کودکان چگونگی واکنش به احساسات را از اطرافیانشان یاد میگیرند. برای مثال هنگامیکه یک مادر احساس خوشحالی و شادمانی میکند میتواند این احساس را در چشمان فرزندش نیز مشاهده کند و آن را بر زبان آورد. “من امروز خیلی خوشحالم، به نظرم که تو هم خوشحال هستی”.
والدین و اطرافیان کودک بهمرور زمان با بروز واکنشهای هیجانی و به زبان آوردن آنها به کودکان یاد میدهند تا احساسات و هیجانهای درونیشان را توصیف کنند. شناسایی دقیق هیجانات یک ابزار قدرتمند بهحساب میآید. هنگامی که کودکان احساس نمایند میتوانند هیجانهایشان را بهخوبی توصیف کنند، بر احساساتشان کنترل بیشتری خواهند داشت.
به همین دلیل، کمک به درک و فهم و توصیف درست هیجانات کودکان در سازماندهی و تنظیم رفتاری آنها نقش مهمی دارد. هنگامی که از کودکان در مورد چگونگی احساسشان میپرسیم اغلب آنها ممکن است پاسخ دهند که “خوبم”، “بد نیستم”، “حالم خوب نیست” و توصیفهای مهمی از این دست. تعداد کمی از آنها ممکن است احساسات و هیجانهای خود را بهصورت دقیقتری با عبارتهای “افتخار میکنم”، “خیلی خوشحالم”، “غمگینم”، “ناامیدم” توصیف کنند.
بنابراین، نه تنها یک کلمه به تشخیص درست احساس کودک کمک میکند، بلکه بر چگونگی عملکرد بعدی او نیز اثر خواهد گذاشت. هنگامی که یک کودک احساس ناراحتی دارد کارهای مختلفی انجام میدهد تا این احساس خود را نشان دهد. شناسایی و توصیف دقیق احساسات میتواند به تصمیم و رفتاری که فرد میخواهد در مرحله بعدی انجام دهد کمک کند.
بنابراین، والدین و اطرافیان در مرحله اول بایستی به کودک کمک کنند تا احساسات و هیجانهای خود را بهخوبی درک کند و آنها را با احساس ایمنی و اطمینان توصیف کند. هنگامی که کودکان احساس امنیت و ایمنی میکنند، از شرح و توصیف هیجانات و احساساتشان لذت میبرند حتی اگر این احساساتشان چندان خوشایند نباشد. در این زمینه بین پسرها و دخترها نیز تفاوتی وجود ندارد.
هنگامی که کودکان یاد میگیرند مشکلات خویش را حل کنند، مسلماً میتوانند به پیامدهای رفتار خویش نیز فکر کنند. این مسئله موجب خواهد شد تا آنان جهت برقراری ارتباط با دیگران، بیان افکار و احساسات خویش و ایمنی حاصل از آن، تصمیم بگیرند. کودکان میتوانند مثلاً در مورد ترس بدون احساس نگرانی داشته باشند با دوست خود صحبت کنند. این موضوع باعث ایجاد احساس کنترل و قدرت در کودک میشود. زیرا کودک میتواند در مورد اینکه چه چیزهایی را برای دیگران بازگو کند و چه چیزهایی را پیش خودش نگه دارد، تصمیمگیری کند. بنابراین، در موقعیتهای دشواری که هیجانات و احساسات کودکان برانگیخته میشود (مانند ترس از حیوانات، مشاجره با اطرافیان، از دست دادن یک دوست و …) میتوان به آنها کمک کرد تا با دیگران احساس همدردی کنند و هیجانات خویش را نظم ببخشند. این کار به آنها کمک میکند تا کنترل و مدیریت بهتری در زندگی خویش داشته باشند و اجازه ندهند تا شرایط دشوار زندگی آنها را مدیریت کند.
نویسنده: حجت پیرزادی، دانشجوی دکتری روانشناسی کودکان استثنایی، دانشگاه علامه طباطبایی
منابع: کتاب والد متفکر، کودک متفکر: آموزش تفکر به کودکان برای حل مشکلات رفتاری. نویسنده: دکتر میرنا شر/ مترجم: زهرا حبیبی
مقالههای بیشتر: تکنیکهای فرزند پروری (۱)