وسواس فکری عملی یکی از اختلالات اضطرابی است. افراد مبتلابه این اختلال افکار ناخواسته و مزاحمی دارند که محتواهای متفاوتی ازجمله آلودگی، داشتن بیماری، لزوم تقارن و… هستند. همین افکار موجب ایجاد اضطراب در فرد میشوند که فرد برای کاهش آن دست به رفتارهای وسواسی یا همان وسواسهای عملی مثل شستوشو، شمارش، ایجاد تقارن و… میزند. دراینبین سبک فرزند پروری یکی از عوامل محیطی مؤثر در شروع یا عود علائم وسواس در کودکان است. سه سبک فرزند پروری از نظر بامیرند که در اینجا موردبررسی قرار میدهیم سبک مستبدانه، سهل گیرانه و مقتدرانه هستند. سبک مستبدانه سبک والدینی با انتظارات و کنترل سطح بالاست. سبک سهل گیرانه تقریباً هیچ کنترلی روی کودک ندارند و بیشازحد در برابر هرکاری که از کودک سرمیزند تحمل دارند و درنهایت والدین با سبک مقتدرانه تعادل مناسبی بین گرما و کنترل در تربیت فرزند اعمال میکنند که سالمترین سبک به لحاظ سلامت روانی است. هرکدام از سبکها اثرات خاص خود رادارند اما طبق تحقیقات سبک مستبدانه با حس عدم کنترل روی اوضاع که به کودک القا میکند حس اضطراب که پایه وسواس است؛ در او ایجاد میشود و از طرفی طبق فرضیه شناختی بک این سبک تفکرات و اعمال وسواسی را میتواند در کودک ایجاد کند.
اختلال وسواس
وسواس فکری عملی یکی از اختلالهای خانواده اختلالات اضطرابی است؛ پس عجیب نیست اگر بگوییم پایه آن اضطراب است. حال این اضطراب از کجا میآید؟
مبتلایان این اختلال افکار و رفتارهای مزاحم و ناخواستهای را تجربه میکنند. افکار وسواسی درواقع احساسات و اندیشههای مزاحمی هستند که میتوانند محتوا و موضوعات متفاوتی ازجمله آلودگی، داشتن یک بیماری، لزوم تقارن، جنسی، پرخاشگرانه و… داشته باشند. این افکار وسواسی موجب ایجاد اضطراب در فرد میشوند و غالباً به دنبال آنها رفتار یا همان وسواسهای عملی که هدفشان کاهش این اضطراب است ظاهر میشوند. وسواسهای عملی شامل شستوشو، شمارش، ایجاد تقارن، ذخیرهسازی و… هستند؛ که معمولاً همایند یکی از وسواسهای فکریاند.
شاید با خودتان فکر کنید که شما هم این افکار و اعمال را دارید و این سؤال برایتان پیش بیاید که آیا مبتلا به وسواس هستید؟
جواب این است که شما باید اینگونه افکار و اعمال خود را با معیارهای اختلال گونه شدن این علائم که در ادامه آنها را ذکر میکنیم مقایسه کنید.
معیارهای اختلال گونه شدن علائم وسواس:
۱ وقتتان بیشازحد معمول در طول روز برای این افکار و آداب وسواسی اتلاف شود.
۲ ایجاد اختلال قابل ملاحظه در کارکردهای معمول
۳ خودتان یا حداقل دو نفر از نزدیکان معتبرتان از این اوضاع احساس ناراحتی کنید.
وسواس در کودکان
شیوع وسواس در کودکان یک تا سه درصد است. میانگین سن شروع آن در کودکان نه تا دوازده سال است اما شروع در سن چهارسالگی و حتی زودتر هم دیدهشده است.
نشانههای وسواس در کودکان:
۱ کندی در انجام هر یک از اعمال روزانه مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، انجام تکالیف و …
۲ مشکلات رفتاری مثل عصبانیت و بیقراری
۳ نگرانی درباره مریضی، آسیب یا مرگ خودشان یا اعضای خانواده
۴ کودک مرتباً احساس گناه دربارهی نقض قوانین و انجام کارهای بد دارد.
۵ نگرانی بیشازحد کودک دربارهی تمیزی، کثیفی و میکروبها.
۶ وسواس دربارهی صاف بودن اشیا، تقارن و جفت بودن یا قرار گرفتن دقیق شی در یکجا.
۷ افکاری درباره اینکه بعضی چیزها خوششانسی یا بدشانسی میآورند.
در صورت مشاهده این علائم و تداوم آنها در فرزندانتان حتماً با یک روانشناس کودک مشورت کنید.
سبکهای فرزند پروری
در این قسمت برای شما راجع به تعریف و انواع سبک فرزند پروری میگوییم.
تأثیر والدین بر کودکان از طریق ارتباطهای کلامی و غیرکلامی است و مسیرهای ارتباطی والدین با کودکان پیچیده است. در این مورد عوامل بسیار زیادی مثل پاسخ به هیجانات کودک، منطقی بودن، سبک گفتوگو با کودک، فعالیتهایی که والدین و کودک باهم انجام میدهند، حساسیت در برابر کودک و عواملی مانند اینها تعیینکنندهی سبک ارتباطی والدین با کودک است. در فعالیتهای روزمره و ارتباط والدین با کودکان روشهای والدین شکل خاصی به خود میگیرد که به آن سبک میگویند. در رفتارهای والدین میتوان سه عامل اصلی را برای تشریح سبکهای فرزند پروری به دست آورد. این عوامل گرمی و پذیرش، کنترل و عامل پایداری هستند. والدین گرم و پذیرا به نشانههای رفتاری و هیجانی کودک خود حساس بوده، به آن توجه میکنند، بر اساس نیاز کودک با او برخورد میکنند و به کودک توجه کافی دارند. والدین کنترلکننده به کودک اجازهی تصمیمگیری و فعالیت مستقل نمیدهند، آنها همیشه بر اساس صلاحدید خود برای کودک تصمیم میگیرند و کودک آنها آزادی عمل کمی دارد. برای کنترل معمولاً سه سطح شدید، متوسط و کم تعریف میشود. عامل پایداری نشاندهندهی ثبات، عدم ثبات در رفتار، بروز احساسات، واکنش در برابر کودک و تقاضاهای والدین است. ثبات والدین نباید تبدیل بهسختی و انعطافناپذیری شود بلکه برای تأثیر مثبت باید با انعطافپذیری همراه باشد.
نظامهای طبقهبندی متفاوتی برای سبکهای فرزند پروری وجود دارد اما ما اینجا نظام بامریند را شرح میدهیم.
بامریند پیشنهاد کرده است که نه ارتباط عاطفی والد کودک شامل سه عنصر مسئولیت، گرمی و در دسترس بودن و نه کنترل والدینی شامل سه عنصر تقاضا کردن، بازبینی و نظم دهی، هیچکدام بهتنهایی برای تحول سالم کودک کافی نیستند، اما هر دو برای دسترسی به اهداف پرورش کودک ضروریاند. به این معنا که عناصر شکلدهندهی فردیت شامل استقلال، خود ارزشمندی و خود نظم دهی در کودکان باعث گسترش تحول بهعنوان یک فرد در اجتماع میشود. بر اساس این فرضیه بامریند یک طرح سهبعدی طبقهبندی را برای تشخیص تفاوتهای کیفی سبکهای فرزند پروری شکل داد. در این طبقهبندی، سبکهای فرزند پروری بهصورت مقتدرانه، مستبدانه و سهل گیرانه توصیفشدهاند.
فرزند پروری مقتدرانه
این والدین شیوه کنترل ثابت، پیوسته و مشخصی برای اجماع کودک با خانواده و جامعه صورت میدهند و اصرار دارند که کودک به سطحی از هنجارهای تحولی خود در هر مرحله از تحول برسد. سبک ارتباطی کودک با والدین با ویژگیهای گرمی، شفافیت، متقابل بودن و مراوده کلامی بین آنها مشخص میشود. کنترل در یک بافت صمیمانه مانند ارتباط عاطفی مثبت والد کودک، تشویق استقلال و فردیت کودک و کنترل عاطفی کم صورت میگیرد. کودکان والدین مقتدر بیشتر میتوانند سطوح بالای عامل بودن یعنی پیشرفت، عزتنفس بالا و استقلال را نشان دهند. همچنین در رابطه با مسئلهی ارتباط مهارتهای اجتماعی، همکاری بین فردی و رفتارهای دوستانه بیشتری را نشان میدهند؛ مانند هر کودک دیگری کارآمدی فرزند پروری مقتدرانه تحت تأثیر شرایط محیطی متفاوت است اما اثرات مثبت آن در طول دوران پیشدبستانی تا نوجوانی و در بافتهای متنوع اجتماعی ازجمله خانواده، مدرسه، گروههای دوستانه و… قابلمشاهده است.
فرزند پروری مستبدانه
این والدین در ثبات تجربه کنترل مانند والدین مقتدرند درحالیکه راهبردهای کنترلی آنها ازلحاظ کیفیت متفاوت است. این والدین انتظار اطاعت مطلق و بیچونوچرا دارند و هر نوع تلاش کودک برای کسب استقلال و فردیت با شکست مواجه میشود. درحالیکه کودک در ظاهر یاد میگیرد که باید از قوانین والدین و جامعه پیروی کرده و آنها را رعایت کند اما نبود راهبردهای نظمبخشی مانند حل مسئله، استدلال و تبیین قوانین مانع درونی شدن ارزشهای این نوع خانواده و اجتماع میشود. رفتار دردآمیز این والدین با بیتوجهی به حس استقلال کودک، مانع ایجاد حس یکپارچگی و کارآمدی در شخصیت کودک خواهد شد. این کودکان بهشدت درخطر مشکلاتی مانند ارزیابی و برآورد منفی خود، جامعهستیزی، احساس شایستگی ضعیف، حس کمبود استقلال و کاهش عزتنفس کافی هستند.
فرزند پروری سهل گیرانه
والدین سهل گیر در تجربهی فرزند پروری خود بسیار اهمالکارند و این را در استقلال و تحمل آنها برای هر رفتار جدید کودک میتوان ملاحظه کرد. درحالیکه این رفتار اغلب با گرمی و ابراز عواطف همراه است؛ اما میتواند معادلی از تحمل و پذیرش والدین برای رفتارهای مخرب و تکانشی کودک و اکراه آنها در اعمال هر نوع قدرت و قانونی باشد. این سستی والدین در نظارت و نظمبخشی، به کودک اجازه میدهد که رفتار خود را آنگونه که مایل است هدایت کند. همچنین در این حالت کودک هر طور که دوست داشته باشد برای خود تصمیم میگیرد. نبود تعادل بین گرمی، کنترل و عدم درخواست والدین برای رسش و بلوغ اجتماعی و عاطفی موجب پدید آمدن افزایش سطح بالای خودمختاری، عامل بودن و تحول فردی با هزینهی از دست دادن همراهی و مشارکت اجتماعی خواهد بود؛ بنابراین زندان والدین سهل گیر، سطوح بالای خود ارزشمندی و عزتنفس را تجربه میکنند اما به بهای نقص در رسش و پختگی، کنترل تکانه، مسئولیتپذیری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی است.
تا اینجا از سه نوع از سبک فرزند پروری نام بردیم و آنها را توضیح دادیم اما بامریند یک سبک چهارمی هم معرفی میکند که سبک فرزند پروری بیاعتنا نامیده میشود با این توضیح که ویژگیهای آن شبیه به سبک فرزند پروری سهل گیر است اما با این تفاوت که این والدین نسبت به فرزندان خود گرمای لازم را ندارند و حتی گاهی در حالتهای افراطی در حالت افسرده و بیتفاوت به سر میبرند و نسبت به نیازهای اساسی فرزندان خود اعتنایی ندارند.
رابطهی بین سبکهای فرزند پروری و اختلال وسواس
و حالا میرسیم به جواب سؤال اصلی:
چطور سبک فرزند پروری شما احتمال ابتلا به اختلال وسواس را در کودکتان افزایش میدهد؟
در این قسمت دستاورد مقالهای که بهتازگی در این رابطه منتشرشده است را برایتان شرح میدهیم و همچنین شالوده مطلب و جمعبندی نهایی در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
با توجه به میزان شیوع اختلال وسواس در میان کودکان که شیوع یک تا سه درصدی آن عدد کمی هم محسوب نمیشود؛ ضرورت چنین مطالعهای بیشتر به چشم میآید. هماکنون که شما در حال مطالعه این متن هستید چیزی حدود ۵۷۶۰۰۰ کودک در ایران به اختلال وسواس فکری عملی مبتلا هستند.
عوامل زیستی و محیطی زیادی میتوانند موجب شروع و عود اختلال وسواس در یک کودک شود؛ و ما در اینجا به یکی از مهمترین عوامل محیطی یعنی خانواده و ویژهتر سبک فرزند پروری میپردازیم. خانواده بهعنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، نقش اصلی را در جهانبینی اجتماعی و نوع ابراز وجود کودک در اجتماع ایفا میکند. در محیط خانواده رابطه پدر و مادر زمینهساز یادگیری اجتماعی است. در اغلب خانوادهها والدین نهتنها ساختار محیط خانوادگی را شکل میدهند بلکه بهنوعی فرصتهایی که فرزندان در خارج از محیط خانواده میتوانند به تعامل اجتماعی بپردازند و نوع ابراز وجود در این تعاملات را نیز مشخص میکنند.
در والدینی که سبک فرزند پروری مستبدانه را اتخاذ میکنند انتقاد بیشازحد والدین از فرزندان دیده میشود. همچنین سطح انتظارات بسیار بالا از کودک در زمینههای مختلف به چشم میخورد که درمجموع باعث میشود ویژگیهایی در کودک ظاهر شود ازجمله: اعتمادبهنفس پایین، کاهش انگیزه، افزایش اضطراب و افزایش احتمال مصرف مواد مخدر. البته که این ویژگیها باگذشت زمان خود را با شدت بیشتری نشان میدهند.
والدین سهل گیر اما فرزندانی بهطورکلی مثبتتر و نسبت به فرزندان والدین مستبد افرادی سرزندهتر هستند اما آنها نیز خودکنترلی کمتر و سطح اعتمادبهنفس پایینتری را نسبت به فرزندان والدین مقتدر تجربه میکنند.
و خب طبق انتظارتان والدین فرزندان با سبک فرزند پروری مقتدرانه در بالاترین سطح سلامت روانی قرار دارند؛ چراکه در این تحقیق افسردگی و سطح اضطراب کودکان نیز بهعنوان کار جانبی موردمطالعه قرار گرفت و دقیقه این نتیجه به دست آمد که کمترین سطح افسردگی و اضطراب در میان فرزندان این والدین دیده میشود.
پس تا اینجا متوجه شدیم که سبک فرزند پروری مستبدانه پر ریسک ترین و سبک فرزند پروری مقتدرانه مطمئنترین روش فرزند پروری ازنظر ابتلا به انواع آسیبهای روانی هستند؛ و طبق این تحقیق رابطه معناداری بین سبکهای مقتدرانه و سهل گیرانه و ریز فاکتورهای موردبررسی وسواس برخلاف سبک مستبدانه وجود نداشت.
اما چگونه سبک فرزند پروری بهطور ویژه احتمال ابتلا به وسواس را در کودک افزایش میدهد؟
مفید و مختصر با دو فرآیند اصلی این سبک میتواند اثرگذار باشد:
۱ کاهش سطح استقلال، عزتنفس و متکی به نفس بودن کودک و این تصور غالبی که او هیچ کنترلی روی تصمیمات و شرایط خودش و در سطح بالاتر روی شرایط محیطی ندارد بهخودیخود موجب ایجاد حس اضطراب و رنج روانی در کودک میشود، اضطرابی که همانطور که میدانید پایه وسواس است.
۲ هر نوع سبک فرزند پروری تفکرات و تصویرهای ذهنی منحصربهفردی برای کودک به وجود میآورد. وقتی طبق یک سبک تربیتی خاص باورهای نادرستی برای کودک به وجود میآید این باورها میتوانند طبق فرضیه اساسی شناختی بک تقویت شوند. فرضیه بک اینطور بیان میکند که اگر باور نادرستی که ایجاد رنج روانی برای فرد میکند با رفتار ویژهای بهصورت موقت رنج روانیاش از بین برود این راه تسکیندهندهی موقت بهمرور بهصورت پایدار در فرد باقی میماند. با این روش دقیقاً میتوان پایدار شدن افکار و اعمال وسواسی در کودکان را توجیه کرد. بگذارید با یک مثال کمی موضوع را شفافتر کنیم. بهطور مثال اگر شما به فرزندتان بگویید که باید بهمحض ورود به خانه دستهایش را بشوید و اگر این مسئله را رعایت نکند صد در صد مریض میشود. وقتی هرروز فرزندتان بهمحض ورود به خانه دستهایش را بشورد فکر حمله میکروبها و مریض شدن و فشار روانی حاصل از آن برطرف میشود اما اتفاق مهمتری در اینجا رخ میدهد و آن این است که اگر پس از سالها و تثبیت این تفکر وسواس گونه از طریق فرضیه شناختی پاداشدهی بک که عدم شست و شوی بلافاصله دستها پس از ورود به منزل قطعاً باعث بیمار شدن او میشود؛ روزی نتواند این عمل را انجام دهد رنج روانی مسئله بهصورت غیرمنطقی بر او فشار میآورد و این عمل به صورتی وسواسی در او باقی میماند.
بهعنوان جمعبندی سبک فرزند پروری مستبدانه از طریق چهارچوبهای سفتوسخت خود و الزامات و انتظاراتی که مرتباً به کودک القا میکند بیشترین احتمال سوق دادن کودکان بهسوی افکار و آیینهای وسواسی را به دنبال خواهد داشت.
روانشناسان کودک در همه حال و از جان آماده کمک به کودکان در معرض خطر هستند. به امید آنکه با اتخاذ بهترین سبک فرزند پروری و پیگیریهای بهموقع همه کودکان لبریز از سلامتی و شادی باشند.
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.