خطاهای شناختی زندگی را سخت میکنند:
خطاهای شناختی، خطاهایی است که در نحوهی فکر کردن ما رخ میدهد. در واقع آنها شیوهی تفکر ما هستند. با روان حامی همراه باشید.
به طور کلی میتوان افکار را به دو بخش قسمت کرد: اول محتوای فکر و دوم فرآیند فکر. محتوای فکر دقیقاً افکار ما هستند مانند: «من دوست داشتنی نیستم»، «من آدم موفقی هستم» و یا «من اگر در امتحان ۲۰ نگیرم به این معناست که هیچ وقت آدم موفقی نخواهم شد». این مثالها دقیقا افکاری هستند که از ذهن ما عبور میکنند. اما این افکار شکل خاصی دارند، مثلاً بعضی افراد سیاه و سفید فکر میکنند مانند «من اگر در امتحان ۲۰ نگیرم به این معناست که هیچ وقت آدم موفقی نخواهم شد»، یعنی همه چیز خوب پیش میرود یا اینکه اتفاقات بسیار بدی رخ خواهد داد.
همانطور که میبینید تفکر سیاه و سفید، فکر خاصی نیست اما یک نحوه یا یک شیوهی فکر کردن است. به این شیوههای فکر کردن، فرآیند تفکر یا پردازش اطلاعات گفته میشود. به طور کلی به نحوه فکر کردن فرآیند پردازش اطلاعات میگویند؛ زیرا در حین فکر کردن ما بر روی اطلاعاتی که در ذهن خود داریم و اطلاعاتی که از محیط به دست میآوریم پردازشها یا محاسباتی انجام میدهیم. به عنوان مثال وقتی کسی با اطلاعات را به صورت سیاه و سفید فکر کند همه چیز را در دوقطب افراطی به شکل خوب یا بد طبقهبندی میکند. به این خاطر به خطاهای شناختی گاهی سوگیریهای پردازش اطلاعات نیز گفته میشود.
خطاهای شناختی زندگی را برای ما سخت و طاقت فرسا خواهند کرد، زیرا از یک طرف خطاهای شناختی باعث میشوند که ما اطلاعات دریافتی را به صورت بسیار منفی پردازش و تفسیر کنیم. نتیجه پردازش منفی اطلاعات نیز هیجانات منفی مانند اضطراب و افسردگی است. از طرف دیگر آنها به روابط ما با خانواده، همسر، دوستان و جامعه آسیب میزنند.
انواع مختلفی از خطاهای شناختی وجود دارد که در اینجا به صورت مختصر آنها را مرور میکنیم.
۱- تفکر سیاه و سفید:



خطاهای شناختی: تفکر سیاه و سفید
اگر کسی فکر کند که اگر در هر زمینهای آمادگی کامل نداشته باشد حتما در زندگی شکست خواهد خورد، این فرد دارد به صورت سیاه و سفید فکر میکند. در این نوع تفکر،شما به جای اینکه یک موقعیت را به صورت یک پیوستار در نظر بگیرید آن را به دو قطب متضاد میبینید. خلاصه اینکه همه چیز یا سیاه است یا سفید و هیچ منطقه خاکستری رنگی وجود ندارد. افرادی که سیاه و سفید فکر میکنند هیچ احتمالی برای در نظر گرفتن دیدگاه های دیگر در نظر نمی گیرند. این نحوه تفکر میتواند باعث تنها شدن شما شود و اجازه ندهد که تمام جنبههای یک موقعیت را درک کنید. این نوع تفکر حتی ممکن است شما را تبدیل به یک آدم دگم و خشک و متعصب نسبت به دیدگاه خود بکند. به این نوع تفکر، تفکر همه یا هیچ نیز گفته میشود.
۲-تفکر فاجعه آمیز



خطاهای شناختی: تفکر فاجعه آمیز
عدهای از افراد آینده را به صورت بسیار منفی پیشبینی میکنند بدون آنکه سایر پیامدهای احتمالی را در نظر بگیرند. به این نوع تفکر میگویند تفکر فاجعهآمیز. علت این تفکر این است که فرد یک موضوع جزئی را در ذهنیش بسیار بزرگ میکند. به عنوان مثال بعضی از افراد وقتی سر درد میشود و دردشان برای چندساعت یا کمتر ادامه پیدا می کنند فورا گمان می کنند که این موضوع چیزی بیشتر از یک سردرد معمولی است و آنها حتما مبتلا به یک تومور بدخیم کشنده شده اند.
۳-نادیدهانگاشتن جنبههای مثبت



خطاهای شناختی: نادیدهانگاشتن جنبههای مثبت
یکی دیگر از انواع خطاهای شناختی نادیده انگاشتن جنبههای مثبت است. بعضی از افراد هم هستند که اصلاً نمیتوانند به جنبههای مثبت زندگی و دنیا و از همه مهمتر به جنبههای مثبت خویش توجه کنند. مثلاً وقتی در نمره خوبی در امتحان کسب میکنند میگویند که شانس آوردم. بدیهی به نظر می رسد که زمانی که جنبه های مثبت ماجرا را در نظر نمی گیریم در حال توجه کردن شدید به جنبه های منفی هستیم.
۴-استدلال هیجانی



خطاهای شناختی: استدلال هیجانی
گاهی اوقات چیزهایی را حس میکنیم و قویاً باور داریم که آنها واقعیت مطلق دارند. چیزی را حس میکنیم و آن را باور میکنیم. به این میگویند استدلال هیجانی، یعنی بر اساس هیجاناتمان دست به عمل میزنیم نه بر اساس منطق و دلیل و در این حین هرگونه شواهدی را که مخالف باشد نادیده میگیریم.
۵- برچسبهای منفی



خطاهای شناختی: برچسبهای منفی
یکی دیگر از خطاهای شناختی برجسب زدن منفی به خود و دیگران است. بعضیها عادت دارند به خودشان برچسبهای منفی بزنند: من خنگم، من بازنده هستم و . . . . آنها شواهد موجود درباره خود را اصلا در نظر نمیگیرند که شاید اگر این کار را انجام دهند نتیجهای غیر از بازنده بودن به دست میآید. به هر حال آنها دچار خطای برچسب زدن هستند.
۶- تعمیم افراطی



خطاهای شناختی: تعمیم افراطی
نوع دیگری از خطاهای شناختی وجود دارد که به آن تعمیم افراطی میگویند. افراد دارای این خطای شناختی عموماً وقتی یک اتفاق بدی برایشان رخ می دهد آنها را به تمام زندگی و دنیای خود تعمیم می دهند. این افراد همیشه از واژه هایی مثل همیشه، هرگز، و برای همیشه استفاده می کنند.
۷- انتظارات غیرواقعبینانه
زمانی که شما از خود و یا دیگران انتظارات بالایی دارید دچار این خطای شناختی می شوید. این خطای شناختی دارای یک واژه سرنخ است: باید. به عنوان مثال من باید تا آخر امشب این مقاله را تمام کنم. یا اینکه همسرم باید بداند که من به چه چیزی نیاز دارم. وقتی انتظارات برآورده نمی شوند که در اغلب موارد چنین خواهد شد زیرا انتظارات مورد نظر بسیار بالا هستند، اعتماد به نفس شما، روابط شما و حتی استرس شما بدتر میشود.
۸- نتیجهگیری شتابزده



خطاهای شناختی: نتیجهگیری شتابزده
شما در حال رفتن به آبدار خانه هستید و ناگهان متوجه می شوید که همکارانتان به شما نگاه می کنند. در این حالت شما فورا نتیجه می گیرید که آنها درباره شما حرف می زنند.
۹-شخصیسازی



خطاهای شناختی: شخصیسازی
اگر معتقد هستید که شما علت بدبختی های خویش و دیگران هستید بدانید که در حال شخصیسازی هستید. اگر فکر میکنید که شما مسئول اتفاقهای افتاده هستید شما در حال تجریه یک خطای شناختی هستید. به عنوان مثال لیلا از برادرش خواسته بود که هنگام برگشت از مسافرت، با ماشین بیاید دنبالش. اما در راه برادرش تصادف میکند و لیلا به این نتیجه می رسد که مقصر این ماجرا او بوده است زیرا او از برادرش خواسته بود که به ترمینال بیاید. اما همه ما می دانیم که ممکن است رانندگی بد برادر لیلا با هر علت فرضی دیگری علت اصلی این تصادف بوده است نه درخواست لیلا از برادرش. اگر درخواست لیلا از برادرش باعث تصادف شده است پس ما نباید ازهیچ کسی هیچ درخواستی داشته باشیم زیرا در حین اجرای آن درخواست ممکن است فرد مورد نظر بی احتیاطی کند و آن وقت مسئولیتش بیفتد گردن ما. می دانیم که اینگونه فکر کردن نمی تواند درست باشد.
۱۰- سرزنش کردن
این خطا زمانی رخ می دهد که شما مسئولیت اعمال و افکار خود را به گردن نمی گیرید و بابت آنها دیگران را سرزنش می کنید یا اینکه مسئولیت اعمال دیگران را نیز به عهده می گیرید و خودتان را سرزنش میکنید. بین خود و دیگران مرزی قایل شوید.
۱۱- بزرگ کردن و کوچک کردن
وقتی که خودتان شخص دیگر یا یک موقعیت را ارزیابی میکنید، به طور غیرمنطقی جنبههای منفی را اغراق آمیز جلوه میدهید و یا جنبههای مثبت را کم اهمیت می شمارید (بک، ترجمه فتی و همکاران، ۲۰۰۵).
۱۲- باید و نباید



خطاهای شناختی: باید و نباید
برخی از آدمها یک سری باید و نبایدهای بسیار انعطافناپذیر دربارهی رفتار خود و دیگران دارند و عمل نکردن بر طبق این باید و نبایدها از آنها وحشتناک و فاجعهآمیز است.



خطاهای شناختی زندگی را سخت میکنند