روانشناسی خشونت:
خشونت یکی از بزرگترین و تراژیکترین مشکلات جوامع بشری است. با این حال ما چیز زیادی دربارهی خشونت نمیدانیم. اگر بتوانیم راههای کاهش خشونت چه از طریق درمان افراد خشن، چه از طریق پیشگیری از اعمال خشونتآمیز را پیدا کنیم، آنگاه خواهیم توانست درک بهتری از علل آن نیز بدست آوریم. به طور خاص ما باید بدانیم که چه چیزی مردم را به سمت خشونت سوق میدهد و چه چیزی میتواند این تمایلات را کاهش دهد.
یکی از نکاتی که به خوبی میدانیم این است که خشونت به روانشناسی مربوط است. خشونت رفتارهایی است که ریشههای آنها در انگیزهها و واکنشهای پیچیدهی هیجانی است. همانند دیگر مشکلات روانشناختی، متخصصان حوزهی سلامت معقتدند که خشونت را میتوان حد افراطی واکنشهای نرمال در نظر گرفت؛ خیلی از ما غمگین میشویم اما فقط عدهی کمی افسرده میشوند، همهی ما نگران میشویم اما عدهی کمی از ما مبتلا به اختلالهای اضطرابی میشوند. شاید رویکرد مشابهی برای فهم خشونت نیز کارآمد باشد. همهی ما پرخاشگر میشویم اما فقط عدهی کمی از ما احساسات خشم آنها آنقدر شدید میشود که میتوان نام رفتار خشونتآمیز را به آنها داد. با روان حامی همراه باشید.
بیشتر از یک احساس
اگر شما منطقی را که در ادامه میآید دنبال کنید ممکن است فرض کنید خشونت زمانی رخ میدهد که احساس خشم از کنترل خارج شود. اما اگر این قضیه صحت داشته باشد در این صورت شما باید انتظار داشته باشید که مداخلههای مدیریت خشم خشونت را کاهش دهند. اما شواهد نشان میدهند که این اتفاق نمیافتد. خشم ممکن است در حقیقت برای برخی افرhد نقش مهمی در برانگیختن خشونتشان داشته باشد، اما یک مؤلفهی ضروری و کافی برای وقوع خشونت نیست. همچنین در حالیکه بین سوءمصرف داروها و مشکلات مرتبط با سلامت روانی با رفتارهای خشونتآمیز ارتباط وجود دارد، باز هم شواهدی وجود ندارد که نشان دهد که آنها واقعاً علت خشونت باشند.
تاکنون، تحقیقات روانشناسی نتواسته است به اندازه کافی شواهدی فراهم کند که ما با توسل به آنها علل اصلی خشونت را پیدا کنیم. و این یعنی اینکه ما در پیشگیری خشونت پیشرفت کمتری داشتهایم و حتی در درمان رفتار خشونتآمیز موفقیت بسیار کمتری به دست آوردهایم. بهترین پیشبینیکنندههای خشونت عبارتاند از سن، جنسیت، و تاریخچهی خشونت قبلی. همانطور که واضح است هیچ یک از این پیشبینها را نمیتوان هدف درمان قرار داد.
اما پژوهشهایی وجود دارد که نشان میدهند خشونت به دو روش مختلف رخ میدهد: خشونت ابزاری و خشونت عاطفی. خشونت ابزاری برای رسیدن به یک نتیجه است مانند اینکه در سرقت هدف بدست آوردن صندوق پول است. خشونت ابزاری در واقع به عنوان خشونتی معرفی میشود که برای به دست آوردن یک هدف یا یک نتیجهی خاص انجام میشود و رفتار پرخاشگری وسیلهای برای رسیدن به آن نتیجه است. خشونت عاطفی خودش نتیجه است. در واقع خشونت عاطفی به قصد آسيب رساندن به خود يا ديگران صورت ميگيرد و کسی که رفتار خصومتآمیز از این نوع نشان میدهد از کار خود لذت میبرد. در این نوع پاسخ پرخاشگرانه خود يك هدف است.
در گروه تحقیقاتی روانشناسی بالینی دانشگاه Bath ما به دنبال بررسی خشونت عاطفی بودیم. ما میخواستیم بدانیم که چرا افراد به رفتار خشونتآمیز روی میآورند. برای رسیدن به هدفمان ما روشهای متفاوتی را که افراد خشن و غیرخشن موقعیتها را تفسیر میکنند بررسی کردیم.
شرم و سرزنش
در کارهای پیشگام اولیه در این حوزه فرض شده است که نحوهای که افراد جهان را درک میکنند تا حد زیادی تحت تأثیر تجربههای اولیهی آنها قرار دارد. تجربههای اولیه منجر میشوند که ما یک سری مفروضات کلی دربارهی جهان، و یا حداقل اینکه جهان چگونه باید باشد میسازیم. به عنوان مثال اکثر افراد معتقدند که «زندگی و دیگران باید با من منصفانه رفتار کند».
تحقیقاتی که با مجرمان دارای خشونت بالا انجام شده نشان میدهند که عزت نفس پایین، که در سنین کودکی شکل میگیرد، میتواند نقش مهمی در بروز رفتارهای خشونتآمیز داشته باشد. به عنوان مثال یک شخص ممکن است به دنبال تجربههای تروماتیک، سوءاستفاده شدن و نادیده گرفته شدن احساس بدی درباره خودش در او شکل بگیرد. حتی اگر این فرد به ظاهر دارای اعتماد به نفس به نظر برسد، دانشمندان خواهند گفت که تکبر او دفاعی در برابر احساس درونی شرم، ضعیف بودن، و آسیبپذیری و بیکفایتی است.
این نظریهها مطرح میکنند که این احساسات بسیار دردناک هستند به گونهای که اگر آنها فکر کنند که کسی قصد آسیب زدن به آنها را دارند یا اینکه به آنها بیاحترامی میکنند ممکن است قادر به تحمل این وضعیت نباشند. در این حالت واکنش خشونتآمیز حس خودارزشمندی و غرور آنها را حفظ میکند حتی به بهای تنبیه کردن کسی که باعث احساس آسیب و صدمه شده است.
کارهای زیادی باید انجام شود تا صحت این نظریه در موارد مختلف اثبات شود. همچنین راه زیادی مانده است تا تعیین کنیم که آیا مکانیسم مطرح شده در این نظریه، درباره کسانی که واقعا خشونت آمیز رفتار میکنند صحت دارد یا خیر. اما اگر بتوانیم به این سؤالات پاسخ دهیم میتوانیم درمان شناختی رفتاری برای خشونت تهیه کنیم. در این درمان به افراد کمک میکینم که افکار و تفسیرهای خود از واکنشهای خشونت آمیز را مورد چالش قرار دهند و به شکل متفاوتی پاسخ دهند.
مترجم: حمید بهرامی زاده