تقریباً ۵۰۰۰ سال پیش، احتمالاً در جایی از آفریقا، انسان جدید متولد شد. جهشهای ژنوم انسان منجر به تغییراتی در مغز او شد که قابلیتهای سطح بالایی را برای توسعه زبان و فرهنگ و ادراک خویشتن در این گونه جدید فراهم میآورد. این تغییرات همچنین منجر به رشد و توسعه سیستمهای پیچیده اجتماعی شد که باعث استقلال گسترده این گونه از شرایط محیطی شد. برای نگهداری سیستمهای اجتماعی، انسانها سطوح بالای انگیزش را جهت رقابت برای کسب تأیید و حمایت دیگران به کار بستند. گونه ما نیاز دارد تا دوست داشته شود، ارزشمند باشد، مورد تأیید والدین باشد، با همسالانش روابط حمایتی برقرار کند، زوج مطلوب را به خود جذب کند و در انواع روابط اجتماعی به طور موفقیت آمیزی حضور یابد. طرد از گروه، تأثیر منفی بر متغیرهای گوناگون سلامتی از جمله عزت نفس و احساس تعلق میگذارد. نتیجه اینکه، انسانها به طور طبیعی از ارزشیابی منفی همنوعان خود میهراسند.حالت غیر انطباقی این ترس و نگرانی تکاملی و انطباقی، اختلال اضطراب اجتماعی (Social Anxiety Disorder) است. از میان ترسهای اجتماعی، صحبت کردن در جمع بسیار چالش برانگیز و رایجترین موقعیت هراس آور در افراد با این اختلال است.
در این مقاله سعی شده تا به مفهوم اختلال اضطراب اجتماعی، سبب شناسی آن و همچنین آسیب پذیری شناختی نسبت به آن پرداخته شود.
اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) چیست؟
اختلال اضطراب اجتماعی (که جمعیت هراسی نیز نامیده میشود) شامل ترس از موقعیتهای اجتماعی از جمله موقعیتهایی است که مستلزم تماس با افراد غریبه یا زیر نظر افراد غریبه بودن است. این افراد ممکن است ترسهای اختصاصی در مورد انجام برخی فعالیتهای اختصاصی مانند خوردن یا صحبت کردن در جلوی دیگران داشته باشند یا ترس غیر اختصاصی و مبهمی را در مورد شرمسار شدن خود تجربه کنند. در هر حالت، ترس در اختلال اضطراب اجتماعی از شرمسار شدن است که در آن موقعیت ممکن است روی دهد نه از خود موقعیت.
همهگیر شناسی
در مطالعات همهگیر شناسی زنان بیشتر از مردان مبتلا میشوند اما در نمونههای بالینی عکس این موضوع دیده میشود. دلیل این مشاهدات متفاوت معلوم نیست. اوج شروع اختلال اضطراب اجتماعی در نوجوانان دیده میشود.
بیماریهای همراه
افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ممکن است سابقهای از سایر اختلالات اضطرابی، اختلالات خلقی، اختلالات مرتبط با مواد و پراشتهایی عصبی داشته باشند.
سبب شناسی
در برخی از بچهها ممکن است صفتی وجود داشته باشد که مشخصهاش الگوی رفتاری ثابت و یکنواختی به صورت بازداری است. این صفت ممکن است بهویژه در بچههای والدین مبتلا به وحشتزدگی شایع باشد و با رشد بچه بهصورت خجالتی بودن شدید درآید.
والدین افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در کل به فرزندان خود کمتر توجه میکنند، آنها را بیشتر طرد میکنند یا زیادی از آنها مراقبت میکنند.
عوامل عصبی شیمیایی
موفقیت درمانهای دارویی در رفع اختلال اضطراب اجتماعی به دو فرضیه عصبشیمیایی مشخص در مورد دو نوع اختلال اضطراب اجتماعی انجامیده است.
- به طور اختصاصی مصرف آنتاگونیست بتا آدرنرژیک مانند پراپرونولول در هراس عملکردی مثل صحبت کردن در جمع به پیدایش “نظریه آدرنرژیک” برای این نوع هراس منجر شدهاست. بیماران مبتلا به هراس عملکردی ممکن است نسبت به افراد غیر مبتلا نوراپینفرین یا اپینفرین بیشتری چه در دستگاه عصبی مرکزی و چه در دستگاه عصبی محیطی خود ترشح کنند یا به سطح طبیعی آدرنرژیک حساس باشند.
- این مشاهده که مهارکنندههای مونوآمین اکسیداز ممکن است در درمان این اختلال مؤثرتر از داروهای سه حلقهای باشند، محققان را به طرح این فرضیه واداشتهاند که فعالیت دوپامینرژیک نیز در پیدایش این اختلال دخیل باشد.
عوامل ژنتیک
احتمال ابتلا به این اختلال در بستگان درجه یک افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی حدوداً سه برابر بستگان درجه یک افرادی است که هیچ اختلال روانی ندارند.
تشخیص افتراقی
اختلال اضطراب اجتماعی باید از ترس متناسب و کمرویی بهنجار افتراق داده شود.
بیمار دچار بازارهراسی اغلب با حضور فرد دیگر در موقعیتهای اضطرابزا راحت است اما فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در حضور دیگران اضطرابش بیشتر میشود.
با اینکه تنگی نفس، سرگیجه و حس خفگی و ترس از مردن در اختلال وحشتزدگی و بازارهراسی شایع است نشانههای مرتبط با اختلال اضطراب اجتماعی معمولاً شامل سرخ شدن صورت، پرش عضلات و اضطراب در مورد زیر نظر دیگران بودن است.
افتراق بین اختلال شخصیت دوری گزین و اختلال اضطراب اجتماعی میتواند دشوار باشد و مستلزم مصاحبههای گسترده و شرح حال روانپزشکی است.
اجتناب از موقعیتهای جمعی خیلی اوقات ممکن است علامتی از افسردگی باشد اما بیمار افسرده سایر نشانههای افسردگی را هم نشان میدهد.
در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزویید آنچه موجب رفتار اجتماعی اجتنابآمیز میشود بی علاقگی به معاشرت و اجتماعی شدن است نه ترس از آن.
سیر و پیشآگهی
معمولاً اختلال اضطراب اجتماعی در اواخر کودکی یا اوایل نوجوانی شروع میشود. این اختلال معمولاً مزمن است و طی سالیان متمادی میتواند آشفتگی و مشکلات عمیقی را در زندگی فرد ایجاد کند از جمله اختلال در پیشرفت تحصیلی و مختل کردن عملکرد شغلی و رشد اجتماعی.
درمان
هم دارو درمانی (مانند داروهای ضد اضطراب) و هم روان درمانی (مانند درمانهای شناختی رفتاری) مفید است. درمانهای روان شناختی مانند تکنیکهای شناختی و رفتاری از جمله بازآموزی شناختی، حساسیت زدایی، تمرین در جلسات و انواع و اقسام تکالیف در منزل.
آسیب پذیری شناختی به اختلال اضطراب اجتماعی
عوامل خطر دور و نزدیک احتمالی ممکن است در شکل گیری اختلال اضطراب اجتماعی یا وقوع دورههای اضطراب اجتماعی تأثیر داشته باشند. این بحث ابتدا درباره عوامل خطر دور مطرح شد –آن دسته از عواملی که در زنجیره رویدادهای منتهی به نشانههای اختلال اضطراب اجتماعی زودتر اتفاق میافتند. به ویژه رویدادهایی که در خانواده و یا در بافت رابطه با همسالان رخ میدهند، مورد بازنگری قرار گرفتهاند. تجارب اولیه در خانواده و همسالان ممکن است به شکل گیری سبکهای تفکر مرتبط با اختلال اضطراب اجتماعی کمک کنند. سپس عوامل خطر نزدیک، یعنی عواملی که در ارتباط نزدیک با شروع نشانهها روی میدهند، مورد کنکاش قرار میگیرند. به ویژه، سبکهای شناختی بزرگسالان مبتلا به اضطراب اجتماعی، با تمرکز بر سوگیریهای توجه، سوگیریهای حافظه و سوگیریهای مرتبط با قضاوت – تفسیر بررسی میشوند که به احتمال زیاد در شروع و تداوم این اختلال نقش ایفا میکنند.
عوامل خطر اولیه برای آسیب پذیری شناختی به اختلال اضطراب اجتماعی
افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی جهان را به عنوان یک مکان خشن و خطرناک مینگرند و در نتیجه زندگیشان را به گونهای پیش میبرند که انگار تحت نظر و بازرسی دیگران قرار دارند. به خصوص افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، خودشان را از منظر مخاطبان مینگرند. با این وجود، این بازنماییهای ذهنی احتمالاً واقعی نیستند، ولی در عوض دربرگیرنده نگرانیهای افراد درباره نحوه رویارویی با دیگران، بازخورد از نشانههای درونی و بیرونی و خاطرات مربوط به رویدادها (اغلب منفی) هستند. آنها این بازنمایی ذهنی از خود را با استانداردهایی که گمان میکنند مخاطبان برای آنها در نظر گرفتهاند، مقایسه میکنند. بسیاری از این بازنماییهای ذهنی از خود، به پای ادراک از استانداردهای مخاطبان از آنها نمیرسد و به احتمال زیاد، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انتظار دارند که به صورت منفی ارزیابی شوند. قضاوت مبتنی بر ارزیابیهای منفی، نشانههای رفتاری، شناختی و فیزیولوژیکی اضطراب را به راه میاندازد که در راستای تأیید این باور در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی عمل میکنند که آنها توسط دیگران به گونهای منفی ارزیابی خواهند شد و در نتیجه یک چرخه معیوب پدید میآید. زمانی که جریان توجه به سوی آن دسته از بازنماییهای ذهنی از خود که توسط دیگران نگریسته میشوند، معطوف شد، نشانگرهای درونی ارزیابی منفی (هنگام صحبت در جمع، یک نفر از شنوندگان خمیازه میکشد، یا یک انتقاد بسیار کوچک در جریان ارزیابی شغلی مثبت) بسیار برجسته میشوند. نکته مهم در مدل راپی و هایمبرگ این است که فرد معتقد است که دیگران احتمالاً انتقادگر هستند و ارزیابی منفی، یک پیامد محتمل در موقعیتهای اجتماعی است. یک راه برای کشف منشأ و خاستگاه این باورها این است که به تجارب اولیه با والدین و همسالان توجه کنیم.
عوامل مرتبط با محیط خانوادگی و والدینی
دلبستگی:
افراد در ابتدای نوزادی، طرحواره هایی را برای درک جهان از طریق ارتباط نوزاد – والدین ایجاد میکنند. رابطه اولیه نوزاد – والدین، تأثیر اساسی بر شکلگیری و تحول شخصیت دارد و میتواند پیشبینیکننده اختلال روانی آتی باشد. کودکان با دلبستگی ایمن دارای والدینی دلسوز و پذیرا هستند. این کودکان معتقدند که دوستداشتنی هستند و مراقبان آنها افرادی مهربان هستند، عزت نفس آنها قوی است و احساس شایستگی دارند. از سوی دیگر، کودکان با دلبستگی ناایمن، والدین طردکننده و غیرقابل اعتماد دارند. این کودکان باور دارند که دوستداشتنی نیستند و مراقبان آنها افراد بامحبتی نیستند که این موضوع منجر به احساس خشم، بیاعتمادی و اضطراب در آنها میشود.
اختلال اضطراب اجتماعی با سبک دلبستگی ایمن به صورت منفی و با سبک دلبستگی اجتنابی یا اضطرابی به صورت مثبت همبسته بود. اگرچه برخی از افراد مبتلا به این اختلال، سبک دلبستگی ایمن را نشان میدهند، آن دسته از افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی که سبک دلبستگی ناایمن را نشان میدهند، ممکن است دچار افسردگی شوند.
بازداری رفتاری:
خلقوخوی نوزاد: خلقوخو به گرایشهای رفتاری اشاره دارد که در نوزاد وجود دارد و فرض میشود که ارثی هستند. الگوهای تعامل، بدون شک متأثر از عوامل والدینی هستند (بیماری روانی والدین، اختلاف زناشویی و غیره)، ولی میتوانند بهواسطه این گرایشهای اولیه که نوزادان نشان میدهند، تحت تأثیر قرار بگیرند. بهویژه در ارتباط با اختلالهای اضطرابی، سبک خلقوخو به بازداری رفتاری از ناشناختهها اشاره دارد.
نوزادانی که دچار بازداری رفتاری هستند به محرکهای جدید مثل افراد غریبه با ترس واکنش نشان میدهند که با واکنشگری رفتاری مثل گریه کردن و فیزیولوژیکی (افزایش ضربان قلب) مشخص میشود.
اما چگونه این بازداری رفتاری تعاملهای ابتدایی را تحت تأثیر قرار میدهد؟ افراد در مقایسه با نوزادانی که خلق خوش دارند، کمتر به نوزادانی که گریه میکنند نزدیک میشوند. این بیزاری میتواند به دوره کودکی منتقل شود یعنی زمانی که بزرگسالان و حتی همسالان متوجه میشوند که اگر این کودکان را به حال خود رها کنند بهتر عمل میکنند. بدین شکل این کودکان تجارب تعاملی کمتری با دیگران داشته باشند و احساس کنند اگر تعاملی داشته باشند کمتر بازخورد مثبتی را دریافت خواهند کرد.
عوامل خانوادگی دیگر:
کودکان ممکن است روابط اجتماعی را از طریق شیوهای که والدینشان با یکدیگر رابطه برقرار میکنند، یاد بگیرند.
اول: افرادی که مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی هستند، به نظر میرسد در خانوادههایی پرورش یافتهاند که در آنها به ایجاد تأثیر خوب در دیگران اهمیت زیادی داده شده است. این افراد گزارش میکنند که والدینشان، نگران و دلواپس عقاید دیگران بودهاند. وقتی این نگرانی وجود داشته باشد، احتمالاً برای اصلاح فرزندشان مدام به آنها گوشزد میکنند که چگونه عمل کنند و چه بگویند. این سناریو ممکن است موجب شود تا کودکان در موقعیتهای اجتماعی منتظر تهدید باشند و باور کنند که ایجاد تأثیر خوب در دیگران، اگرچه غیرممکن نیست، اما بسیار مشکل است.
دوم: کودکان میتوانند روابط اجتماعی را از طریق تماشای رفتار والدین در عرصههای اجتماعی بیاموزند. والدینی که خود مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی هستند ممکن است از تسهیل اجتناب از اجتماع در فرزندشان خشنود هم باشند.
دو نکته مهم: والدینی که نمیتوانند برای فرزند خود موقعیتهایی برای تعامل اجتماعی ترتیب ببینند، از یادگیری اینکه این تعاملات میتوانند خوشایند و مفید باشند جلوگیری میکنند. این خود باعث میشود فرد از ابتدا وارد یک چرخه معیوب اجتناب و ناراحتی اجتماعی شود. همچنین والدین میتوانند موقعیتهای اجتماعی را خطرناک و ترسناک اعلام کنند و همین باعث میشود کودکان به محرکهای خطرناک توجه بیشتری داشته باشند و به آنها ناسازگارانهتر پاسخ دهند.
عوامل مربوط به روابط با همسالان
وقتی که کودکان بزرگ میشوند، زمان کمتری را با خانواده و زمان بیشتری را با همسالان میگذرانند؛ بنابراین باورهای کودکان درباره تواناییشان در جهان اجتماعی بدون شک متأثر از رابطه با همسالان هستند. پژوهشگران یک رابطه دوسویه بین رابطه با همسالان و اختلال اضطراب اجتماعی پیشنهاد میکنند. کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی در مقایسه با کودکان غیر مضطرب، در ارتباط با همسالان روابط منفیتری را تجربه میکنند و اغلب مورد غفلت قرار میگیرند که همین تجارب منجر به تشدید و تداوم اضطراب اجتماعی میشوند. این طرد مکرر از سوی همسالان میتواند به ساخته شدن سبک شناختی مرتبط با اختلال اضطراب اجتماعی (باور به اینکه آنها نمیتوانند در موقعیتهای اجتماعی موفق شوند) کمک کند که منجر به اجتناب از تعامل با همسالان و افزایش تنهایی آنها بهموازات تحولشان میشوند.
سایر رویدادهای زندگی
- تعارض زناشویی والدین مانند جدایی یا طلاق والدین: تماشای پرخاشگری والدین نسبت به هم میتواند این پیام را داشته باشد که روابط اجتماعی بین افرادی که همدیگر را دوست دارند، میتواند بهوسیله سرزنشگری شدید و بیثباتی مشخص شود.
- فقدان رابطه نزدیک با یک بزرگسال در کودکی
- جدایی طولانی مدت از والدین در دوران کودکی
عوامل شناختی مرتبط با اختلال اضطراب اجتماعی
سوگیریهای توجه
افراد مبتلا به اختلال، به محرکهای محیطی حساسیت دارند و دارای اشتغال ذهنی درباره آنها هستند که نشانگر نگرانیهای آنهاست. اگرچه گوشبهزنگ بودن نسبت به تهدیدهای دنیای پیرامون عملی انطباقی است، ولی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی دچار گوشبهزنگی افراطی هستند و به دنبال فاجعههای اجتماعی بالقوه در اطرافشان هستند. این سوگیری میتواند پیامد اختلال باشد و یا ممکن است یک نقش علّی یا میانجی را نیز در شکلگیری و تداوم اختلال اضطراب اجتماعی ایفا کند.
این افراد که به تهدیدهای اجتماعی حساس هستند، برانگیخته میشوند تا از این تهدیدها اجتناب کنند.
امکان دارد افراد مبتلا به این اختلال حتی چهرههای مثبت را بهگونهای منفی ارزیابی کنند (مثلاً لبخند دیگران را به عنوان تمسخر ببینند).
سوگیری حافظه
مطالعات شواهدی را که نشانگر حافظه مختل و همچنین حافظه افزایش یافته برای اطلاعات مرتبط با تهدید اجتماعی گزارش کردهاند.
برخی پژوهشها نشان دادهاند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی چهرههای با هیجان منفی را بیشتر به یاد میآورند.
سوگیریهای قضاوت و تفسیر
عامل مهمی که در تداوم اختلال اضطراب اجتماعی دخالت دارد، این واقعیت است که افراد مبتلا به این اختلال از موقعیتهای اجتماعی اجتناب میکنند و اغلب شانس خود را برای یادگیری این نکته که موقعیتها به اندازهای که فکر میکنند تهدیدکننده نیستند از دست میدهند.
اول، افراد دچار اضطراب اجتماعی گرایش دارند تا بهگونهای تند و خشن از رفتار اجتماعی خود انتقاد کنند. در نتیجه با افزایش احتمال اجتناب، افراد مبتلا به این اختلال گمان میکنند که در زندگی کنترل اندکی بر پیامدها دارند. این افراد، وقتی که رفتارهای اجتماعی خودشان را مینگرند، رویکرد مشاهدهگر را اتخاذ میکنند، یعنی خودشان را از چشمانداز دیگران میبینند. بهخاطر اینکه آنها خودشان را منفیتر از آنچه که هستند میبینند و چون اطلاعات ردکننده اندکی را بدست میآورند، بنابراین این گرایش منجر به تداوم ناراحتی و اجتناب اجتماعی در طول زمان میشود.
منابع
- خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک؛ جلد اول؛ بنجامین جیمز سادوک، ویرجینیا آلکوت سادوک، پدرو روئیز؛ ترجمه دکتر فرزین رضاعی؛ بر اساس DSM5؛ نشر ارجمند
- درمان شناختی رفتاری برای اختلال اضطراب اجتماعی؛ استفان هوفمان، میشائل اتو؛ ترجمه مسعود چینی فروشان، منصور آگشته؛ نشر ارجمند
- آسیبپذیری شناختی به اختلالهای هیجانی؛ لارن آلوی، جان ریسکایند؛ ترجمه دکتر رحیم یوسفی، عذرا محمدپناه اردکان؛ نشر ارجمند
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.