاكها یا آستانههای تشخیصی بهگونهای اصلاح میشوند كه برای كودكان یا نوجوانان مناسب باشند. بهعنوان نمونه كودك برای دریافت تشخیص اختلال دیستایمی میتواند (بهجای افسرده) تحریكپذیر باشد و مدت نشانههایش (بهجای دو سال بزرگسالان) میتواند فقط یك سال طول بكشد.
جدول. اختلالات مطرح در وبراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی كه معمولاً اولین بار در دوران طفولیت، كودكی یا نوجوانی تشخیص داده میشوند.
گروه | نمونههای تشخیصی |
عقبماندگی ذهنی | عقبماندگی ذهنی خفیف، متوسط یا شدید |
اختلالات یادگیری | اختلال در روخوانی، اختلال در حساب |
اختلالات مهارتهای حركتی | اختلال هماهنگی رشدی |
اختلالات ارتباطی | اختلال زبان بیانی، لكنت زبان |
اختلالات رشدی نافذ | اختلالات اتیستیك، اختلال آسپرگر |
كمبود توجه و اختلالات رفتار مخل | اختلال كمبود توجه /. بیشفعالی، اختلال سلوك |
اختلالات تغذیهای و خوردن دوران طفولیت یا اوایل كودكی | هرزهخواری، اختلال نشخوار |
اختلالات تیك | اختلال توره، اختلال تیك موقتی |
اختلالات دفعی | بیاختیاری در دفع، بیاختیاری در ادرار |
سایر اختلالات دوران طفولیت و كودكی یا نوجوانی | اختلال اضطراب جدایی، لالی انتخابی |
منبع: وبراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (انجمن روانپزشكی امریكا، ۱۹۹۴)
مشكلات روانی كودكان و نوجوانان را بهطورکلی به دو گروه اختلالات درونیسازی و بیرونیسازی تقسیم میكنند. مشخصههای اختلالات درونیسازی عبارتاند از نشانههای اضطراب، افسردگی، كمرویی و گوشهگیری برخی از اختلالات درونیسازی هم عبارتاند از اختلالات خلقی (مثل اختلال افسردگی ماژور) و اختلالات اضطرابی مشخصههای اختلال بیرونیسازی هم عبارتاند از رفتارهای پرخاشگرانه، رفتارهای تكانشی و مشكلات سلوك بعضی از موارد اختلالات بیرونسازی عبارتاند از اختلال سلوك و اختلال كمبود توجه / بیشفعالی.
سنجش در روانشناسی بالینی کودک
كودكان و نوجوانان برخلاف بزرگسالان بهندرت خودشان جهت درمان شدن مراجعه میكنند. همچنین در مورد آنان همیشه باید از اطرافیانشان اطلاعات اخذ شود مثلاً از والدین، معلمان، مددكاران اجتماعی، روانشناسان مدرسه، پزشكان و غیره. اگرچه رضایت والدین ضروری است ولی اخذ موافقت كودك جهت اطلاعات گرفتن از دیگران نیز مهم است.
در سنجش كودکان و نوجوانان، بررسی ماهیت و شدت مشكل در همان بدو امر، بسیار مهم است. شكایت ممكن است اختصاصی باشد مثل حالت تهوع یا ترس از رفتن به مدرسه و یا كلی مثل افسردگی یا «بیعلاقگی» نسبت به انجام تكالیف درسی. معاینه كننده باید بفهمد چرا فرد موردنظر كمك میخواهد، چه مدت است چنین مشكلی دارد و برای حل این مسئله چه اقدامات دیگری كرده است. سپس بر مبنای تمامی اطلاعات موجود، شرح حالی تهیه میشود تا دقیقاً نحوه ایجاد مشكل مزبور مشخص شود.
مصاحبه. روانشناسان مشغول در حیطه روانشناسی بالینی كودك و روانشناسان طب اطفال با این هدفها با والدین مصاحبه میكنند (۱) اخذ اطلاعات در مورد رفتار، رویدادها و وضعیتها؛ (۲) پی بردن به احساسات و هیجانات والدین؛ و (۳) تدارك مبنایی برای روابط درمانی بعدی. مصاحبه با كودكان و نوجوانانهم فرصتی به آنان میدهد تا «داستان خودشان را بیان كنند». روانشناس سؤالاتی در خصوص خودپنداره آنان، ادراكشان از دیگران و نظرشان در مورد ماهیت و وجود یا عدم وجود مشكل میپرسد.
در مصاحبه با كودكان باید یادمان باشد همیشه به آنها گفته نشده است كه چرا به كمك احتیاج دارند و معمولاً درك ناقصی از صحبتها دارند. حضور در درمانگاه بدون فهمیدن علتش یا بدون داشتن حق تصمیمگیری در مورد درمان شدن، برای كودكان (و هر كس دیگری) اضطرابآور است. پس باید احساس و نظر كودك در مورد ملاقات مزبور را جویا شویم. متخصص بالینی تا حد امكان باید قبل از مصاحبه به كودكان آرامش خاطر بدهد و سپس در محدوده قوه درك كودك به او بگوید چهکارهایی انجام خواهد داد.
امروزه برای اختلالات درونسازی كودكان و نوجوانان و اختلالات بیرونیسازی آنان مصاحبههای تشخیصی ساختداری تهیه شده است. برخی از آنها عبارتاند از برنامه مصاحبه تشخیصی كودكان؛ برنامه كودكسنجی؛ و تجدیدنظر مصاحبه تشخیصی برای كودكان و نوجوانان. این مصاحبهها نسخههای مخصوص كودكان و والدین (یا افراد مطلع) هم دارند. مصاحبههای تشخیصی مزبور از این مزیت برخوردارند كه هنجاریابی شدهاند (از تمام كودكان سؤالات واحدی پرسیده میشود)، جامعترند و پایایی بیشتری دارند. این مصاحبهها خصوصاً در شرایطی مفیدند كه بحث تشخیص افتراقی مطرح است.
مشاهدات رفتاری در روانشناسی بالینی کودک
یكی از روشهای مشاهدات رفتاری نظام كدگذاری رفتاری است كه پترسون (۱۹۷۱) و همكارانش ابداع كردند و مورد استفاده قرار دادند. این نظام مخصوص پسرانی بود كه در آستانه بزهكاری بسر میبردند و در زمینه پرخاشگری و نافرمانی مشكلاتی داشتند. مشاهدهكنندگان آموزش دیده به كمك نظام كدگذاری رفتاری، یك تا دو ساعت را در خانه این پسرها صرف مشاهده و ثبت تعاملات خانوادگی آنان میكردند.
یك نظام مشاهدهای متداول دیگر، فرم مشاهده مستقیم فهرست رفتار كودك آخنباخ (۱۹۹۴) است. این فرم برای سنجش رفتارهای مشكلسازی به كار میرود كه در كلاس و دیگر مكانها روی میدهند.
آزمونهای هوش. رایجترین آزمونها در این زمینه عبارتاند از سومین ویراست مقیاس هوش كودكان وكسلر (WISC-III)، مجموعه سنجشهای كودكان كافمن (K-ABC)،نسخه تجدیدنظر شده بینه و نسخه تجدیدنظر شده آزمون واژگان مصور پیبادی. این آزمونها و آزمونهای دیگر برای سنجش معلولیتهای یادگیری، عقبماندگی ذهنی، بدكاری عصبشناختی یا اختلالات رشدی نافذ كودكان مناسب هستند.
آزمونهای پیشرفت. این آزمونها برای سنجش آموختههای قبلی خصوصاً آموختههای تحصیلی یا آموزشی مورد استفاده قرار میگیرند. این آزمونها به موضوعات تحصیلی مختلفی میپردازند از روخوانی تا حساب. سه مورد از ابزارهای غربالگری متداول عبارتاند از نسخه تجدیدنظر شده آزمون پیشرفت فردی پیبادی، مجموعه آزمونهای روانی ـ تربیتی وودكاك ـ جانسون و سومین ویراست آزمون پیشرفت دامنهدار. سایر مجموعه آزمونهای مورد استفاده عبارتاند از آزمونهای مهارتهای بنیادی آیوا، سریهای پیشرفت SRA، آزمون پیشرفت استنفورد و مجموعه آزمون زمینهیابی پیشرفت متروپولیتن.
آزمونهای فرافكن. برخی از متخصصان بالینی میگویند از این آزمونها وقتی باید استفاده كنیم كه تصویر پویاتری از شخصیت بخواهیم. یكی از دلایلی كه برای استفاده از این آزمونها مطرح میشود این است كه مبهم بودن محركهای این آزمونها یا استفاده از حیوانات در این آزمونها، باعث میشود خردسالانی كه سطح اضطرابشان بالا است كمتر بترسند. معمولاً از آزمون اندریافت موضوع و رورشاخ و آزمون اندریافت كودكان، آزمون جملات ناقص و آزمون یك آدمبكش استفاده میشود.
پرسشنامهها و فهرستها. ابزارهای اندازهگیری پرمصرف عبارتاند از پرسشنامه شخصیتی كودكان، فهرست رفتار كودك، فرم گزارش معلم، نسخه تجدیدنظر شده فهرست مشكل رفتاری و مقیاسهای درجهبندی كانرز. فهرست رفتار كودك یكی از متداولترین ابزارهای موجود برای سنجش مشكلات رفتاری كودكان و نوجوانان است. مهمترین نقاط قوت این فهرست، ویژگیهای روانسنجی قوی آن، پوشش جامع مشكلات و سودمندی بالینی این فهرست است. ماحصل فهرست رفتار كودك، چند نمره است. ابتدای یك نمره برای مشكل كلی محاسبه میشود كه در ذهن روانشناس در خصوص مفهوم مشكلات رفتاری كلی فرد برداشتی ایجاد میكند.
همچنین هشت نمره سندرمی نیز حساب میشود: گوشهگیری، شكایت جسمی، اضطراب / افسردگی، مشكلات اجتماعی، رفتار بزهكارانه و رفتار پرخاشگرانه. درنهایت نیز نمرهای برای مشكل كلی درونیسازی و نمرهای برای مشكل كلی بیرونیسازی (كه هرکدام از نمراتی برای سندرمهای خاص تشكیل میشوند) محاسبه میشود.
گاهی ابزارهای خودسنجی روی خود كودكان اجرا میشوند. این كار وقتی صورت میگیرد كه احساس میشود راهنماییها را میفهمند و میتوانند احساسات، افكار یا رفتارشان را بهخوبی بیان كنند. این نوع ابزارها عبارتاند از پرسشنامه افسردگی كودكان (كه برای كودكان كلاس اولی قابل خواندن است)، مقیاسهای قابلیت ادراکشده و برای نوجوانان، دومین ویراست شخصیتسنج چندوجهی مینهسوتا و آزمون خودسنجی جوانان.
سنجش عصبی – روانی در روانشناسی بالینی کودک
حوزههای تحقیقاتی فعلی موردعلاقه روانشناسان عصبنگر كودك عبارتاند از سنجش همبستههای عصبی ـ روانی اختلال سلوك، بیتوجهی / بیشفعالی، پرخاشگری / نافرمانی، اختلالات اضطرابی و بسیاری از بیماریهای طبی.
آزمونهایی كه بیشتر در مورد كودكان در روانشناسی بالینی کودک استفاده میشوند عبارتاند از مجموعه آزمونهای ریتان ـ ایندیانا، مجموعه آزمونهای عصبی ـ روانی هالستید برای كودكان، سومین ویراست مقیاس هوش كودكان وكسلر و مجموعه آزمونهای عصبی ـ روانی لوریا ـ نبراسكا.
سنجش شناختی. در این حوزه روزبهروز بیشتر متوجه میشویم كه بسیاری از مشكلات رفتاری، هیجانی و حتی طبی كودكان با میانجیگری عوامل شناختی روی میدهند.
خانوادهسنجی. مشكلات كودكان تا حد زیادی در بطن خانواده ایجاد میشوند. كودك توسط خانواده و خانواده متقابلاَ توسط كودك شكل میگیرد. پس برای درك مشكلات كودك و مداخله مناسب جهت رفع آنها باید نظام خانواده را بشناسیم. برای رسیدن به این هدف، ابزارهای سنجشی متعددی وجود دارد. برخی از ابزارهای اندازهگیری كاركرد خانواده عبارتاند از مقیاس محیط خانوادگی؛ مقایسههای ارزیابی انطباقپذیری و انسجام خانواده و ابزار سنجش خانواده.
مداخلات در روانشناسی بالینی کودک
درمان روانكاوانه. اگرچه در درمان كودكان و نوجوانان غالباً از درمانهای روانكاوانه استفاده میشود ولی معمولاً اصلاح فنون سنتی این رویكرد ضروری است. كودكانی كه ایگوهای بسیار ضعیفی دارند یا در محیط خانوادگی پر از تهدید زندگی میكنند كه پدر و مادرشان حمایتگر نمیباشند، برای اقدامات روانكاوانه مناسب نیستند.
در رویكردهای اصلاحشده، تعداد جلسات به هفتهای یك یا دو بار كاهش مییابد. این رویكردها نشانه مدارترند و رفتارهایی را كه واقعاً متضاد اضطراب هستند به كودكان میآموزند. بهاینترتیب مثلاً بهجای «معالجه» یك تثبیت، كودك یك مرحله رشدی را پشت سر میگذارد. بهطورکلی تفاوت رویكردها كمّی است تا كیفی. همچنین یك تفاوت فاحشتر رویكردهای اصلاحشده، استفاده از بازی بهعنوان ابزار ارتباطی است كه در بخش زیر به آن اشاره خواهیم كرد.
بازیدرمانی. بعضی از درمانگرها بهجای استفاده از رؤیاها یا تداعیهای آزاد، زندگی روانی كودك را از زاویه بازی بررسی میكنند ـ اعم از بازیهای آزاد یا ساختدار.
نحوه بازی كردن كودكان، اشیایی كه برای بازی انتخاب میكنند و صحبتهایی آنها در حین بازی میتوانند مهم باشند و باعث تخلیه هیجانی و درمان شوند.
یك نمونه از بازیدرمانی، رویكرد سولومون (۱۹۵۵) است. وی كودكان را به اتاقی میبرد كه روی میز داخل آن، چند عروسك وجود دارد. یكی از عروسكها را برمیدارد و از كودك میپرسد با آن چهکار كند. گاهی عروسكها را بهگونهای انتخاب میكند كه معرف خانواده كودك باشند. درحالیکه كودك، عروسكها را مرتب و با آنها بازی میكند، درمانگر كارهای كودك را تفسیر و زمینه را برای ابراز احساسات وی فراهم میكند. دراینبین، تجربههای خانوادگی، آرزوها و حتی امیال ناهشیار كودك فاش میشوند. ولی بهطورکلی، بازیدرمانی بهصورت مجموعهای التقاطی و درهمبرهم از فنون و روشها درآمده است.
بازیدرمانی دیگر صرفاً متعلق به رویكرد روانپویایی نیست و در رویكرد شناختی ـ رفتاری نیز از آنها استفاده میكنند. در بازیدرمانی شناختی ـ رفتاری میتوانیم با فنونی مثل الگوبرداری از مهارتهای مقابلهای سازگارانه، در كودكان تغییرات شناختی و رفتاری ایجاد و از طریق بازی به طور غیرمستقیم تغییر شناختی را به آنها القا كنیم. همچنین (باز هم از طریق بازی) فرصتهایی برای كودك فراهم آوریم تا وضعیتهای دشوار برای او دوباره تكرار شوند و بتوانند بر آنها غلبه كند.
رفتاردرمانی ظاهراً با استناد به اصول شرطیسازی پاسخگر (یعنی این اعتقاد كه رفتار از طریق شرطیسازی كلاسیك فراگرفته میشود) یا اصول شرطیسازی عامل (رفتار توسط پیامدهایش ادامه مییابد)، بسیاری از رفتارهای دوران كودكی را میتوانیم توضیح بدهیم. همچنین این اصول بهعنوان بخشی از طرح درمان بهراحتی توسط والدین و معلمان مورد استفاده قرار میگیرند. اكثر این روشها اعم از حساسیتزدایی منظم، بیزاریدرمانی یا مدیریت وابستگی در مقایسه با روشهای قدیمیتر و سنتی روانپویایی بسیار مؤثرند.
آموزش مدیریت تربیتی به والدین شامل مجموعهای از اقدامات درمانی است كه با هدف آموزش شیوه اصلاح رفتار كودكان و نوجوانان در خانه، به والدین آموزش داده میشوند. والدین با اصول مهم یادگیری آشنا میشوند (مدیریت وابستگی، تقویت) و سپس آنها را در خانه به اجرا میگذارند.
طب رفتاری اطفال. روانشناسان بالینی كودك و روانشناسان طب اطفال در كنترل و اداره كودكان در هنگام بستری شدن آنان در بیمارستان نیز میتوانند نقش مهمی ایفا كنند. آنها میتوانند كودكان را برای انجام برخی اقدامات طبی آماده و به كودكان و خانوادهشان كمك كنند با مشكلات طبی بعدی كنار بیایند. فنون مورد استفاده در این زمینه هم عبارتاند از تمرین رفتاری و مایهكوبی علیه استرس و روشهای مختلف ارزیابی مجدد شناختی.
درمان شناختی ـ رفتاری. در سالهای اخیر درمان شناختی ـ رفتاری در مورد مشكلاتی چون تكانشی بودن، بیش فعالی، اضطراب، افسردگی و اختلالات سلوك زیاد بهکاررفته است. ایده اصلی در این نوع درمان، بهبود حل مسئله و بالا بردن توانایی برنامهریزی و به تأخیر انداختن كامیابی است. با سنجشهای شخصی و اظهارنظر در مورد خود، به كودكان یاد داده میشود روی رفتارهای مشكلساز و ناراحتیهایشان كنترل عقلانی پیدا كنند. ابزار این كار نیز تغییر دادن شناختها و هدف نهایی آن ایجاد یك «الگوی مقابلهای» جدید و سازگارانهتر است.
گروهدرمانی و خانوادهدرمانی. بسیاری از رویكردهای خانوادهدرمانی یا گروهدرمانی مطرحشده در فصل پانزدهم برای رفع مشكلات كودكان و نوجوانان نیز كاربرد دارند. بسیاری از مشكلات كودكان در محیط خانواده آموخته و تقویت میشوند؛ كاهش [و درمان] آنها نیز غالباً مستلزم همكاری و درك كل واحد خانواده است. چون كودكان بهشدت تأثیر خانواده و محصول خانوادهاند، گاهی درمان كل خانواده بهترین راه است؛ اما شواهد متوسطی كه در تأیید كارایی خانوادهدرمانی وجود دارند.
دارودرمانی. گاهی میتوانیم در كنار رواندرمانی كودكان از دارو نیز استفاده كنیم. داروهایی كه بیشترین مورد مصرف را دارند، داروهایی میباشند كه برای درمان اختلال كمبود توجه / بیشفعالی مورد استفاده قرار میگیرند. رایجترین دارو برای درمان اختلال كمبود توجه / بیشفعالی یك محرك روانی به نام متیل فنیدیت (ریتالین) است.
پیشگیری در روانشناسی بالینی کودک
روانشناسان بالینی كودك و روانشناسان طب اطفال اهمیت زیادی برای پیشگیری از بروز مشكلات دوران كودكی قابل هستند. بیشك روانشناسان بالینی كودك و روانشناسان طب اطفال یا میخواهند جلوی مشكلات را پیش از وقوع بگیرند و یا حداقل آنها را قبل از آنكه از كنترل خارج شوند، شناسایی كنند. بههرحال، روانشناسی بالینی كودك و روانشناسی طب اطفال، موضع پیشگیرانه دارند.
رابرتز (۱۹۸۶) در چارچوب روانشناسی طب اطفال از اصطلاح راهنمایی پیشگیرانه استفاده میكند؛ یعنی استفاده از مشاهده و آموزش پیشرفته شدن مشكلات.
همیشه یكی از اصول روانشناسی اجتماعنگر، شناسایی افرادی بوده است كه در معرض آسیب دیدن از مشكلات بعدی هستند. نمونه آنهم كودكی است كه بستری شده است. هماكنون برنامههایی جهت اطلاعرسانی به كودكان بستری، زمینهسازی برای بروز هیجانات آنان، آموزش راهبردهای مقابلهای به آنان یا صرفاً ایجاد روابط توأم با اعتماد وجود دارند.
برنامههای مخصوص ایمنی با هدف كمك به پیشگیری از بروز مشكلات فیزیكی تهیه شدهاند؛ در این برنامهها مسائل گوناگونی مطرح میشود از شیوه درست عبور از چهارراه تا آدمربایی و تعرض جنسی.
مشورت در روانشناسی بالینی
روانشناسان طب اطفال، در زمینه مشورت ـ رابطه بودن، سابقهای طولانی دارند. دروتار (۱۹۹۵) و رابرتز (۱۹۸۶) فرایند مشورت را به طور مفصل شرح دادهاند.
مدل كاركردهای مستقل. در این مدل، روانشناس بهعنوان یك متخصص عمل میكند و به طور مستقل به تشخیص و درمان بیمارانی میپردازد كه متخصص اطفال (یا سایر متخصصان) آنها را ارجاع میدهند. ظاهراً در این مدل اثری از همكاری نیست. ولی طرفین قبل و بعد از ارجاع با یكدیگر به مبادله اطلاعات میپردازند. پزشكان از جمله متخصصان اطفال، با این مدل آشنا و راحت هستند. درعینحال، این مدل مؤثر و مقرونبهصرفه است. ولی كمبود تماس ممكن است امكان مشورتهای جامع را كم كند و از فرصتهای آموزشی بكاهد.
مدل مشورت غیرمستقیم. در این مدل، متخصص اطفال مسئولیت اصلی را در رسیدگی به مشكلات بیمار دارد. روانشناس هم در بهترین حالت، تماس كمی با بیمار دارد و اطلاعات فراهم آمده توسط متخصص اطفال (یا متخصصان دیگر) را تحلیل میكند. نقش روانشناس غالباً یك نقش آموزشی یا نظارتی است خصوصاً وقتی متخصصان اطفال در آن مراکز مشغول به كار باشند. این نوع مشورت شامل این موارد است (۱) تماسهای مختصر (مثلاً گفتگوهای تلفنی یا مشورت غیررسمی در راهروها)؛ (۲) اطلاعرسانی در سمینارها، كنفرانسها، كارگاهها یا بهصورت آموزش حینِ خدمت برای سایر متخصصان؛ یا (۳) انجام مداخلات رفتاری یا روانی ـ اجتماعی پیشنهادی روانشناس توسط متخصصی دیگر.
همانگونه كه دروتار (۱۹۹۵) اشاره كرده است مشورت غیرمستقیم وقتی مناسبتر و مؤثرتر است كه ارتباط بالینی اهمیت داشته و امكان پیروی از كاربردهای عملی مهیا باشد.
مدل همكاری گروهی. در سومین مدل، بیش از دو مدل دیگر، همكاری واقعی به چشم میخورد. در این مدل، متخصص اطفال، روانشناس، پرستار و دیگران با یكدیگر همكاری میكنند و مسئولیتها و تصمیمگیریهای مشترك دارند. نام این مدل را میتوان «مدیریت موردی توأم با همكاری» گذاشت. در این مدل، تمام متخصصان از لحاظ كاركرد با هم برابرند.
لینک برخی وبسایتهای مهم در زمینه روانشناسی بالینی کودک:
The Society of Clinical Child and Adolescent Psychology (Division 53) Homepage
The American Board Of Clinical Child And Adolescent Psychology
Society of Pediatric Psychology (Division 54) Homepage
American Academy of Clinical Child and Adolescent Psychology
لینک مجله روانشناسی بالینی کودک و نوجوان:
http://www.tandfonline.com/toc/hcap20/current
لینک مجله روانشناسی بالینی کودک و روانپزشکی: