فیلم کله سرخ که این روزها در سینماهای هنروتجربه در حال اکران است، داستان مردی بیحوصله و تنهاست که احساس گناه حالش را جا میاورد.
در این تحلیل کوتاه آگاهانه کوشیده شده است قصه فیلم لو نرود و صرفاً با ایجاد حال و هوایی نزدیک به فیلم به تحلیل مفهوم احساس گناه پرداخته شود.
احساس گناه مفهومی آنچنان عمیق است که گاهی ریشههایش ما را به کودکیمان میبرد و گاهی آنچنان دمدستی است که سر خود را راست کنیم در اطرافمان میچرخد.
با روان حامی همراه باشید.
اروین یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال (۱۹۸۰) میان احساس گناه رواننژندانه و احساس گناه حقیقی تفاوت قائل میشود.
یک. احساس گناه رواننژندانه (روانرنجورخویی) به خاطر تخلفی جزئی یا خیالی است که در حق دیگری انجام دادهایم و یا تابوای کهن یا امروزی را زیر پا گذاشتهایم که برای درمان این حالت زنندهی روان باید روی احساس بد بودن، خشونت ناخودآگاه و میل به تنبیه شدن، کارکرد.
دو. احساس گناه به مفهوم حقیقی، یک معصیت واقعی در حق دیگری است. برای درمان این وضعیت روانی باید به جبران واقعی یا نمادین خسارت متناسب با گناه پرداخت.
خلاقیت اروین یالوم و برخی دیگر از وجودگرایان آنجاست که مفهوم احساس گناه را ورقی زده و مفهوم احساس گناه وجودی (existential) را تدوین میکنند:
سه. احساس گناه وجودی میگوید: فرد نهتنها به دلیل معصیتهایش در حق دیگری یا زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و اجتماعی، بلکه ممکن است به دلیل معصیت در حق خویشتن گناهکار باشد. گناهی از جنس دور افتادن از آنچه میتوانست باشد ولی مسئولیتش را نپذیرفت؛ چراکه مسئولیتپذیری اضطرابآور است. مازلو (به نقل از یالوم) معتقد است که اگر جوهر اصلی فرد انکار یا سرکوب شود، بیمار میشود، گاهی محسوس، گاهی نامحسوس (یالوم، ۱۹۸۰)
بنا به تعبیر مازلو، قهرمان فیلم کله سرخ به بیماری محسوسی دچار میشود؛ چرا که رسماً از زندگی بازایستاده و تمام نیروی زیستن خود را در اتاقک خستهای دفن میکند. اینکه قهرمان چه مرگش است را فیلمساز توضیح چندانی نمیدهد؛ اصلاً چقدر اهمیت دارد که چه مرگش است؟ در فیلم شاید صرفاً این مهم است که نای زیستن ندارد حتی وقتی خواهر معصومش او را به انتقام که کنشی است در قلب زندگی، دعوت میکند. خلاصه که قهرمان فیلم کله سرخ لاجون تر از آن است که گناهی در حق دنیای بیرون و آدمهایش بکند و «ظاهراً» هیچ گناهی در حق خود نیز نکرده ولی اتفاقی عجیب در یکسوم ابتدایی فیلم احساس گناهی به جان قهرمان میاندازد که او را از انزوای روان-تنی به انقلابی قیصری در ابعاد روستایی میکشاند؛ تا شاید بتواند کاری برای زندگی نزیستهی خویش کند. گر چه فیلمساز مسیر قیصری فیلم را ضد کلیشه طی کرده و تلخی هدف قهرمان را به جفنگی برگزار میکند.
احساس گناه وجودی یک حالت عاطفی ناخوشایند است که بهعنوان ندای درونی باید به آن گوش فرا داد تا بتواند باعث تحقق آرزوهای فرد باشد. ندای درونی قهرمان فیلم مصداقی عجیب و خلاقانه دارد که برای سینمای ملی این روزها فاز جدیدی است.
در این تحلیل هم مانند تمام تحلیلهای گذشته نگارنده بر این است که کاهش دادن فیلم به یک صفحه نوشته صرفاً در جهت معرفی پدیدهای روانی است و قطعاً فیلم وسیعتر از این نوشتههاست یا شاید اصلاً فیلمساز به دنبال قصه گفتن محض باشد که در این صورت تفسیرها همگی زائیده ذهن مفسر است.
فیلم کله سرخ بیشک فیلمی کمنظیر در درونمایه و البته اجراست که تجربه تماشایش روی پرده سینما، مخاطب را به سفری عاطفی-شناختی میبرد. پس تماشای فیلم کله سرخ را در گروه سینمای هنر و تجربه از دست ندهید.
منبع:
- رواندرمانی اگزیستانسیال (۱۹۸۰) اروین یالوم. ترجمه سپیده حبیب. نشر نی.


