پروتکل طرحواره درمانی : تمرکز عمده طرحوارهدرمانی، تغییر طرحوارههای ناسازگار اولیه است. بر اساس نظریه طرحواره درمانی، طرحوارههای ناسارگاز اولیه در دوره کودکی شکل میگیرند و تا دوران بزرگسالی شکل میگیرند. طرحوارههای ناسازگار الگوهای فکری، احساسی و رفتاری پایدار ما هستند. طرحوارههای ناسازگار نوع نگاه ما به خودمان، دیگران و دنیا را تعیین میکنند. بنابراین هر کسی بر اساس طرحوارههایی که دارد با دنیا و دیگران وارد تعامل میشود. بنابراین اگر کسی بیمار شود یا در زندگی دچار مشکل گردد، طرحواره درمانی سعی میکند تا با شناسایی و تغییر طرحوارهها به او کمک کند. در این مقاله سعی میشود مراحل اجرای طرحواره درمانی به صورت مختصر توضیح داده شوند. با روان حامی همراه باشید.
پروتکل طرحواره درمانی
پروتکل طرحواره درمانی به دو بخش تقسیم میشود. در بخش اول پروتکل طرحواره درمانی درمانگر سعی میکند شناسایی طرحوارههای ناسازگار اولیه، سبکهای مقابلهای، ذهنیتهای طرحوارهای و الگوهای خودآسیب رسان زندگی بیمار را انجام دهد. در انتهای این مرحله درمانگر، یک مفهوم پردازی موردی از مشکلات بیمار انجام میهد. بعد از انجام مفهوم پردازی موردی، مرحله تغییر شروع میشود. در این مرحله سعی میشود با کمک تکنیکهای شناختی، تجربهای و الگوشکنی رفتاری، طرحوارههای بیمار تغییر داده شوند و رفتارهای سالمی جایگزین رفتارهای قبلی بیمار گردد. در تمام مراحل درمانی از اولین جلسه تا انتهای درمان، درمانگر از تکنیک ارتباطی خاص طرحواره درمانی به نامهای مواجههی همدلانه و بازوالدینی حد و مرز استفاده میکند.
مرحله سنجش در پروتکل طرحواره درمانی
برای اجرای پروتکل طرحوارهدرمانی، طرحوارهدرمانگر در اولین اقدامات درمانی خویش باید طرحوارههای ناسازگار، سبکهای مقابلهای، ذهنیتهای طرحوارهای و الگوهای خودآسیب رسان زندگی بیمار را بشناسد. برای انجام این کارها، او اقدامات زیر را انجام میهد:
۱. در اولین جلسه ابتدا مشکل اصلی بیمار و سایر مشکلاتی که او در زندگی دارد مورد بررسی و کاوش قرار میگیرد و درمانگر یک فهرست از مشکلات بیمار تهیه میکند.
۲. بعد از تهیه فهرست مشکلات، درمانگر سعی میکند بیوگرافی یا همان تاریخچه زندگی بیمار را مورد بررسی قرار دهد. در این مرحله، درمانگر به دنبال پیدا کردن علتهای شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه در دوران کودکی بیمار است.
۳. بعد از انجام مراحل یک و دو، درمانگر برای اطمینان از شناسایی طرحوارههای بیمار، از بیمار میخواهد تا پرسشنامههای مرتبط با طرحوارهدرمانی را تکمیل نماید.
۴. بعد از تکمیل پرسشنامه و بررسی طرحوارههایی که به کمک آن به دست میآید، بیمار باید رابطهی بین طرحوارههای ناسازگار اولیه که در دوران کودکی شکل گرفتهاند و مشکلات فعلی زندگیاش را درک کند. برای این منظور، در این مرحله از اجرای طرحواره درمانی، درمانگر از تصویرسازی ذهنی استفاده میکند. به کمک تصویرسازی ذهنی بیمار به خاطرات دوران کودکیاش بازمیگردد. بعد از اینکه آن خاطرات بررسی شدند درمانگر سعی میکند به صورت منطقی بین آنها و مشکلات فعلی زندگی بیمار پل بزند و بیمار نشان دهد که چون در دوره کودکی آن اتفاق برایش رخ داده است، در او طرحوارهها شکل گرفتهاند و در حال حاضر به خاطر فعال شدن طرحوارههایش در زندگی دچار مشکل شده است. فهم این مطلب از سوی بیمار مهمترین، محور مشارکت بیمار در درمان و به دست آوردن چشماندازی روشن درباره مشکلات خویش است.
۵. بعد از شناسایی طرحوارهها و بررسی ریشههای شکلگیری آنها نوبت به مفهوم پردازی موردی میرسد. به طور خلاصه، مفهوم پردازی شبیه جواب آزمایش است. در مرحله سنجش درمانگر به اصطلاح آزمایشهایی را انجام داده است تا علت مشکلات بیمار را درک کند. بعد از انجام این آزمایشها (مصاحبه، پرسشنامه، تصویرسازی ذهنی) درمانگر باید جواب آنها را به بیمار بدهد. در مفهوم پردازی موردی، درمانگر طرحوارهها، سبکهای مقابلهای و ذهنیتهای بیمار و رابطه آنها با مشکلات فعلی زندگی بیمار را برای او روشن میسازد تا منطق مرحله بعدی درمان مشخص شود.
مرحله تغییر در پروتکل طرحواره درمانی
بر اساس پروتکل طرحواره درمانی، بعد از اینکه درمانگر مرحله سنجش را انجام داد نوبت به مرحله تغییر میٰرسد. هدف اصلی این مرحله، اجرای تکنیکهایی است تا بیمار به کمک آنها بتواند طرحوارههای ناسازگار خود را تغییر دهد. تکنیکهایی که در مرحله تغییر انجام میشوند عبارتاند از تکنیکهای شناختی، تجربهای و الگوشکنی رفتاری.
تکنیکهای شناختی در پروتکل طرحواره درمانی
در پروتکل طرحوارهدرمانی، اولین تکینکهایی که مورد استفاده قرار میگیرند، تکنیکهای شناختی است. هدف استفاده از تکنیکهای شناختی در پروتکل طرحواره درمانی این است که بیمار به این نتیجه برسد که طرحوارههایش به لحاظ منطقی غلط و ناسازگار هستند. او باید به این نتیجه دست یابد که طرحوارهها باعث تحریف کردن اطلاعات میشوند و در نتیجه نتایج غلطی را تولید میکنند. این نتایج غلط در واقع همان مشکلات زندگی بیمار است. برخی از تکینکهای شناختی در ادامه معرفی میشوند:
۱. تکنیک آزمون اعتبار طرحواره
برای اینکه بیمار اعتبار و صحت طرحوارهی خودش را مورد آزمایش قرار دهد، طرحواره درمانگر به او کمک میکند تا درستی طرحواره را به لحاظ منطقی مورد پرسش قرار دهد. آیا طرحوارهی بیمار مثلاً طرحوارهی نقص صحیح است. یعنی آیا بیمار ذاتاً دارای نقص است یا اینکه بر اساس اتفاقات ناخوشایند زندگیاش او این طرحواره را یاد گرفته است؟
۲. تکنیک بررسی شواهد
با استفاده از تکینک بررسی شواهد، درمانگر و بیمار با کمک هم، تمام شواهد زندگی بیمار را بررسی میکنند تا آنچه را که طرحوارههای بیمار را تأیید میکنند کشف کنند. سپس به دنبال شواهدی میگردند که نشان میدهند طرحواره غلط است و مورد تأیید قرار نمیگیرد.
۳. باز تعریف جدید از شواهد تأیید کننده طرحواره
بعد از اینکه شواهد بررسی شدند، درمانگر باید از شواهد تاییدکننده طرحواره تعریف جدیدی ارائه بدهد. یعنی به بیمار کمک کند از زوایه دیگری به مشکلات خودش نگاه کند. چرا؟ زیرا ما میدانیم که طرحواره باعث تحریف اطلاعات میشود بنابراین شواهد تأییدکننده باید بررسی و تحریفهای موجود در آنها کشف شوند. سپس درمانگر تعریف جدیدی از آنها ارائه میکند.
۴. تکنیک بررسی مزایا و معایب طرحوارههای ناسازگار و سبکهای مقابلهای
بعد از انجام تکنیکهای قبلی، درمانگر باید به بیمار کمک کند به این نتیجه برسد که طرحوارههای ناسازگار و سبکهای مقابلهای، سودی برای او ندارد. با تکنیک بررسی مزایا و معایب، طرحوارهدرمانگر میتواند این کار را انجام دهد. در این تکنیک از بیمار خواسته میشود که توضیح دهد چرا داشتن طرحواره (مثلاً طرحواره نقص) برای او سودمند است و چه کمکهایی به او کرده است. در ادامه از او میخواهد که معایب داشتن چنین طرحوارهای را نیز توضیح دهد.
۵. تهیه فلش کارت طرحواره
وقتی بیمار اعتبار، شواهد ردکننده و معایب طرحوارههای خود را درک کرد در گام بعدی باید این اطلاعات را مرور کند. با تهیه فلش کارت طرحواره، درمانگر و بیمار در واقع تمام اطلاعاتی را که در این مرحله دربارهی هر طرحوارهی بیمار به دست آوردهاند با یکدیگر در یک برگه خلاصه میکنند. بیمار باید در مواقعی که طرحوارههایش فعال میشود این کارتها را مطالعه کند.
۶. فرم ثبت طرحواره
در انتهای تکنیکهای شناختی، بیمار باید بتواند در موقعیتهای بحرانی که باعث فعال شدن طرحوارههایش میشود پاسخهای سالمی را از خود نشان دهد. به منظور تمرین این مسئله، درمانگر به او آموزش میدهد که قبل از موقعیتهایی که پیشبینی میشود باعث فعال شدن طرحواره میشود، پاسخ سالمی را طرحریزی کند تا در آن موقعیت از آن استفاده کند.
بعد از انجام تکنیکهای شناختی، نوبت به تکنیکهای تجربهای میرسد.
تکنیکهای تجربهای در پروتکل طرحواره درمانی
طرحوارههای ناسازگار اولیه فقط شامل اطلاعات شناختی نیستند، آنها اطلاعات هیجانی و احساسات بیمار را نیز در خود ذخیره کردهاند. با کمک تکنیکهای شناختی نمیتوان احساسات بیمار را بررسی کرد، بنابراین درمانگر از تکنیکهای تجربهای استفاده میکند تا هیجانات برخاسته از طرحوارههای بیمار نیز مورد کنکاش و درمان قرار گیرند.
۱. تکنیک تصویرسازی ذهنی
به کمک تصویرسازی ذهنی، درمانگر، بیمار را به دوران کودکی خودش میبرد، خاطرات تلخ زندگی بیمار را بررسی میکند و در آنها مداخله میکند. مداخله درمانگر در این تکنیک استفاده از بازوالدینی است. وقتی بیمار در حال تجربهی خاطرات دردناک دوره کودکی خویش است، درمانگر وارد تصویر ذهنی او میشود، از او مراقبت میکند، محبت میکند، حمایت میکند و نیازهای هیجانی او را برآورده میسازد. تکنیک تصویرسازی ذهنی قدرتمندترین تکنیک برای تغییر طرحوارههای بیمار است.
۲. تکنیک نامه نوشتن
با استفاده از تکنیک نامه نوشتن از بیمار خواسته میشود روایت زندگی خود را در قالب اصطلاحات طرحواره درمانی بنویسد. این روایت به شکل یک نامه برای والدین نوشته میشود. در این نامه بیمار باید خاطراتی را که باعث شکل گیری طرحوارههایش شده است بنویسد، احساسات خود را ذکر کند، تأثیر آنها را بر زندگی خود توضیح دهد و رفتارهای والدین خود را که منجر به شکلگیری این طرحوارهها شدهاند توصیف کند. انگار با کمک این تکنیک، بیمار دارد زندگی خود را به نحوی که والدین در ایجاد مشکلات او نقش داشتهاند بیان میکنند.
الگوشکنی رفتاری در پروتکل طرحواره درمانی
به کمک تکنیکهای شناختی و تجربهای، بیمار توانسته است به لحاظ عقلانی و هیجانی با طرحوارههای خود مبارزه کند. اما هنوز رفتارها و الگوهای خودآسیب رسان زندگی بیمار به علت عادتی بودن تکرار میشود. در مرحله الگوشکنی رفتاری، درمانگر سبکهای مقابلهای بیمار و رفتارهای ناشی از آنها را هدف مداخلههای خود قرار میدهد.
در مرحله الگوشکنی رفتاری، الگوهای رفتاری ناسالم بیمار شناسایی میشود و درمانگر و بیمار با هم روشها و رفتارهای جدید را تمرین میکنند تا جایگزین آن رفتارها شوند. مثلاً بیماری که همیشه اجتناب میکند باید یاد بگیرد که از اجتناب دست بردارد و رفتار سالمترین را جایگزین اجتنابهای خود کند. این مرحله بسیار سخت است زیرا تغییر رفتارهایی که بیمار همیشه در زندگی خود انجام داده است به شدت دشوار و طاقتفرساست.
بعد از انجام مراحل و تکنیکهایی که در بالا توضیح دادم، پروتکل طرحواره درمانی به پایان میرسد. مقالههای مرتبط بیشتری برای فهم طرحواره درمانی تهیه شده است که میتوانید آنها را مطالعه کنید:
طرحواره درمانی چیست؟ مبانی و تکنیکها
طرحوارههای ناسازگار اولیه: اولین خشتهای کج زندگی
طرحواره رهاشدگی چیست؟ چطور آن را تشخیص دهیم و درمان کنیم؟
طرحواره محرومیت هیجانی چیست؟ چطور آن را تشخیص دهیم و درمان کنیم؟
مدل ذهنیت طرحوارهای
تکنیک تصویرسازی ذهنی در طرحواره درمانی چیست؟